درباره رویدادهای
افغانستان و
رسیدن طالبان به
کاخ ریاست جمهوری
در کابل، انواع
تفسیرها و اظهار
نظرها درچند روز
گذشته از رسانه
ها و در فضای
مجازی پخش و
منتشر شده است.
از توطئه امریکا
برای جاخالی دادن
در افغانستان و
زد و بند با
طالبان و تبدیل
آن به چماق تازه
ای علیه ایران و
جمهوری های
آسیائی همسایه
روسیه تا پوسیده
بودن حکومت فاسد
کابل و فرو ریختن
آن طی چند روز
بدست یک نیروی
شبه نظامی دارای
انگیزه های قوی
اسلامی و حکومتی!
هنوز ارزیابی
نهائی از آنچه در
افغانستان روی
داد زود است و
باید منتظر دلائل
و نشانه هائی جدی
تر و فراتر از
بحث های جاری
پیرامون حقوق
زنان و فرار از
کابل با هواپیما
و مرگ فجیع چند
تن از این
فراریان که از
بال هواپیما به
زمین سقوط کردند،
آینده آزادی ها و
... بود. همچنان
که باید منتظر
بود تا دید آیا
طالبان تن به یک
دولت ائتلافی
میدهد؟ آیا از
گذشته درس گرفته
است؟ به وعده های
خود برای مراعات
حقوق اجتماعی
زنان و احترام به
آزادی رسانه ها و
... عمل می کند؟
باید دانست که
جدا از شهر ورم
کرده کابل که
جمعیت آن در
سالهای اخیر از
600 هزار نفر به
7 میلیون نفر
رسیده، در دیگر
شهرها و بویژه
شهرهای کوچک و
روستاها، دغدغه
های مردم با
دغدغه های این 7
میلیون همسوست؟
ریشه های مسائل و
رویدادها چندگانه
است، اما یکی از
این مسائل که در
تفسیرهای روزهای
اخیر به آن توجه
نشده، سفر بهم
پیوسته، فوری و
شتابزده وزاری
خارجه و دفاع
دولت بایدن به
هندوستان در
آخرین روز اسفند
گذشته و اول
مرداد 1400 است
که در آن چندین
قرار داد اقتصادی
منعقد شد و حتی
میلیاردها دلار
وام دراختیار
هندوستان قرار
گرفت. امریکا یک
استراتژی را
دنبال می کند.
این استراتژی از
زمان ترامپ آغاز
شد اما او
دیپلمات نبود و
اقدامات و حرف
های نسنجیده و
شتابزده اش مانع
این استراتژی
بود. او را عوض
کردند اما
استراتژی را
تغییر ندادند. آن
استراتژی برخلاف
تصوراتی که
مطبوعات امریکا
به آن دامن می
زنند جنگ با چین
نیست، بلکه رقابت
اقتصادی با چین
است و این رقابت
هم ممکن نمی شود
مگر با حل بحران
اقتصادی امریکا و
تبدیل آن به قدرت
اقتصادی بی رقیب
جهان. این درسی
است که امریکا از
چین گرفته است.
در اینجا جاده
ابریشم که چین
مبتکر آنست و با
قدرت اقتصادی
خویش آن را پیش
می برد، بزرگترین
مانع است و وزرای
دفاع و خارجه
بایدن در سفر به
هندوستان درست
قرار دادهائی با
آن کشور بستند که
شباهت زیادی به
قراردادهای چین
با کشورهای دیگر
برای گسترش جاده
ها و راههای
ارتباطی ریلی و
دریائی و ...
داد. امریکا،
پاکستان را دیگر
متحد خود نمیداند
بلکه آن را متحد
چین میداند و
بخوبی از رقابت و
اختلاف در حد
دشمنی هند و
پاکستان با اطلاع
است و هر آنچه را
هم که نداند
انگلستان زیر
گوشش زمزمه می
کند. دستی که
برای دوستی به
سمت هند دراز شد،
دو هدف داشت:
فشردن دست رقیب
پاکستان و تبدیل
هندوستان به رقیب
چین برای جاده
ابریشم. شاید
تلاش امریکا برای
انتقال نیروهای
نظامی اش از
افغانستان به
ازبکستان و
تاجیکستان
درادامه همین هدف
بود که روسیه
هوشیارانه مانع
آن شد. و هدف
دوم، تبدیل
افغانستان به
متحد هندوستان در
برابر پاکستان و
تخته پرشی برای
بی ثباتی جمهوری
های آسیائی و
درگیر کردن
روسیه.
بازگردیم به
رویدادهای
افغانستان. این
احتمال ضعیف نیست
که پاکستان
پیشدستی کرده و
طالبان را مستقیم
برای تصرف کابل
رهبری کرده باشد
و زمینه ساز این
پیشدستی می تواند
هدایت دفتر سیاسی
طالبان در قطر و
در مذاکره با
امریکائی ها و
نماینده مستقیم
کاخ سفید "زلمای
خلیل زاد" باشد.
آیا امریکا پیش
از آن که
هندوستان را
آماده یاری
مستقیم (حتی
نظامی) دولت کابل
کند و خود در
ازبکستان و
تاجیکستان ناظر
بازی جدید منطقه
ای باشد، از چین
و روسیه و
پاکستان و حتی
ایران رودست
خورد؟
جهت گیری سیاست
خارجی حکومت
آینده افغانستان
(چه ائتلافی و چه
غیر ائتلافی)
جزئیات این
احتمالات را از
عمق به سطح خواهد
آورد. گرچه
استقبال تقریبا
مستقیم چین از
حضور طالبان در
کابل، تائید نیمه
آشکار روسیه و
ایران و دست
بالای پاکستان در
تحولاتی که در
کابل در جریان
است نیز تا حدودی
روشنگر آن رایزنی
هائی است که از
مدتها پیش در
قطر، کراچی،
تهران، پکن و
مسکو جریان داشته
و مرکز ثقل آن
"جاده ابریشم" و
قرار داشتن
افغانستان در
مرکز این طرح
عظیم است! طرحی
که آینده جهان را
ترسیم خواهد کرد. |