رهبر جمهوری اسلامي، به مناسبت
پيام جورج بوش كه در آن حاكميت
دوگانه "انتخابي" و "انتصابي"
در جمهوری اسلامی مطرح شده بود
سخنرانی كرد. اين سخنراني
همزمان شد با نخستين روز گشايش
كنگره جبهه مشاركت ايران اسلامي
و رهبر نيز در سخنان خود به اين
كنگره هم اشاره كرد.
بحث
پيرامون پيام جورج بوش و مانوري
كه امريكا روی كارشكنيهاي
مخالفان اصلاحات و طرد شدگان
مردم در حاكميت و انباشته شدن
خشم مردم و جلب افكار عمومی مردم
ايران ميكند، بحثی است تحليلي
و جداگانه. در اينجا و از ميان
اظهارنظرهای رهبر جمهوري
اسلامی پيرامون اوضاع ايران و
جهان به آن بخش از سخنان رهبر ميخواهيم
اشاره كنيم كه باز ميگردد به
اين جمله او در اين سخنرانی «عدهاي
در پی ولايت حزبی اند».
البته، اين جمله پيش از آنكه از
دهان رهبر و در ارتباط با كنگره
جبهه مشاركت ايران اسلامی بيرون
بيآيد در روزهای پيش از اين
سخنرانی در دو روزنامه كيهان و
رسالت، با همين عبارت چندبار
تكرار شده بود و رهبران موتلفه
اسلامی نيز در دوران اخير و در
تاكتيك فشار به خاتمی جهت راه
يافتن به كابينه وی آن را به
اشكال مختلف مطرح كرده بودند. در
واقع رهبر سخنان آن آقايان
موتلفه و نوشتههای آقايان
شريعتمداري، مرتضی نبوی و
محبيان و انبارلوئی را تكرار
كرد. اين تائيد يك بار ديگر مهر
تائيدی بر سخنان خانم حقيقت
جو در مجلس و مفاد نامه محسن
سازگارا خطاب به رهبر گذاشت كه
در آنها مسئله ملاقاتهاي
منظم رهبر با حسين شريعتمداري
سرپرست موسسه كيهان و نقش
مشورتی وی در بيت رهبری را طرح
كرده بودند.
رهبر جمهوری اسلامی "ولايت حزبي"
را محكوم كرد و تلويحا گفت كه
عدهای در پی تحقق اين ولايت
هستند، يعنی ولايت جبهه مشاركت
ايران اسلامي!
بحث از اينجا آغاز نميشود كه
جبهه مشاركت در پی تحقق ولايت
حزبی هست و يا نيست، ولايت حزبي
ميتواند جانشين ولايت فقيه
شود يا خير؟ بحث مذهبی ولايت
فقيه چه ارتباطی با بحث سياسي
جاری در كشور دارد؟
بلكه بحث از آنجا آغاز ميشود كه
آيا طی ده سال گذشته ولايت حزبي
در جمهوری اسلامی برقرار بوده
يا نبوده است؟ برای آنكه به اين
پرسش پاسخ داده شود لازم نيست بر
سر خوبی و يا بدی ولايت حزبي،
شرعی بودن و يا نبودن آن و يا
توطئه برقراری آن گفتگو كرد،
بلكه لازم است نگاهی به نهادهاي
نظامي-سياسی وابسته به بيت
رهبری و وابستگيهای حزبی چهرههائي
كه از جانب ايشان انتصاب ميشوند
انداخت تا مشخص شود : 1-
ولايت حزبی در جمهوری اسلامي
برقرار است 2-
اين ولايت در اختيار يك حزب است.
چنانكه اكثريت تام مجمع تشخيص
مصلحت نظام كه مستقيما توسط
رهبر انتصاب شدهاند اعضاي
رهبری و يا وابستگاه جمعيت
موتلفه اسلامياند، تركيب مطلق
شورای نگهبان قانون اساسی همسو
با موتلفه اسلامی و گروهبندي
مدرسه حقانياند، فرماندهان
بسيج و سپاه پاسداران از آيتالله
راستی كاشانی خط ميگيرند كه
همسو با با موتلفه اسلامي،
گروهبندی حقانی و جامعه روحانيت
مبارز تهران است، شوراي
سياستگذاری ائمه جمعه و جماعات
زير نظر شورای تبليغات اسلامی و
شورای نگهبان فعاليت ميكند كه
هر دو همسوئی كامل دارند با
موتلفه اسلامي، بزرگترين
نهادهای اقتصادی و توليتهاي
پردرآمد جمهوری اسلامی در
اختيار روحانيونی است كه با
همين جمع و تشكلها همسوست،
جامعه وعاظ، اكثريت نزديك به
مطلق مجلس خبرگان رهبري، ارگانهاي
قضائی وابسته به قوه قضائيه- از
دادگاه مطبوعات تا دادگاه ويژه
روحانيت- زير نظارت و هدايت
وابستگاه همين تشكلهاست و تا
پيش از رفتن آيتالله يزدی از
سر قوه قضائيه و آمدن آيتالله
شاهرودي، دبيراجرائی موتلفه
اسلامی "اسدالله بادامچيان"
معاون سياسی قوه قضائيه بود.
همچنان كه حقوقدان پرنفوذ شوراي
نگهبان "سيد رضا زوارهاي"
عضو رهبری موتلفه اسلامی است.
گروههای فشار، لباس شخصيها،
انصار حزبالله، انصار ولايت،
يگان ويژه "نوپو"، سازمان
امنيت سايه و ... همگی در اختيار
وابستگاه تشكلهای بالاست. اين
وابستگيها و در هم تنيدگيها
چنان است كه ابتدا اين ارگانها
تصميم ميگيرند، تفسير مينويسند،
مصاحبه ميكنند و خط را ميدهند
و سپس رهبر آن را تائيد و تكرار
ميكند.
اين سياهه كامل نيست مگر دانسته
شود:
جمعيت موتلفه اسلامی از همان
ابتدای حضور در شورای رهبري
پرشمار حزب جمهوری اسلامی ساز
حجتيه را ميزد و پروائی در
داشتن ارتباط خود با اين انجمن
نداشت، چنان كه اكنون علياكبر
پرورش عضو ارشد حجتيه در دوران
پيش از انقلاب قائم مقام فعلي
رهبری موتلفه اسلامی است.
مدرسه حقاني، در سالهای بعد از
پيروزی انقلاب بتدريج به موسسه
ايدئولوژيك حجتيه تبديل شد.
بنياد رسالت را ابتدا آيتالله
آذری قمی با تركيبی از طرفداران
آيتالله شريعتمداري، حزب خلق
مسلمان وابسته به وي، روحانيون
به حاشيه رانده شده انجمن
حجتيه، روحانيونی كه نامشان در
دفاتر و ليستهای ساواك
شاهنشاهی بيرون آمده بود و با
حمايت تجار بزرگ و جمعيت موتلفه
اسلامی تاسيس و روزنامه رسالت
را ارگان مطبوعاتی آن كرد. جمعي
از روحانيونی كه در بنياد رسالت
جمع شده بودند، درعين حال عضو
جامعه روحانيت مبارز و عضو
جامعه مدرسين حوزه علميه قم نيز
بودند. تا آيتالله خمينی در
قيد حيات بود، هرگاه آنها چنگ
و دندانی نشان ميدادند، با يك
تشر وی عقب مينشستند و از
اينكه در زمان وی و با حكم وی زير
ضربه بروند پرهيز داشتند. بعد از
در گذشته آيتالله خميني، اين
بنياد به سرپرستی مرتضی نبوی به
دبيرخانه يك جبهه متحد از
وابستگاه روحانيت مبارز،
موتلفه اسلامي، فدائيان اسلام و...
تبديل شد و آنچه را كه روزنامه
رسالت در زمان حيات آيتالله
خمينی نتوانسته بود بنويسد و
بكند، نوشت و كرد. كادرهای جوان
انجمن حجتيه در زمان شاه، نظير
كاظم انبارلوئی به نويسندگان
ثابت روزنامه رسالت تبديل شدند.
تنها در دهساله دوم جمهوري
اسلامی و انتخاب رهبر جديد براي
جمهوری اسلامی بود كه جمعيت
موتلفه اسلامی از پشت پرده
بيرون آمد و معلوم شد اين جمعيت
يك حزب كامل، با تركيب رهبري،
جلسات مرتب كنگره و پلنوم و...
است. همچنان كه ايدئولوگهاي
مدرسه حقانی به رهبری آيتالله
مصباح يزدی در صحنه حاضر و
سكاندار شدند. نقش شوراي
نگهبانی كه پس از چند تصفيه
كاملا همسو با حجتيه شده بود، در
دهسال دوم جمهوری اسلامی تا حد
شورای رهبری كشور رشد كرد.
رهبران اين تشكلها و ارگانها
اكنون در مجمع تشخيص مصلحت
نشسته و عملا رهبری و هدايت كشور
را در اختيار گرفتهاند و ارگان
نظامی بسيج را هم ذخيره مقابله
با بدنه سپاه پاسداران براي
سركوب جنبش مردم كردهاند.
بازهم اين تابلو كامل نيست، اگر
گفته نشود كه بسياری از رهبران و
هدايتكنندگان اين تشكلها،
كه در هستهها و لژهای جديد
فراماسونری نوين ايران نيز جاي
گرفتهاند در يك پيوند ارگانيك
و زير زمينی با محفل مافيائی و
تجديد سازمان يافته حجتيه قرار
دارند و بزرگترين امپراطوري
مالی جمهوری اسلامي، يعنی توليت
آستانقدس رضوی در اختيار آنست.
همچنان كه بنياد عظيم مالی "كميته
امداد" با سازماندهی نزديك به
3 ميليون در اختيار رهبران جمعيت
موتلفه اسلامی است. اين 3 ميليون
نفر، مستمندانی هستند كه با وام
و قرض چند ده هزار تومانی و دادن
سفته و چك به اسارت كميته امداد
در آمدهاند و جمعيت موتلفه
آنها را مانند گوشت قربانی در هر
تظاهرات فرمايشی به خيابان ميكشد.
به اين ترتيب، بحث نه بر سر تلاش
برای برقراری ولايت حزبي، بلكه
بحث بر سر كشف حزبی است كه ولايت
دارد و ارگانهای پرقدرت
انتصابی را در قبضه گرفتهاست.
ارگانهائی كه در بالا به
شناخته شدهترين آنها اشاره شد.
اين حزب "حجتيه"است و در
جمهوری اسلامی ولايت حجتيه
برقرار است. رهبر جمهوری اسلامي
كه مدتی در مشهد و تحت حمايت آيتالله
واعظ طبسی خود در برخی كلاسهاي
درس انجمن حجتيه تدريس ميكرده
بر اين واقعيت بخوبی آگاهی دارد
و اتفاقا برای مقابله با خدشهدار
نشدن اين ولايت است كه بحث ولايت
حزبی را در اشاره به جبهه مشاركت
ايران اسلامی مطرح ميكند تا
زمينه يورش به اين حزب و جبهه
نيز، همانند زمينهای كه براي
يورش به دفتر تحكيم وحدت، به
مجاهدين انقلاب اسلامي، به نهضت
آزادي، به احزاب ملی و دگرانديش
فراهم و انجام شد و يا در حال
انجام است، زمينه اين يورش نيز
فراهم شود. هيچ حزب و تشكلي
نبايد بعنوان رقيب حجتيه در
صحنه سياسی ايران حاضر شود و اگر
حزبی تاسيس ميشود بايد از نوع روحانيت
مبارز، موتلفه اسلامي، فدائيان
اسلام و... باشد كه هر كدام شاخهاي
از تنه بزرگ و مادر، يعنی حجتيهاند!
|