مخوف تر از سلاح
شيميائی و كشتار جمعی
سلاحی در افغانستان توليد انبوه
می شود كه در پايان قرن بيست در
آمد حاصل از آن بين 100 تا 200 ميليارد
دلار تخمين زده می شد: ترياك و
هروئين.
بزرگترين دغدغه ارتش و سازمان
اطلاعات پاكستان پذيرش نقش گارد
ويژه قاچاق مواد مخدر برای اين
ارتش و سازمان اطلاعاتی از
سوی امريكاست.
تجارت بينالمللی مواد مخدر كه
سود سالانه آن به دهها ميليارد دلار
سرميزند به اندازه تجارت نفت اهميت
پيدا میكند. از اين لحاظ كنترل
ژئوپوليتيك شبكه های مواد مخدر
به همان اندازه كنترل لوله های
نفت و گاز اهميت استراتژيك دارد.
از درون همين تجارت مرگ و رخوت
حكومت های مرتجع مذهبی
سربرآوردند و جنبش های اسلامی
از درآمد حاصل از آن ارتزاق كردند.
بخش دوم كتاب تحقيقی "جنگ و
جهانی شدن" كه بصورت پاورقی
اختصاصی در پيك منتشر می شود
به اين سلاح نسل سوز و رخوت آفرين
اختصاص دارد. در همين بخش به
مناسبات امريكا با القاعده، بن
لادن، طالبان و ريشه های كهنه
جنگ سردی كه اكنون به حريق
جهانی تبديل شده پرداخته می
شود. اين بخش را در ادامه می
خوانيد:
اسامه بنلادن
كيست؟
رسانه های گروهی غرب
كاريكاتوروار اسامه بنلادن را
موجودی وحشتناك معرفی ميكنند
كه هم باعث بروز جنگ شده، هم مسئول
فقر اجتماعی منطقه است و ضمنا
قاتل مردم بيگناهی است كه براثر
بمباران آمريكا كشته ميشوند. تا
آنجا كه رامسفلد وزير دفاع آمريكا
احتمال استفاده از سلاح اتمی در
مبارزه برضد اين موجود وحشتناك و
القاعده را منتفی نمی داند.
اسامه بنلادن
كيست؟ واقعيت اين است كه بنلادن
سعودی كه آمريكا وی را مظنون
شماره يك عمليات تروريستی
معرفی میكند فردی است كه
در جريان جنگ شوروی – افغانستان
به كمك سازمان سيا برای مبارزه
با "اشغالگران شوروی” به خدمت
گرفته شد.
در سال 1979
بزرگترين عمليات مخفی سيا در
افغانستان به مرحله اجرا درآمد.
سازمان سيا و سرويس اطلاعاتی –
نظامی پاكستان موسوم به "ای.اس.ای."
مصمم بودند كه جنگ در افغانستان
را به جهاد كل دنيای اسلام با
اتحاد شوروی تبديل كنند و بدين
منظور بين سالهای 82 تا 92 آنان
35 هزار بنيادگرای
انتگريست را از چهل كشور اسلامی
به خدمت گرفتند. دهها
هزار نفر برای تحصيل در
مدارس مذهبی به
پاكستان سرازير شدند.
صاحبنظران معتقدند بيش از صد
هزار تن از اين مسلمانان تندور
در جنگ افغانستان شركت كردند.
روی كار آمدن
دولت ببرك كارمل و ورود نيروهای
شوروی به افغانستان در سال 1979
دستاويزی شد كه آمريكا كمك به
مجاهدين افغان را دربرابر افكار
عمومی جهان توجيه كند. اما
براساس اطلاعات جديد بدست آمده سازمان
سيا عمليات براندازی حكومت
افغانستان را قبل از ورود
نيروهای شوروی آغاز كرده بود.
اكنون روشن است كه هدف واقعی
واشنگتن راه اندازی جنگی
داخلی در افغانستان بود، جنگی
كه بيش از بيست سال ادامه يافت.
برژينسكی مشاور امنيت ملی
دولت كارتر در يك مصاحبه
مطبوعاتی در 1998 حمايت از مجاهدين
افغان توسط سازمان سيا را به اين
شكل تاييد كرد:
" برژينسكی
: براساس اطلاعات رسمی، سازمان
سيا كمك به مجاهدين افغان را از سال
1980 يعنی بعد از حمله نظامی
شوروی به افغانستان در 24 دسامبر
1979 آغاز كرد. اما حقيقت امر تا كنون
مخفی نگه داشته شده است. واقعيت
اين است كه در سوم ژوييه 1979 آقای
كارتر رييسجمهور دستورالعملی
را امضا نمود كه برطبق آن بايد به
مخالفان دولت طرفدار شوروی در
افغانستان بصورت مخفی كمك ميشد.
در آن روز من
يادداشتی تقديم رييسجمهور
نمودم و دران شرح دادم كه بنظر من
اين كمك مخفی به دخالت نظامی
شوروی در افغانستان منجر خواهد
شد.
*خبرنگار: در
صورت عدم ريسك، شما طرفدار اين "
كمك مخفی” بوديد؟ آيا
نميخواستيد با اين عمل باعث تحريك
شوروی و دخالت نظامی اين كشور
در افغانستان شويد؟
برژينسكی:
مسئله را خوب بيان نمی كنيد. ما
قصد نداشتيم روسها را به دخالت
نظامی در افغانستان هل بدهيم.
ولی اين كمكهای پنهانی ما
به مخالفان، احتمال اين دخالت را
بالا میبرد.
خبرنگار: وقتی
شوروی ها دخالت آمريكا در امور
افغانستان و مبارزه با آن را
برای توجيه ورود خود به اين كشور
مطرح كردند، هيچكس آن را باور نكرد.
پس آنان
حقيقت را می گفتند. آيا امروز
تاسف نمی خوريد؟
برژينسكی:
تاسف! برای چه؟ اين عمليات
پنهانی ايده فوق العاده ای
بود. روسها در افغانستان بدام
افتادند و شما از من ميخواهيد كه
تاسف بخورم. روزی كه شوروی
رسما از مرزهای افغانستان گذشت
برای رييس جمهور وقت آقای
كارتر يادداشتی فرستادم و متذكر
شدم "حالا نوبت ماست كه
ويتنامی برای اتحاد شوروی
ايجاد كنيم" در واقع مسكو برای
ده سال درگير جنگی شد كه نمی
توانست از آن پشتيبانی كامل بعمل
آورد و در نهايت به تضعيف
امپراطوری اتحاد جماهير
شوروی و فروپاشی آن منجر شد.
خبرنگار: حتی
از اين هم متاسف نيستيد كه به
بنيادگرايان اسلامی از حيث سلاح
و آموزش كمك كرديد و بعدها آنان به
تروريست تبديل شدند؟
برژينسكی: از
نگاه تاريخی چه چيز با ارزش تر
است؟ طالبان يا فروپاشی اتحاد
شوروی ؟ عصيان چند مسلمان يا
آزادی اروپای شرقی و پايان
جنگ سرد؟
"جهاد اسلامی"
براساس گفته های
برژينسكی، بخشی از
فعاليتهای مخفی سازمان سيا
ايجاد "يك شبكه بنيادگرای
اسلامی” بود كه به آن نام "جهاد"
و جنگ مقدس برعليه شوروی داده شد.
اين شبكه از طرف ايالات متحده و
عربستان سعودی پشتيبانی ميشد.
اما بخش اعظم كمك مالی اين
عمليات از طريق قاچاق مواد مخدر در
"مثلث طلايی” (منطقه توليد
ترياك در آسيای مركزی و
افغانستان م.) تامين ميشد.
در سال 1985 ريگان
رييس جمهور وقت آمريكا دستورالعمل
امنيت ملی شماره 166 را امضا كرد.
براساس اين دستورالعمل بايد كمك
نظامی را به مجاهدين افغان هرچه
بيشتر تقويت نمود تا به از هم
پاشی قوای شوروی و خروج
آنان از افغانستان منجر شود.
كمكهای نظامی به شدت افزايش
يافت، بطوريكه در سال 1987 سلاحهای
تحويلی به مجاهدين به 65 هزار تن
رسيد. در طی اين مدت سيل متخصصان
سيا و پنتاگون بطور پنهانی و
بی وقفه راهی ستاد
فرماندهی سازمان اطلاعات
پاكستان - ای.اس.اي-
واقع در شاهراه اصلی
روالپندی شد. در همين محل
كارشناسان سيا و پنتاگون برای
سازمان دادن جنگ شورشيان افغان
برعليه قوای شوروی با ماموران
اطلاعاتی پاكستان ديدار ميكردند.
سازمان سيا
از طريق سرويس اطلاعاتی پاكستان
نقش كليدی در تربيت نظامی
مجاهدين افغانستان داشت.
مدارسی كه توسط
بنيادگرايان وهابی و
پشتيبانی مالی عربستان تشكيل
شده بودند تدريجا تدريس
تكنيكهای جنگهای چريكی
سازمان سيا را در تعاليم خود
گنجاندند. ايالات متحده آمريكا از
ديكتاتور پاكستان ژنرال ضياالحق در
تاسيس هزاران مدرسه علميه در
پاكستان پشتيبانی كرد،
مدارسی كه از آنان " طالبان"
سربرآوردند.
بدينسان سازمان
سيا تلاش خود را برترويج اين انديشه
گذاشته بود كه از اسلام يك ايده
سياسی اجتماعی بسازد كه تقدس
آن توسط يك ارتش بی خدا مورد
تجاوز واقع شده و اكنون مردم مسلمان
افغانستان بايد بدين منظور و
برای استقلال خود رژيم چپگرای
افغانستان را كه مسكو برسر كار
آورده سرنگون كنند.
نقش سازمان
اطلاعاتی نظامی پاكستان (ای.اس.ای)
سازمان سيا كه نميخواست
مستقيما با مجاهدين در تماس قرار
گيرد، "كمكهای مخفی” خود
را به "جهاد مقدس" از كانال
سازمان اطلاعاتی نظامی
پاكستان سازمان داد. به بيان ديگر
برای موفقيت اين عمليات مخفی
واشنگتن بايد نيت واقعی خود را
كه سرنگونی دولت وقت افغانستان و
نابودی اتحاد شوروی بود پنهان
ميكرد. به همين دليل با آنكه ميلتون
بردمن از اعضای برجسته
سازمان سيا ادعا میكند كه اين
سازمان نبود كه عربها را تعليم
نظامی میداد، براساس
اطلاعات عبدالمنعم سيد علی عضو
مركز تحقيقات استراتژيك قاهره، بنلادن
و عربهای افغان تعليمات نظامی
خود را در سايه پشتيبانی سازمان
سيا دريافت كردند.
ميلتون بردمن
تصديق میكند كه بنلادن از
نقشی كه واشنگتن به او داده بود
هيچ اطلاعی نداشت. بنلادن خود
مدعی است " نه من و نه برادرانم
در جريان هيچ كمكی از آمريكا
نبوديم". سيا با تحريك احساسات
ملی و مذهبی مجاهدين
اسلامی به آنان اجازه نداد كه
بفهمند در حقيقت بنفع عمو سام
مبارزه میكنند. بدينسان عليرغم
ارتباط تنگاتنگ سرويسهای
جاسوسی بلند پايه با يكديگر،
افسران مجاهدين هيچ رابطه
مستقيمی با واشنگتن و سيا
نداشتند. با
پشتيبانی سازمان سيا و كمك
نظامی ايالات متحده سازمان
اطلاعات پاكستان ای.اس.ای به
يك سازمان موازی پرقدرت تبديل شد
كه در تمام عرصه های حكومتی
حضور داشت. پرسنل ای.اس.ای كه
متشكل از افسران نظامی، ماموران
اطلاعاتی و اداری بودند به
حدود 150 هزار نفر رسيد. پس از
بركناری بوتو و به قدرت رسيدن
ضياالحق مناسبات ای.اس.ای و
سازمان سيای آمريكا به طرز
محسوسی گرمتر شد. ضمن اينكه
عمليات سيا موجب شد رژيم نظامی
ضياالحق روز به روز قدرتمند تر شود.
درجريان جنگ داخلی در افغانستان
رژيم پاكستان حتی بيش از ايالات
متحده مواضع ضد شوروی ميگرفت! در
سال 1980 كمی بعد از ورود نظامی
شوروی به افغانستان، ضياالحق به
رييس ای.اس.ای ماموريت داد
برای اغتشاش در جمهوريهای
آسيای مركزی شوروی دست
بكار شود. اين اقدامات را سازمان
سيا بعدها و از اكتبر 84 شروع كرد. در
واقع سازمان سيا از ماموران
پاكستانی محتاط تر عمل ميكرد.
پاكستان و ايالات متحده
نيروهای درگير در مسئله
افغانستان را با عنوان اين كه حاضر
به مذاكره و حل مسالمت آميز مسئله
افغانستان هستند فريب داده و به
عمليات پنهانی برای ايجاد
اغتشاش بيشتر ادامه ميدادند.
" مثلث
طلايی" مثلث قاچاق مواد مخدر
پرونده قاچاق مواد مخدردر
آسيای مركزی ارتباط
تنگاتنگی با عمليات مخفی
سازمان سيا دارد. قبل از جنگ
شوروی – افغانستان، توليد ترياك
در پاكستان و افغانستان فقط مصرف
منطقه ای را تامين ميكرد و توليد
عمده هروئين محلی وجود خارجی
نداشت.
در اين رابطه
تحقيقات آلفرد مك
كوی نشان ميدهد كه دو سال بعد
از شروع عمليات سيا در افغانستان،
منطقه مرزی افغانستان – پاكستان
به بزرگترين توليدكننده هروئين در
جهان تبديل شد. اين توليدات 60 درصد
مصرف داخلی ايالات متحده را
تامين ميكرد. تعداد معتادان به
هروئين كه در سال 1979 در
پاكستان تقريبا ناچيز بود
ناگهان به طرز سرسام آوری بالا
رفت و در سال 1985 به مرز يك
ميليون و دويست هزار نفر رسيد
كه در جهان بی نظير است.
تجارت
هروئين مستقيما زير نظر سازمان سيا
انجام می شد. با پيشروی مجاهدين افغان
در خاك افغانستان، آنان كشت ترياك
را به دهقانان تحميل كردند تا "ماليات
انقلاب" پرداخته شود. در آنسوی
مرزها يعنی در پاكستان، رهبران
مجاهدين افغان و سازمانهای
محلی با پشتيبانی ای.اس.ای
صدها لابراتوار توليد هرويين تاسيس
كردند. جالب آنكه در تمام اين
دهه نمايندگی سازمان د.ای.ا. (سازمان
مبارزه با مواد مخدر آمريكا) در
پاكستان هيچ عمليات دستگيری يا
توقيف مواد مخدر انجام نداد.
ماموران آمريكايی از تحقيق در
مورد قاچاق هرويين كه "چهره
مبارزان" افغان را مخدوش می
ساخت امتناع می كردند. سياست
آمريكا در مورد قاچاق مواد مخدر در
افغانستان تابع سياست محدود ساختن
يا از بين بردن نفوذ شوروی در اين
كشور بود. در سال 1995 مسئول سابق
عمليات سيا در افغانستان ريچارد
كوگنا اعتراف كرد كه سازمان سيا
مبارزه برعليه قاچاق مواد مخدر را
فدای مبارزه برعليه شوروی
نمود. وی می گويد: "ماموريت
اصلی ما بالا بردن مشكلات و
اشتباهات شوروی ها بود. ما واقعا
نه وقت داشتيم و نه نيرويی كه به
مبارزه با قاچاق مواد مخدر اختصاص
دهيم. فكر نمی كنم كه از اين جهت
بايد متاسف باشيم. هر موقعيتی
اشكالات خود را دارد. واضح است كه در
مبارزه بر عليه قاچاق مواد مخدر كم
كاری وجود داشته است. تصديق
ميكنم. اما ما به هدف اصلی خود
رسيديم. شوروی افغانستان را ترك
كرد."
بعد از جنگ سرد
فقط منابع سرشار نفت و گاز نبود كه
آسيای مركزی را به منطقه ای
استراتژيك تبديل كرد، بلكه افغانستان
نيز بدليل توليد 75 درصد از هرويين
جهان و سود سرشار آن كه به
ميلياردها دلار سرميزد مورد توجه
سازمانهای مافيايی و موسسات
مالی و سرويسهای اطلاعاتی
قرار گرفت. با
فروپاشی اتحاد شوروی توليد
ترياك به شكل سرسامآوری بالا
رفت. قاچاق
هرويين در "مثلث طلايی” (بين
100 تا 200 ميليارد دلار)
در پايان قرن بيستم يك سوم
توليد جهانی مواد مخدر را تشكيل
ميداد.
براساس آمار
سازمان ملل متحد درامد مواد مخدر در
سطح جهان سالانه حدود 500
ميليارد است. سازمان رسمی
مبارزه با مواد مخدر آمريكا معتقد
است كه در سال 2000هفتاد
درصد توليد ترياك جهانی و هشتاد
درصد مواد مخدر مشتق از ترياك در
اروپا ازطريق افغانستان تامين شده
است. مافياهای قدرتمند مالی
غربی و اتحاد شوروی سابق كه در
انجام جنايات سازمان داده شده متحد
هستند، برای كنترل استراتژيك
قاچاق هرويين جهانی رقابت دارند.
براساس اطلاعات منتشره از طرف
سازمان ملل متحد توليد ترياك در
افغانستان در سال 98-99 حدود 4600 تن
متريك بود كه ركورد جديدی در
توليد ترياك است.
به بيان ديگر
كنترل عبور و مرور مواد مخدر به
دلايل گوناگون به يك مسئله
استراتژيك تبديل شده است.
ميلياردها دلار عوايد قاچاق مواد
مخدر به سيستم بانكی غربی
سپرده ميشوند. اكثر بانكهای بزرگ
بينالمللی – در هماهنگی با
شعبه های خود در كشورهای بهشت
مالياتي– به سفيد كردن و
پولشويی مبالغ هنگفت دلارهای
مواد مخدر مشغولند. نتيجتا تجارت
بينالمللی مواد مخدر كه سود
سالانه آن به دهها ميليارد دلار
سرميزند به اندازه تجارت نفت اهميت
پيدا میكند. از اين لحاظ كنترل
ژئوپوليتيك شبكه های مواد مخدر
به همان اندازه كنترل لوله های
نفت و گاز اهميت استراتژيك دارد.
بعد از جنگ سرد
عليرغم فروپاشی اتحاد
شوروی و با وجود از ميان رفتن جنگ
سرد، دستگاه عريض و طويل
اطلاعاتی پاكستان - ای.اس.اي-
از بين نرفت. سازمان سيا به
كمكهای خود به "جهاد اسلامی”
ادامه داد. از آن فراتر عمليات
مخفی جديدی در آسيای
مركزی، قفقاز و كشورهای حوزه
بالكان سازمان داده شد. سازمان
جاسوسی پاكستان نقش مهمی در
از هم گسيختگی اتحاد شوروی و
ايجاد شش جمهوری مسلمان نشين
آسيای مركزی بازی كرد.
كادر 1- 2
احيای قاچاق مواد مخدر
توسط رژيم كرزاي
درسال 2000 و پس از آنكه
طالبان كشت خشخاش را ممنوع كرد
توليد ترياك نود درصد كاهش
يافت. در
همين سال " اتحاد شمال" به
نيروی اصلی سياسی
حمايت كننده از توليد و تجارت
ترياك خام تبديل شد. جنگ
واشنگتن برعليه افغانستان در
سال 2001 و استقرار حكومت مورد
حمايت آمريكا توليد ترياك را
بشدت افزايش داد و شبكه قاچاق
مواد مخدر را بازسازی نمود.
با حمايت دولت نخست وزير موقت
حامد كرزای كشت خشخاش بطور
قابل ملاحظه ای افزايش پيدا
كرد. بازارهای ترياك بسرعت
احيا شدند و از فردای يازدهم
سپتامبر قيمت ترياك در
افغانستان سه برابر شد. در آغاز
سال 2002 بهای هر كيلو ترياك
به دلار ده برابر بهای سال
2000 بود. براساس ارزيابی
صندوق توسعه ملل متحد – آنكتاد-
توليد ترياك در سال 2002 نسبت به
توليد آن در سال 2001 حدود 675 درصد
افزايش نشان ميدهد.
|
تابلو 1- 2
كشت خشخاش در
افغانستان
زمين زير كشت به
هكتار
سال
71.470
1994
53.759
1995
56.824
1996
58.416
1997
63.674
1998
90.983
1999
82.172
2000
7.606
2001
65000-45000
آمار موقت 2002
|
در همين زمان
نيروهای اسلامی و فرقه
وهابی عربستان سعودی با رخنه
در نهادهای لاييك دولتی راه
خود را به سوی جمهوريهای
مسلماننشين شوروی سابق و
فدراسيون روسيه باز كردند.
گروههای بنيادگرای اسلامی
با وجود ايدئولوژی
ضدآمريكايی بصورت غيرمستقيم به
منافع استراتژيك واشنگتن خدمت
ميكردند. بعد از خروج نيروهای
شوری از افغانستان، جنگ داخلی
به همان شدت سابق ادامه يافت.
طالبان از طرف بنيادگراهای
پاكستان، جريان دئوباندی (منطقه
اي درايالت اوترپرادش هند) و حزب
سياسی شان "مجمع علمای
اسلام" حمايت ميشد. در سال 1993 حزب
مجمع علمای اسلام با ائتلاف با
نخست وزير بی نظير بوتو به قدرت
حكومتی رسيد و بين اين حزب و
سازمان اطلاعات پاكستان - ای.اس.اي-
ارتباط برقرار شد. در سال 1996 با سقوط
حكومت افغانستان، طالبان نه تنها
يك حكومت اسلامی راديكال را پايه
گذاری كردند، بلكه پايگاه های
تعليم نظامی افغانستان را به بخش
نظامی حزب "مجمع علمای
اسلام" سپردند. اين مجمع با
پشتيبانی وهابيون عربستان
سعودی نقش مهمی در
بكارگيری داوطلبان جنگ در
بالكان و شوروی سابق ايفا كرد.
هفته نامه جينس ديفنس در همين مورد
می نويسد: "نيمی از نفرات و
مهماتی كه بدست طالبان ميرسيدند
از طريق پاكستان و بواسطه گری
ای.اس.ای انجام ميشد."
چنين به نظر
ميرسد كه بعد از خروج نيروهای
شوروی، هر دو طرف رقيب در جنگ
داخلی افغانستان يعنی اتحاد
شمال و طالبان كمك های سازمان
سيا را از طريق ای.اس.ای
دريافت ميكردند. با پشتيبانی
ای.اس.ای كه خود مورد حمايت
سازمان سيا بود دولت اسلامی
طالبان هم در خدمت منافع
ژئوپوليتيك آمريكا قرار گرفت و از
همين رو مصائبی كه طالبان طی
ساليان دراز به مردم افغانستان و
مخصوصا زنان آن كشور تحميل
ميكردند، مانند جلوگيری از
تحصيل و اشتغال و اجرای قوانين
شرعي(قصاص) با چشم پوشی واشنگتن
روبرو شد. قاچاق مواد مخدر در هلال
طلايی همچنين در خدمت تامين كمك
مالی به ارتش مسلمان بوسنی در
1990 و بعدها به ارتش ازاديبخش كوسوو
موسوم به " اوچيكا" قرار گرفت.
حتی چند ماه قبل از حمله های
تروريستی يازدهم سپتامبر،
مزدوران مجاهدين شبكه القاعده زير
نظر مشاوران نظامی آمريكايی
در كنار تروريستهای اوچيكا در
حمله به مقدونيه شركت كردند.
جنگ چچن
اسماعيل باسايف و الخطاب
رهبران اصلی شورشيان چچن - منطقه
خودمختار فدراسيون روسيه - در
پايگاه های نظامی افغانستان و
پاكستان زير نظر سازمان سيا تربيت و
توجيه سياسی شده بودند. طبق
اظهارات ژوزف بولانسكی سرپرست
گروه " تحقيق درباره تروريسم و
جنگهای نامنظم" كنگره آمريكا،
در سال 1996 طی يك جلسه سری در
موگاديشو سومالی جنگ چچن برنامه
ريزی شد. شركت كنندگان در اين
جلسه بنلادن
و مقامات بلندپايه سرويس
اطلاعاتی ايران و پاكستان بودند.
(اين جلسه مربوط به قبل از انتخاب
محمد خاتمی است. م) نقش سرويس
اطلاعات نظامی پاكستان بمراتب
فراتر از تامين سلاح و تربيت
شورشيان چچن بود. در حقيقت اين
سازمان و ماموران اسلامی
راديكالش رهبری اين جنگ را عهده
دار بودند.
لوله
های اصلی نفت روسيه از چچن و
داغستان ميگذرد و حتی اگر واشنگتن
تروريسم اسلامی در چچن را محكوم
كند نبايد فراموش كرد كه
سودبرندگان اصلی از جنگ چچن
شركتهای نفتی آمريكايی و
انگليسی هستند كه در رقابت با
روسيه قصد دست اندازی به منابع
دريای خزر را دارند. ای.اس.ای
پاكستان نقش مهمی در سازمان دادن
و تربيت هر دو ارتش اصلی چچن دارد
كه نفرات آنها به 35 هزار تن سرميزند
و تحت رهبری باسايف و الخطاب
قرار دارند. در سال 1994 ای.اس.ای
از طريق نيروهای ارتشی خود
ترتيبی داد كه باسايف و افسران
مورد اعتماد وی بصورت فشرده دوره
های تربيت اسلامی و جنگ
چريكی را در ايالت خوست در
پايگاه اميرمعاويه طی كنند. اين
پايگاه را سيا و ای.اس.ای در
سال 1980 تاسيس كردند و گلبدين
حكمتيار آن را اداره ميكرد.
در ژوييه 1994 كمی بعد از اتمام
تعليمات در افغانستان باسايف به
پايگاه "مركزی داگر" در
پاكستان برای تكميل آموزشهای
جنگ چريكی فرستاده شد. در
پاكستان باسايف با افسران ارشد
امنيتی و نظامی پاكستان نظير
ژنرال آفتاب شعبان ميرانی وزير
دفاع ، ژنرال نصرالله بابر وزير
كشور، و رهبر ای.اس.ای ژنرال
اشرف كه مستقيما مسئول عمليات
مخفی بود اشنا شد. (اين افسران در
حال حاضر همگی بازنشسته هستند)
اين تماسها حقيقتا برای باسايف
مفيد و مثبت بود. در سال 1995 باسايف
با تعلميات كافی و لازم مامور شد
به قوای روسيه حمله كرده، نخستين
جنگ چچن را آغاز كند. سازمان باسايف
ارتباط محكمی با مافيای روس و
ارتش آزاديبخش اوچيك كوسوو برقرار
كرد. براساس گزارشات سرويس
اطلاعاتی روسيه اف.اس. ب. رهبران
جنگ چچن با واسطه شركتهای
مستغلاتی شروع به خريد ويلا در
كوزوو كردند.
سازمان باسايف
در فعاليتهای غيرقانونی از
قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه، چاپ
اسكناس تقلبی، فحشا، آدم
ربايی گرفته تا قاچاق سلاح هسته
ای و خرابكاری لوله های نفت
و گاز روسيه شركت داشت. اين
فعاليتها و همچنين سفيد كردن
پولهای قاچاق مبالغ لازم را
برای استخدام مزدور و خريد اسلحه
در اختيار باسايف قرار ميداد.
دردوران تعليمات در افغانستان
باسايف با الخطاب سعودی كه
بعنوان فرمانده مجاهدين داوطلب در
افغانستان می جنگيد آشنا و متفق
شد. باسايف به محض برگشت به
گروزنی در سال 1995 از الخطاب دعوت
كرد پايگاهی نظامی جهت تعليم
مجاهدين چچنی برپا سازد. براساس
گزارشهای بی.بی.سی.
بودجه اعزام الخطاب به چچن از طرف
"سازمان بينالمللی
كمكهای اسلامی” مستقر در
عربستان سعودی تامين شد. اين
سازمان از مساجد و ثروتمندانی كه
راه خود را به چچن بازكرده اند كمك
مالی دريافت میكند.
نابودی
نهادهای لاييك شوروی سابق
نابودی نهادهای
لاييك كشورهای مسلمان نشين
شوروی سابق در جهت منافع
استراتژيك آمريكا در منطقه قرار
دارد. در جمهوريهای آسيای
مركزی، چچن و داغستان كه عضو
فدراسيون روسيه هستند سنتهای
لاييك پذيرای قوانين اسلامی
نيستند. جنگ
نيروهای شورشی چچن برضد مسكو
در فاصله سالهای 1996-1994 به
اضمحلال نهادهای لاييك دولتی
منجر شد. زير فشار شبه نظاميان
اسلامی، در تعداد زيادی از
موسسات دولتی چچن سازمانهای
موازی تشكيل شد. در بعضی از
دهات و شهرهای كوچك با توسل به
رعب و وحشت دادگاه های اسلامی
براساس قوانين شريعت ايجاد شدند.
برپايی اين دادگاه های
شرعی از جمله شرط هايی بود كه
عربستان سعودی و كشورهای حوزه
خليج فارس برای كمك به ارتش
شورشيان قرار داده بودند. مردم
محلی شديدا دربرابر برپايی
اين دادگاهها مقاومت كردند.
قاضی القضات دادگاههای
اسلامی در چچن شيخ ابوعمر است. او
در سال 1995 به چچن امد تا در صف
مجاهدينی كه زير رهبری الخطاب
جنگ ميكردند به بنيادگرايان
اسلامی چچن كه از اسلام اطلاعات
ناچيزی داشتند تعلميات دينی
بياموزد. درهمين دوران در روسيه زير
رهبری يلتسين، براساس سياست
تحميلی صندوق بينالمللی
پول، نهادهای دولتی و
اجتماعی فدراسيون روسيه يكی
پس از ديگری به ورشكستگی
كشيده ميشدند. در نتيجه بنيادهای
شرعی كه از طرف عربستان سعودی
تامين مالی ميشد، بتدريج جانشين
نهادهای دولتی و اجتماعی
فدراسيون روسيه در چچن ميشدند. جنبش
وهابيت عربستان سعودی نه تنها
سعی ميكرد نهادهای اجتماعی
در داغستان و چچنی را در كنترل
خود بگيرد بلكه ميكوشيد جای
رهبران موسوم به صوفی مسلك اين
نواحی را اشغال كند، چون درحقيقت
هم رهبران اين سازمانهای محلی
و هم صوفی ها با شورشيان
اسلامی مقابله ميكردند.
گروههای وهابی هرچند اقليت
كوچكی را تشكيل ميدهند، از
پشتيبانی مالی و نظامی
قابل ملاحظه ای برخوردارند. آنان
در چچن ميخواهند با پاشيدن تخم وحشت
در ميان توده ها و با ايجاد
آنارشی و نقض قوانين موجود
ايدولوژی اسلامی انحصار طلب
خويش را بر جامعه تحميل كنند. حتی
اعتقادات اسلامی موجود مردم
محلی نيز پذيرای چنين
گروههايی نيست. هدف آنان بيشتر
ايجاد نفاق برای رسيدن به اهداف
خويش است تا برقراری يك حكومت
اسلامی. اين گروهها در حقيقت
فرقه های انارشيستی هستند كه
ازاتيكت اسلامی استفاده ميكنند.
پشتيبانی
از گروههای جدايی طلب
هندوستان
سازمان اطلاعات پاكستان –
ای.اس.ای - به موازات
فعاليتهای مخفيانه در شوروی
سابق و بالكان، از سال 1980
پشتيبانی از شورش های
اسلامی جدايی طلب جامو- كشمير
هندوستان را آغاز كرد. هرچند اين
شورشها بصورت رسمی از جانب
واشنگتن محكوم شده است اما سرويس
امنيتی پاكستان در كليه اين
عمليات از حمايت نهانی آمريكا
برخوردار بوده است. همزمان با
امضای قراداد صلح درژنو و خروج
نيروهای شوروی از افغانستان
ای.اس.ای در تشكيل " جنبش
مجاهدين حزب الله كشمير" مشاركت
كرد. سپاه طيبه و جيش
محمد دو گروه ايجاد شده توسط
پاكستان مسئول حمله تروريستی به
پارلمان هند در سال 2001 بودند كه هند
و پاكستان را به آستانه جنگ كشاند.
اين دو گروه بصورت مخفی زير
حمايت ای.اس.ای پاكستان قرار
دارند. تهاجم هماهنگ به پارلمان هند
و بدنبال آن شورشهای قبيلهای
در گوجار در اوايل سال 2002 اوج
عملياتی بود كه ای.اس.ای از
سال 1980 با پولهای بدست امده از
قاچاق مواد مخدر اغاز كرده بود.
تكراری است اگر بگوييم اين
عمليات تروريستی كه زير حمايت
ای.اس.ای انجام میشود در
خدمت منافع ژئوپوليتيك ايالات
متحده آمريكاست. اين امر نه تنها در
جهت بی ثباتی، تجزيه و تضعيف
اتحاد هندوستان عمل میكند بلكه
ميتواند مقدمه جنگ منطقه ای بين
هند و پاكستان نيز باشد.
منابع
موثق
شورای پرقدرت
روابط خارجی آمريكا – سی.اف.ار.-
كه بصورت پنهانی خطوط عمده
سياست خارجی آمريكا را تعيين
میكند، حمايت ای.اس.ای
پاكستان از دو گروه نامبرده جيش
محمد و سپاه طيبه را به روشنی
تاييد میكند. در گزارش اين شورا
از جمله تاكيد میشود كه "دولت
پاكستان از طريق ای.اس.ای پول،
اسلحه و پايگاه تمرينات نظامی در
اختيار دو گروه جيش و سپاه گذاشته و
آنها را در عبور از مرز ياری كرده
است." اين كمكها با اين اميد
انجاميد ميشد كه "جهاد" و جنگ
مقدسی نظير انچه بريگاد بينالمللی
اسلامی برعليه اتحاد شوروی در
افغانستان براه انداخته بود در
كشمير نيز بصورت طولانی مدت توسط
اسلامگرايان به راه افتد.
كادر 2- 2
(از پرسش و پاسخ
شورای روابط خارجی
آمريكا)
- سوال: گروههای مذكور(سپاه
طيبه و جيش محمد) منبع مالی
ديگری بجز حكومت پاكستان
داشتند؟
- پاكستانی ها و
كشميريهای مقيم انگليس
سالانه ميليون ها دلار برای
آنان ميفرستادند. وهابيون خليج
فارس هم به آنان كمك می
كردند.
- سوال: تروريستهای
اسلامی كشمير با القاعده در
ارتباط هستند؟
- در سال 1998
فاروق كشميری خليل رهبر "حركت"
زير اعلاميه بنلادن را كه در
آن حمله به منافع ايالات متحده
و متحدانش و غيرنظاميان آمريكا
خواسته شده بود امضا نمود.
براساس سخنگويان آمريكا و
هندوستان بنلادن گروه جيش را
از نظر مالی تامين ميكرد و
"مولانا مسعود ازهر" موسس
گروه جيش به كرات برای
ملاقات بنلادن به افغانستان
مسافرت كرده بود.
- سوال: طرفداران اين گروه
های اسلامی در كجا تعليم
ديده بودند؟
- بيشتر آنها در
همان مدارس و آموزشگاههايی
تحصيل كرده اند كه طالبان و
مبارزان خارجی افغانستان در
آنجا تعليم ميديدند. ولی
دوره های نظامی را در
پايگاه های واقع در
افغانستان و يا در دهات كشمير
كه بوسيله پاكستان اداره میشود
به پايان رسانده اند.
گروههای افراطی
اسلامی جديدا مدارس علميه
در كشمير تاسيس كرده اند.
مطلبی را
كه شورای روابط خارجی
آمريكا بدون ذكر از آن ميگذرد
ارتباطات بين اين گروهها و
سازمان سيای آمريكاست.
همانطور كه برژينسكی كه خود
عضو شورای روابط خارجی
هست متذكر میشود بريگاد
اسلامی بينالمللی
يكی از توليدات سازمان
سياست.
|
شورشهای
ايجاد شده در چين توسط ايالات متحده
برای درك بهتر
مفهوم "جنگ نوين" ايالات متحده
حائز اهميت است كه به كمك ای.اس.ای
به شورشهای اسلامی در
مرزهای غربی چين با افغانستان
و پاكستان نيز اشاره كنيم. در حقيقت
چند جنبش اسلامی كه در
جمهوريهای مسلمان نشين شوروی
سابق فعال هستند، در چين نيز در دل
جنبش جدايی خواه تركستان و ايغور
در منطقه زين جيانگ ايغور حضور فعال
دارند. اين گروههای جدايی
خواه كه شامل گروههای تروريست
تركستان شرقی "حزب اصلاحطلب
اسلامی” ، "اتحاد و وحدت
ملی تركستان شرقی”، "
سازمان آزادی ايغور" و"حزب
جهاد ايغور" آسيای مركزی
ميباشند از طرف گروه القاعده تعليم
نظامی و پشتيبانی مادی
ميشوند.
هدف
اين شورشهای اسلامی در چين كه
به پشتيبانی ای.اس.ای
پاكستان و القاعده انجام ميشوند
ايچاد يك خلافت در منطقه است.
اين
دستگاه خلافت، كشورهای
ازبكستان، تاجيكستان، قرقيزستان و
منطقه خودمختار ايغور در چين (تركستان
شرقي) را دربرمی گيرد. طرح خلافت
در حقيقت اقدامی برعليه تماميت
ارضی چين است. اين جنبش های
جدايی خواه با حمايت مالی "بنيادهای”
وهابيون و دولتهای حوزه خليج
فارس در مرزهای غربی چين در
خدمت منافع استراتژيك ايالات متحده
در آسيای مركزی هستند. علاوه
بر آن برخی از محافل قدرتمند
آمريكايی از جدايیخواهان
تبت نيز حمايت می كنند. واشنگتن
با پشتيبانی نهانی از
جدايی خواهی در منطقه زينگ
جيانگ ايغور كه توط ای.اس.ای
انجام ميدهد در حقيقت بدنبال ايجاد
آشوب و هرج و مرج در جمهوری خلق
چين است. علاوه براين "عمليات
مخفی” ايالات متحده بصورت
علنی پايگاه های نظامی خود
را در افغانستان و چند جمهوری
اتحاد شوروی سابق، در جوار
مرزهای غربی چين
مستقر كرده است.
ميليتاريزاسيون دريای چين (جنوبي)
و تنگه تايوان در خدمت همين
استراتژی قرار دارد.
سياست
خارجی ايالات متحده در جهت
جلوگيری از بنيادگرايی
اسلامی نيست، بلكه دقيقا برعكس
بالا بردن موج بنيادگرايی
اسلامی در خاورميانه و آسيای
مركزی از اهداف پنهانی
واشنگتن است. سياستهای
جديد ايالات متحده بيش از پيش در
جهت پشتيبانی از بنيادگرايی و
تروريسم بينالمللی قرار دارد.
هدف ايالات متحده دامن زدن به آشوب
در جوامع مختلف برای جلوگيری
از اتحاد جنبشهای اجتماعی است
كه ميتوانند به مخالف با
امپراطوری آمريكا اقدام نمايد.
به همين لحاظ واشنگتن از طريق
عمليات مخفی سازمان سيا به رشد
بنيادگرايی اسلامی در چين و
پاكستان كمك مينمايد. در
كليه كشورهای در حال توسعه رشد
سازمانهای بنيادگرا و سكتاريست
در جهت تامين منافع امريكاست.
اين جنبشهای گوناگون و
شورشهای مسلحانه بيشتر در
كشورهايی بروز میكند كه
نهادهای ملی دولتی زير
تاثير اصلاحات اقتصادی
تحميلی از طرف صندوق بينالمللی
پول نابود شده اند.
سياستهای
اقتصاد درمانی صندوق بينالمللی
پول تقريبا هميشه موجد
برخوردهای قومی و اجتماعی
است و بنوبه خود اين وضعيت باعث
ظهور بنيادگرايی و خشونت ميشود.
سازمانهای بنيادگرا نهادهای
لاييك را نابود ميكنند و خود جانشين
آنها ميشوند. به بيان ديگر
بنيادگرايی به تفرقه قومی و
اجتماعی كمك میكند و باعث
میشود مردم نتوانند بصورت
يكپارچه با امپراطوری آمريكا
مخالفت كنند. اين سازمانها مثل
طالبان ميتوانند "مواضع ضد عمو
سامی” بخود بگيرند كه به هيچ
عنوان نميتواند منافع اقتصادی و
ژئوپوليتيك آمريكا را بطور
واقعی تهديد كند. (پايان بخش دوم)
|