نامه ای که بهانه دستگیری دوباره منصور اسانلو شد
خون ایرانی
به رنگ خون
سرخپوستان
کانادائی نیست!
نامه ای که می خوانید، مبنای
بازداشت دوباره منصور اسانلو دبیر سندیکای
رانندگان شرکت واحد تهران شده و به موجب برخی
خبرهای جسته و گریخته، وی تحت فشار شدید قرار
گرفته تا تمام موارد آن را تکذیب کند. ظاهرا خون
سرخپوستان کانادا رنگین تر از خون ایرانی هاست،
زیرا قرار است مقامات جمهوری اسلامی در اعتراض به
نقض حقوق انسانی آنها قطعنامه تهیه کنند اما
تاکنون هیچ مقامی طی 27 سال گذشته به یکی از نامه
های افشاگرانه ای که در باره زندان های جمهوری
اسلامی نوشته رسیدگی نکرده است. تنها در یک دوره
بسیار کوتاه مجلس ششم توانست گامی دراین جهت
بردارد که مهندس موسوی خوئینی ها نماینده مجلس ششم
چون همین نیم گام را هم با دچار شدن به سرنوشت
عباس عبدی و مهندس سحابی و دهها فعال سیاسی سرشناس
کشور خورد.
منصور اسانلو می نویسد:
رياست محترم هيأت و بازرسی حفظ
حقوق شهروندی
احتراماً
به استحضار می رسانم که اينجانب
منصور اسالو پرسنل شرکت واحد اتوبوسرانی
تهران و حومه و رئيس هيأت مديره
سنديکای کارگران شرکت واحد در تاريخ 1
/10/ 84
صبح ساعت 6 در جلوی منزلم واقع در
خيابان گلبرگ غربی ( جانبازان
غربی – اول کوچه شهيد علی اکبر
اميری پ 48 طبقه اول ) از سوی مأمورين لباس
شخصی که خود را مأمورين اطلاعات
معرفی می کردند و يکی از آنها آقای اثنی
عشری نام داشت طبق کارت شناسائی که
ارائه کرد، دستگير شدم و مدت بيش از
هفت ماه در بند 209 اطلاعات زندان
اوين بازداشت موقت بودم. طی اين مدت با
توجه به حقوق شهروندی و حقوق
زندانيان موارد خلاف حقوق شهروندی به شرح ذيل
در حق من به عمل آمد که تقاضای
رسيدگی و احقاق حق درجهت اصلاح امور
نظام و جامعه خودم دارم. بيش از سه
ماه بيست و سه روز در سلول انفرادی نگه
داری شدم که بعضی از اوقات آن با
يکنفر يا دو نفر همراه بودم که به لحاظ
اتهام موارد اتهامی آنها نظير من
نبود. يکی از آنها القاعده ای بود که
اعتقاد داشت با کشتن 7 نفر شيعه به
بهشت می توان رفت و هم سلولی با اين
افراد فشار روحی روانی برای متهم
می آورد. در راه روهای بند اجباراً بايد
چشم بند می زديم .
يکباربرای بردن به دادسرا در معيت
دو مأمور محترم به
داد سرای انقلاب دستبند زدند.
بازجويی ها در سلول های بازجويی و اغلب با
نوعی ارعاب و وحشت و تهديد مبنی بر
آنکه که تا زمانی که ما بخواهيم تو
زندان خواهی ماند و قاضی %90 به
حرف ما توجه دارد و دفاعيات شما بی فايده
است . قطع ملاقات - هوا خوری -
تلفن بيش از يکماه بی دليل. هيچ حرکت خلاف
از من در زندان سر نزد. (خلاف يعنی
خلاف قانون و مقررات جاري، رسمی و ثبت
شده در کتب قانون) ايجاد فشار
روانی و تغيير تيم های بازجويی و فشار روحی
برای جواب دادن به سوالهايی که
ربطی به موارد اتهامی گفته شده توسط بازپرس
نداشت. اتهام مرا ايجاد يا غصب
تشکل سنديکايی و تبانی برای
اخلال در امنيت کشور اعلام کرده
بودند ولی با اجبار وادار کرده در مورد
تمام زندگی خصوصی و شغلی و اداری
در روابط خصوصی بنده و دوستانم و
همکارانم و يا سفرهايم سوالاتی می
کردند و جوی به وجود آورده بودند تا من
احساس گناه و ترس از مرگ خودم و
خانواده ام را داشته باشم. تمام زندان
اوين مورد بازديد نمايندگان مجلس
واقع شد ولی بند 209 را نگذاشتند بازديد
شود. و بازجوی محترم از من خواست
که از گفتگو با بازرسين بپرهيزم و مسائل
داخل 209 که بر من گذشته است به
کسی نبايد بگويم و مرا تحت فشار روانی
قرار دادند به صورتی که يا بايد
همکاری با بازجويان را بپذيرم يا پانزده
سال در زندان بمانم و اگر آزاد شوم
به هر کجای دنيا
بروم آنها اين قدرت را
دارند مرا و خانواده ام را نابود
کنند و بعد از زندان هم همين فشارها و
خواسته ها از سوی دو بازجويم ادامه
داشته و بارها تلفنی مرا به بيرون دعوت
کردند که من نرفتم و سپس در
دادگاهانقلاب در يک اطاق خالی در طبقه سوم
همين گفتگوها و فشارها ادامه داشته
که بايد هفته ای يکبار با آنها تماس
بگيرم و وضعيت خودم را به آنها
گزارش بدهم.
در مرحله بعد که من اين
کارها را نکردم واز ترس جان خودم و
خانواده ام به دفتر سازمان ملل مراجعه
کرده و وضعيت ناامنی جاني، شغلی
خودم و خانواده ام را به مسئول دفاع از
حقوق بشر آنجااعلام نمودم. که مرا
دوباره به دادسرای امنيت انقلاب خواستند
و تهديد به زندانی شدن دوباره
کردند و به اجبار و برای زندان نرفتن از من
و همسرم خواستند که تعهد بدهيم که
همکارانم را نبايد ببينيم. که بيش از
بيست سال است
همکاريم و رفت و آمد خانوادگی
داريم و رسم ميهمان نوازی
ما ايرانيان نيست که مهمان را از
خانه خود برانيم. همچنين با تلفن به محل
کار همسرم و تلفن همراه پسرم زنگ
می زنند و خواهان تماس گرفتن من با
خودشان می شوند که محيط روانی نا
امن و تلخی را برای من و خانواده ام به
وجودآورده اند. به طوری که اعضای
خانواده ام از ترس حتی به من اجازه نمی
دهند تا سرکوچه و محل به تنهايی
بروم و هميشه همراه من می آيند و ايجاد
اين ترس و نا امنی نظم زندگی ما را
مختل کرده است . همچنان اين تلفن زدن
ها ادامه
دارد و موجب فشار روحی و روانی
ماست و از من خواستند اجباراً
به سفر بروم و بعد که به سفر رفته
ام مرتب به پسرم و همسرم تلفن می زنند
که بگوئيد با ما تماس بگيرد و من
هم هفته قبل به شماره آنها تماس گرفتم که
باز با لحن طلبکار به من می گويند
چرا به ما تلفن نمی زني؟ مگر در کدام يک
از قوانين جاری مملکت آمده است که
شخصی که بعد از نزديک به هشت ماه از
بازداشت موقت با قرار وثيقه يکصد و
پنجاه ميليونی آزاد شد؛ هنوز دادگاهش
تشکيل نشده و حکمی برای او صادر
نشده بايد اجباراً با آقايان
تماس
بگيرد و اعلام وضعيت کند. من کشورم
و انقلاب و نظام را دوست دارم، اما می
خواهم اشکالات و موارد خلاف قانون
و خلاف نقص انقلاب مثل استقلال آزادی در
جمهوری اسلامی اصلاح شود و مردم
مستضعف در کشور خودشان احساس راحتی و
خوشبختی و سربلندی نمايند. لذا
خواهشمندم به موارد فوق رسيدگی فرمائيد. در
جهت اصلاح امور و جلب رضايت مردم و
رسيدن به قانونيت در جامعه اين شکايت
را نموده ام. |