آخرخط
با امریکا
مذاکره
با شاملو
مخاصمه!
ميراث خبر ــ
الهه خسروى
يگانه: همه
در يک رديف
خوابيده اند.
مختارى و
پوينده و
گلشيرى و
البته شاملو.
تو از
کنارشان مى
گذرى و به
ياد مى آورى
آنهايى را که
رفتند ولى
هنوز جاودانه
مانده اند.
خبرگزارى مهر
که تخريب سنگ
مزار احمد
شاملو را خبر
مى دهد، همه
دوباره به
ياد آيدا مى
افتند و
پسران شاملو.
شماره شاملو
سالهاست که
تغيير کرده.
دفترچه هاى
قديمى تلفن
خبرنگاران
بعد از مرگ
شاملو شماره
جديدش را ثبت
نکرده اند.
شايد هم کرده
اند و ...
سياوش شاملو.
نمى دانم
چندمين نفرى
بوده ام که
اين روزها با
او تماس
گرفته است تا
خبرى از اين
اتفاق بگيرد:
آقاى شاملو!
ماجرا چيست؟
در ته مانده
صداى سياوش
ردى از صداى
پدر شايد
شنيده شود:
,ماجرا اين
است که مزار
بزرگترين
شاعر معاصر
را ويران
کرده اند.,
ــ آخر چرا؟
ــ از کجا
بدانم؟
ــ پيگيرى
هاى شما به
کجا رسيد؟
شکايتى يا
پيگيرى که
پاسخ کسى را
به همراه
داشته باشد؟
ــ به کجا
شکايت کنم؟
از چه کسى ؟
اين چهارمين
بار است.
چهارمين بار
است که سنگ
مزار پدرم را
عوض مى کنم.
هر سال اول
فروردين اين
اتفاق مى
افتد و هر
بار کسى هست
که از زير
بار مسئوليت
شانه خالى
کند.
ــ خب ، مگر
آن امامزاده
طاهر مسئول
ندارد؟
ــ دفعه اول
که کمى تخريب
شد نگهبان
امامزاده گفت
خودم مرمت مى
کنم اما دو
روز بعد ديدم
اصلا سنگ
نيست. خودش
هم نمى دانست
چه کار کند.,
سنگ مزار
شاملو به طور
کامل با ديلم
کنده شده و
چند مترى آن
طرف تر خرد
شده بود.
سياوش مى
گويد: ,بچه
هاى کرج تکه
هاى خرد شده
را از گوشه و
کنار
امامزاده
پيدا کردند و
به من دادند.
سال هاى قبل
هم همين کار
را کردم.
حالا تمام
تکه ها را
دارم.,
اين چهارمين
بار است که
بر سر مزار
شاملو چنين
بلايى مى
آورند. از
پيشگيرى اين
اتفاق که مى
پرسم بيشتر
عصبانى مى
شود: ,نمى
توانم دورش
را آهن بکشم
که خانوم!
بدون سنگ
نگهش مى
دارم!,
ــ يعنى مى
خواهيد ديگر
بر سر مزار
شاملو سنگ
نگذاريد؟
,نه نمى
گذارم. در
مملکتى که
حتى از مرده
شاعر هم نمى
گذرند و از
سنگ قبرش
انتقام مى
گيرند همان
بهتر که مزار
پدرم سنگ
نداشته
باشد.,
همه کنار هم
آرام خوابيده
اند. روى هر
کدام امضايى
يا شايد
نوشته اى.
الف . بامداد
اما حالا
حکايت ديگرى
پيدا کرده
است. از تصور
مزار بدون
سنگ دل آدم
مى گيرد. بهت
زده مى ماند
آدم از اين
همه بغض و
کينه. صدايم
در مسير
فريادهاى
سياوش شاملو
گم مى شود:
,مگر مى شود
بدون سنگ...
بدون نام...,
مرگ را ديده
ام من
در ديدارى
غمناک
من مرگ را به
دست سوده ام
من مرگ را
زيسته ام
با آوازى
غمناک ،
غمناک |