|
|
|
|
گفتگو با روزنامه "گيلان امروز"
عاشور پور
او مانده با صدايش |
|
سقوط کيفيت ترجمه در جمهوری اسلامی
نگاهی به گذشته ترجمه در ايران
كلود ولگرد
سر گذشت تاريخی
کودکان خيابانی ايران
سرگذشت ترجمه های من- محمد قاضی
|
|
|
|
برگزيدگان ادبی
دراصفهان اعلام شدند!
بخش ويژه "اتحاد ملی و انسجام اسلامی"
هيچ برنده ای نداشت |
|
بعد از ما مردمان
سالخورده، نسل دیگری می آید! |
با پيام ادبی خاتمی
جشنواره داستان کوتاه کوتاه
در اصفهان برگزار شد! |
|
|
|
از شاهنامه آغاز شد
گفتگو با نقال زن در ايران
ماندند و خواندند
می مانند و خواهند خواند
نازنين معتمدی- عليرضا واصفي |
|
|
3 زن، همراه با
آواز گنجشک ها
دربرلين نمايش داده
میشود |
|
تاريخ سينمای ايران-
مسعود مهرابی
شمشير شورای
انقلاب فرهنگی شاه
بالای سر سينمای
ايران
همه چيز آزاد
است،
حتی تبليغ سکس و خشونت، اما سياست و مخالفت
با سلطنت خير! |
|
|
بشنويد!
آخرين صدائی که
از الهه يادگار مانده |
اين، شايد
آخرين صدائی باشد که الهه از خود باقی
گذاشت. نه استوديوئی، نه راديو ايرانی، نه
گلهائی، نه لشکری که ويلن بزند، نه صبا که
مشوق باشد و نه نواب صفا و رهی معيری که
ترانه ای برای او بسازند. او که
روزگاری غزل لطيف و عاشقانه ابوالحسن ورزی
"آمد، اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رويا نبود"
را خوانده بود، در آخرين دوران زندگی اش،
در خلوت خويش و با پيانوئی که همراهی اش
می کرد، غمنامه ای را خواند که نه غزل بود و
نه ترانه. شعری بسيار ضعيف که صدای خسته و غم
آلوده الهه همه آن نداشته ها را جبران
کرد. بشنويد! |
|
|
انگيزه های ترور
بی نظير بوتو
به راز سر مُهری
دست يافته بود!
بونگه ولت- ترجمه ستاره عسگري |
|
موسيقی عربی
در سرزمين خوزستان
يوسف عزيزی بنی طرف |
|
بزغاله و ميمون
منتسب به سيمين بهبهانی
شنيــدم باز هم گوهر فشــاندي
که روشنـــفکر را بزغاله خواندي
ولی ايشــان ز خويشـانت نبـودند
در اين خط جمله را بيــجا نشـاندی
سخـن گفـتــی ز عدل و داد و آنرا
به نان و آب مجــانی کشــاندی
از اين نَقلت که همچون نٌقل تر بود
هياهــو شد عجب توتــــی تکانــدی
سخن هايت ز حکمت دفــتری بود
چه کفتر ها از اين دفتر پراندي
وليــکن پول نفـت و سفره خلــــق
ز يادت رفت و زان پس لال ماندی
سخن از آسمان و ريسمان بود
دريـــغا حرفـی از جنـــگل نراندی
چو از بزغاله کردی ياد ای کاش
سلامـی هم به ميــمون ميرساندي |
|
|
|
|
|