با قطع اميد از ادامه مذاکره با رهبر
سران نظام، دسته جمعی باهم قهرکرده‌اند!

-------------

قرارداد اتمی - نظامی  فرانسه با امارات متحده عربی

مارتن نظامی - اتمی سرکوزی و بوش روی باند ج. اسلامی

پيک هفته

   
بزرگ علوی صادق هدايت

فرخی يزدی

علامه دهخدا

دكتر تقی ارانی

نگاهی به کتاب خاطرات بزرگ علوی
سقوط استبداد را
در اوج اقتدار مستبدان
چند بار ديده بود

دراستبداد رضاشاهی رجال سرشناس به بهانه های گوناگون از کار رانده می شدند. به تبعيد می رفتند، در زندان خفه می شدند، خودکشی می کردند يا از ايران می گريختند. دمکراسی جريانی است که ممکن است سالها، دهه ها و بلکه بيشتر طول بکشد. تردستی زمامداران و آمادگی مردم را لازم دارد. کار هر بز نيست خرمن کوفتن. مرد کهن می خواهد که از عهده هرج و مرج در مسير استقرار دمکراسی برآيد. تجربه می خواهد و پيگيری و ايمان به حقانيت و درستی اصل حکومت مردم بر مردم. رجال ايران همواره راه سهل تر را بر گزيده اند و خيال کرده اند استبداد آسان تر آنها را به هدف می رساند. دمکراسی هميشه با هرج و مرج آغاز می شود. دو بار در تاريخ صد ساله اخير ايران اين مرحله پيش آمد اما فريفتگان جاه و مقام دنبال قدرت جوئی رفتند و مملکت را درجهت سقوط هول دادند.

احمدشاه، آخرین نفس استبداد قاجاریه. رضاشاه، پایان 20 سال سلطنت خوفناک. محمدرضاشاه، بدرقه 37 سال خودکامگی. این فاجعه هنوز در ایران جان سختی می کند و بقای خود را جستجو

--------------------------------------

"بزرگ علوی" از جمله چند انگشت شماری بود که آنها را می توان بنيانگذاران داستان نويسی نوين درايران ناميد. دوست گرمابه و گلستان صادق هدايت و از شمار گروه 53 نفری بود که پس از فرمان 1310 رضاشاه برای برقراری اختناق مطلق در کشور، تا سقوط رضاشاه در زندان بودند. هم سقوط رضاشاه را ديد و هم سقوط پسرش را. جمال زاده در گوشه ای از سوئيس و در انتظار پايان ديکتاتوری سلطنتی در تب بازگشت به ايران سوخت، هدايت را پيش از آن که "گاز" خفه کند، شکست آرزوهای بلند و سلطه مجدد استبداد سلطنتی بر ايران خفه کرد و بزرگ علوی را اشتياق بازگشت به ايران و يقين به اين بازگشت عمری طولانی داد. او مهاجر آلمان دمکراتيک بود. می گويند بيش از هرکسی حق اظهار نظر در باره صادق هدايت و آثار او به علوی می رسيد. رويدادهای ايران را در تمام طول مهاجرت دراز مدت خود دنبال کرد. چه ادبی و چه سياسی. حتی برای آنکه روی موج ايران باشد، از رفتن به سفارتخانه های شاهنشاهی و يا ديدار با روشنفکران و گاه سياستمداران نزديک به دربار شاهنشاهی نيز پروا نکرد. همين مسئله تبديل به ريشه اصلی اختلافات او با رهبران وقت حزب توده ايران شد که بشدت با اين ارتباط ها مخالف بودند و از سوی ديگر بزرگ علوی نام و سابقه ای داشت که نمی توانستند به اين آسانی از حزب کنارش بگذارند. او از بنيانگذاران حزب توده و پيش از آن، از همراهان دکتر تقی ارانی و عضو گروه 53 نفر بود.
اين که دراختلافات سياسی ميان او با رهبران حزب توده ايران چه گذشت و حق با او بود يا آن رهبران، نه انگيزه ما برای نگاهی به خاطرات اوست و نه قضاوت در اين ميانه کار ما.
کتاب خاطرات 480 صفحه ای او در ايران توسط موسسه "نگاه" منتشر شده است. با نام "گذشت زمانه". کتاب نظم وترتيب درستی ندارد. بخش هائی از خاطرات علوی در آن تکرار می شود. ويراستاری آن- بويژه در 200 صفحه آخر آن - پر از غلط و اشتباه است. تاريخ بسياری از نقل قول ها و روز نوشت ها معلوم نيست. شلختگی در ويراستاری از سراپای آن می بارد، حتی فارسی آن در بخش هائی از کتاب. به همين دليل بعيد است خود علوی کتاب را قبل از انتشار يکبار خوانده باشد. اساسا هم بايد همينطور باشد زيرا کتاب پس از درگذشت علوی در تهران – 1385- منتشر شده است.
آن خيز بلند و شيوای صفحه نخست خاطرات، در طول کتاب- بويژه در 200 صفحه پايانی آن و غرق شدن در ماجراهای کنفدراسيون و چريک بازی در تهران- به چشم نمی خورد. اين چند خط از مقدمه را بخوانيد:
« محتوی اين نوشته ها شرح زندگی من نيست. در روزگار من حوادث مهمی رخ داده است:
انقلاب مشروطه، دوران کوتاه آزادی، انقلاب اکتبر، نخستين جنگ جهانی، کودتای سوم اسفند، انقراض قاجاريه، استقرار رضا شاه، برقراری رژيم فاشيستی در آلمان، تمديد امتياز شرکت نفت، جنگ دوم جهانی، ورود قوای شوروی و متفقين به ايران و تسلط نيروهای بيگانه در امور داخلی ايران، تشکيل حزب توده، نفوذ روز افزون ايالات متحده امريکا در خاورميانه، دوران حکومت مصدق و ملی شدن نفت، استبداد روز افزون محمد رضا شاه، جنگ سرد و تضاد شوروی و امريکا و تاثير آن درتمام جهان، انقلاب ايران، تشکيل دولت جمهوری اسلامی و جنگ ايران وعراق.
دراين هشتاد سال زندگی، از اين دگرگونی ها سود برده و زيان ديده ام....»
متاسفانه از آن انتظاری که از اين مقدمه می رود، در طول 480 صفحه خاطرات علوی اثری نيست و يا اگر اشاراتی هست بسيار گذراست؛ و صد حيف. ايکاش حداقل در حد احمد کسروی گزارش گونه ای از اين 80 سال نوشته بود. که اگر با تسلطی که به ساده نويسی داشت چنين کرده بود، يادگاری بزرگ از خود باقی گذاشته بود.
ما اين کتاب را چندين و چندبار خوانده و نکاتی را از آن برای انتشار بيرون کشيده ايم. بويژه آنچه بزرگ علوی در باره صادق هدايت و تقی ارانی می نويسد و يا آن بخش "روز نوشت" تاريخی حوادث که متاسفانه کم عمق و پراکنده است، گرچه سمت و سوی آن، يقين به وقوع انقلاب درايران و سرنگونی شاه است.
بخش هائی از آنچه که از کتاب خاطرات بزرگ علوی برگرفته ايم دراين شماره می خوانيد و بخش های ديگری را در شماره های آينده پيک هفته.


شاملو به اين جرم
سنگ قبرش را شکستند!

چشم ديدن شاملو را نداشتند، تحمل سنگ قبرش را هم ندارد. به همين دليل ساده که از کتاب کوچه اش می خوانيد! کتاب نيست، فرهنگ کوچه است در 11 جلد!



بن بست، سينه خيز، منطقه به منطقه پيش می آيد. اين عکس ها از سايت احمد باطبی گرفته شده


کلاس آموزش
برای آنکه مرده به کفنش ....

کلاس آموزش کفن کردن، برای جلوگيری از ن... دن مرده به کفنش. گذراندن دوره کارشناسی نحوه خاکسپاری پس از گرفتن تائيديه از سوی حراست قبرستان ها امکان پذير است.( عکس ها از سايت "شيعه نيوز" است.)


 26 دی1386-16 ژانويه 2008

شماره 100            

   
پيک هفته
ارشيو هفتگی
درباره پيك هفته

گفتگو با روزنامه "گيلان امروز"
عاشور پور
او مانده با صدايش


 سقوط کيفيت ترجمه در جمهوری اسلامی
نگاهی به گذشته ترجمه در ايران
كلود ولگرد
سر گذشت تاريخی  
کودکان خيابانی ايران
سرگذشت ترجمه های من- محمد قاضی


برگزيدگان ادبی
دراصفهان اعلام شدند!
بخش ويژه "اتحاد ملی و انسجام اسلامی"
هيچ برنده ای نداشت

بعد از ما مردمان سالخورده، نسل دیگری می آید!

با پيام ادبی خاتمی
جشنواره داستان کوتاه کوتاه
در اصفهان برگزار شد!


از شاهنامه آغاز شد
گفتگو با نقال زن در ايران
ماندند و خواندند
می مانند و خواهند خواند
نازنين معتمدی- عليرضا واصفي


3 زن، همراه با
آواز گنجشک ها
دربرلين نمايش داده میشود


تاريخ سينمای ايران-  مسعود مهرابی
شمشير شورای
انقلاب فرهنگی شاه
بالای سر سينمای ايران
همه چيز آزاد است، حتی تبليغ سکس و خشونت، اما سياست و مخالفت با سلطنت خير!


بشنويد!
آخرين صدائی که
از الهه يادگار مانده

  اين، شايد آخرين صدائی باشد که الهه از خود باقی گذاشت. نه استوديوئی، نه راديو ايرانی، نه گلهائی، نه لشکری که ويلن بزند، نه صبا که مشوق باشد و نه نواب صفا و رهی معيری که ترانه ای برای او بسازند. او که  روزگاری غزل لطيف و عاشقانه ابوالحسن ورزی

 "آمد، اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستی رويا نبود"
را خوانده بود، در آخرين دوران زندگی اش، در خلوت خويش و با پيانوئی که همراهی اش می کرد، غمنامه ای را خواند که نه غزل بود و نه ترانه. شعری بسيار ضعيف که صدای خسته و غم آلوده الهه همه آن نداشته ها را جبران کرد. بشنويد!


انگيزه های ترور
بی نظير بوتو
به راز سر مُهری
دست يافته بود!
بونگه ولت- ترجمه ستاره عسگري


موسيقی عربی
در سرزمين خوزستان
يوسف عزيزی بنی طرف


بزغاله و ميمون  
   منتسب به سيمين بهبهانی

شنيــدم باز هم گوهر فشــاندي
که روشنـــفکر را بزغاله خواندي
ولی ايشــان ز خويشـانت نبـودند
در اين خط جمله را بيــجا نشـاندی
سخـن گفـتــی ز عدل و داد و آنرا
به نان و آب مجــانی کشــاندی
از اين نَقلت که همچون نٌقل تر بود 
هياهــو شد عجب توتــــی تکانــدی
سخن هايت ز حکمت دفــتری بود
چه کفتر ها از اين دفتر پراندي
وليــکن پول نفـت و سفره خلــــق
ز يادت رفت و زان پس لال ماندی
سخن از آسمان و ريسمان بود
دريـــغا حرفـی از جنـــگل نراندی
چو از بزغاله کردی ياد ای کاش
سلامـی هم به ميــمون ميرساندي