جمعی از مدیران مسئول، خبرنگاران و
خانواده های روزنامه نگاران زندانی، با
میرحسین موسوی که نخستین فعالیت خود را
بعد از انقلاب 57 با سردبیری روزنامه
جمهوری اسلامی آغاز کرد دیدار کردند.
در
این دیدار ابتدا موسوی با اشاره به اعتصاب
غذای زندانیان سیاسی گفت: مساله اطلاع
رسانی و مطبوعات
آزاد از مهمترین مسائل ما در صدسال اخیر
بوده است و این خواسته در انقلاب
اسلامی هم به جد دنبال شد. از این جهت
چنین جلسه ای و حضور در جمع کسانی که
اقدام به روشنگری می کنند، برای من بسیار
مغتنم است.
باید صدای ما
به دوستان دربندی که برای رسیدن به
حقوق ابتدایی خود اعتصاب غذا کرده اند
برسد و آنان بدانند که جنبش سبز،
آزادی خواهان و کل آحاد ملت ما پشتیبان
آنان برای رسیدن به خواسته های به
حق شان است.
وجود این تعداد زیاد روزنامه نگار در
زندان هم تاسف انگیز است،
هم خیلی با معناست و شان می دهد گسترش
آگاهی به ضرر عده خاصی است. تعدد
روزنامه نگاران دربند، حقانیت راهی که
جنبش سبز برگزیده است را نشان می دهد
چرا که بخشی از قشر آگاه، روشن و حق طلب
جامعه به دلیل مخالفت با
رویش
مجدد استبداد
در زندان به سر می برند.
مهمترین خواسته های فعلی ما، مشروط کردن
قدرت است و اگر موفق
شویم که قدرت
را مشروط کنیم، بسیاری از مشکلات بنیادین
کشور حل می شود. به
نظر من مقاومتی که امروز در برابر پیشرفت
کشور وجود دارد از همین ناحیه است
و بهایی که امروز خبرنگاران می پردازند به
این دلیل است که رکن اطلاع
رسانی و گسترش آگاهی، مهمترین ابزار مشروط
کردن قدرت است.
حساسیت بسیاری که به کار خبرنگاران و
فعالیت رسانه ها وجود دارد
و دلیل اصلی حمله به روزنامه ها و روزنامه
نگاران همین است که مهمترین
مسئله کشور را هدف گرفته اند.
به نظر می رسد همان طور که جنبش سبز کم کم
بر مسائل اساسی
تمرکز پیدا می کند، بیش از همیشه برمسئله
آزادی بیان تاکید کند. وقتی بحث
انتخابات آزاد یا اجرای بدون تنازل قانون
اساسی هم مطرح می شود، ناظر به
مشروط کردن قدرت است و به همین دلیل مورد
پذیرش قرار نمی گیرد.
به نظر می رسد برای بعضی از دست اندرکاران
فعلی امور، صحبت کردن با خارجی ها و کوتاه
آمدن و کمی پیشرفتن و عقب نشستن،
از برآورده کردن حقوق ملت، برگشتن به
قانون و بازکردن راه ساده تر باشد.
در
حالی که این روش می تواند بسیاری از
مشکلات ملی ما را حل و ریشه های
بحران را به تدریج خشک کند و ما را به
وضعیت عادی برگرداند.
کشورهایی موفق بوده
اند که توانسته اند قدرت را مهار کنند اما
ما نتوانسته ایم قدرت را محدود و مهار
کنیم. دائم از
ما خواسته
می شود که به طور کامل از کسی یا حرفی
تبعیت کنیم در حالی که در
اسلام هم چنین چیزی نداریم و انقلاب
اسلامی هم این هدف را دنبال نمی کرد
.
خود امام بارها گفتند که حکومت فرد
نداریم، حکومت فقیه نداریم، حکومت رییس
جمهور نداریم و فقط حکومت قانون داریم.
قانون را هم در مفهوم محدود و مشروط
کننده قدرت به کار می برد.
راه جنبش سبز مسالمت آمیز است
جنبش سبز باید بتواند زندگی کند تا بتواند
پیروز شود، یعنی هر نوع
اقدامی که تمام نیروهای نظامی و امنیتی را
یکپارچه در مقابل مردم قرار دهد و
فشارها را افزایش دهد، به ضرر جنبش سبز
است و باید از آن
پرهیز
کنیم.
یک سرکوب گسترده، وسیع و همه جانبه
میتواند مدتهای مدید پیروزی این حرکت حق
طلبانه مردم را به عقب براند. برای
همین ایستادگی روی جنبه های
مسالمت آمیز
به نظر من حیاتی بوده و بهترین راه
برای رسیدن به مطالبات به حق مردم است.
هدف اصلی ما مشروط کردن قدرت، رسیدن به
عدالت و آزادی، زنده
شدن ارزشهای بنیادین و رفتن به سمت جامعه
ایست که در آن فشار و تهدید نباشد
.
این احتیاج به زمان دارد و یک سال مدت
زیادی برای رسیدن به این اهداف
نیست. گرچه در این یک سال آگاهی های جامعه
ما بسیار گسترده تر شده است. من بر این
باورم که
ایده تغییر در کشور متولد شده است.
در دانشگاه تهران جشن بزرگ ولایت برگزار
شد که یک
روحانی در آن سخنرانی می کرد و می گفت:
اگر در جامعه ای دو دستگی به وجود
بیاید و یک گروه بر گروه دیگر حاکم شد، می
تواند همه آن دیگران را اعدام
کند. سوال اینجاست که چرا این تفکر در یک
جشن که برای شادی و سرور و وحدت
باید برگزار شود، مطرح می شود. دلیل آن
ترس از ریزش نیروها و تولد ایده
ایست که به آن اشاره کردم.
مسئله کشور ما تنها پیروزی
جنبش سبز و اهداف آن نیست. حفظ وحدت ملی،
منافع بلندمدت، یکپارچگی و وحدت
ملت از مسایل اساسی کشور است که هم جنبش
را متعهد می کند و
هم همه کسانی
را که در این عرصه فعالیت دارند تا دست به
اقدامات بی
مهابا نزنند. ما بر پیروزی جنبش
سبز به هر قیمتی باور نداریم و می خواهیم
کشور و
منافع ملی حفظ شود. ما به هیچ وجه از این
تحریم ها و فشارهای بین المللی
خشنود و راضی نیستیم.
بنده در استعفای
خود در
سال ۶۸، نسبت به ضایعاتی که در اثر افراط
و
ماجراجویی در عرصه بین الملل دچار آن می
شدیم هشدار داده بودم و اعتقاد
دارم ما از رجوع به اصول و پایبندی به
ارزش های بنیادین در سیاست داخلی و
خارجی ضرری نکرده ایم و لطماتی که خوردیم،
اغلب از نادانی و ماجراجویی بوده
است.
روز بعد از حمله صدام
به حلبچه، به آنجا رفتیم و آن صحنه های
فجیع را از نزدیک دیدیم. با دعوت از
خبرنگاران و انتشار فیلم ها و عکس ها، جو
جهانی از نظر تبلیغات کمی به نفع
ما تغییر کرد. درست در همان زمان – حالا
نمی گویم توسط که و چگونه-
هواپیمایی ربوده شد و می خواست در مهرآباد
فرود بیاید. ما به دوستان گفتیم
فرودگاه را ببندند و این هواپیما به مشهد
رفت. این وضعیت برای ما قابل دفاع
نبود و ضرباتی را بر ما تحمیل کرد.
گفتن این مسایل با جزئیات به نظر من جز در
مواقعی
که ضرورتی وجود دارد، به نفع جنش سبز
نیست. ما باید نیرو جذب کنیم و همه
نیروهای دلسوز انقلاب را با هر اختلاف
سلیقه و دیدگاهی کنار هم جمع کنیم.
برای ما مهم است که
اصول گرایان
منصف و علاقمند به حرکت کشور در
مسیر درست
را در کنار خود داشته باشیم و به آنها
بگوییم ما هدف و حرف مشترکی داریم و
آن اصلاح امور است.
در مورد همه موارد مبهم دهه اول از جمله
دوران جنگ و شرایط پذیرش قطعنامه می توان
بحث و گفت و گو کرد، حتی
درباره تصفیه های اوایل انقلاب. بنده شاهد
بودم که دولت جناب آقای بازرگان،
به دست خودش، خودش را از جریان مدیریت
منفک کرد. من در شورای انقلاب از
نزدیک شاهد حوادث بودم. با ایشان و اعضای
نهضت هم دوست بودم و رفاقت داشتم.
بسیاری
از کسانی که دولت موقت دشمن خود می
پنداشت، سعی کردند که مانع سقوط
دولت موقت شوند.
بعد از استعفای مهندس بازرگان، آقای
بهشتی عنوان کردند
که اعضای جدید شورای انقلاب به
زودی معرفی می شوند و من می خواهم به امام
اصرار کنم که اسم ایشان باقی بماند. این
در حالی بود که در روزنامه های این
دوستان به ایشان، بهشتی جهنمی می گفتند و
من هنوز آن تیترها را به یاد
دارم. ایشان فردی بود که رفت و با اصرار،
امام را راضی کرد که به مهندس
بازرگان حکم بدهد.
بنابراین سخن گفتن درباره دهه اول انقلاب،
ممکن است و
حتما نقدهایی هم وجود دارد اما آن را
نباید یکپارچه دید و باید هر حادثه
ای را تحلیل کرد. انقلاب در وضعیتی بود که
از روز دوم استقرار، بندر لنگه
شلوغ شد. چند روز بعد بندر ترکمن مشکل
پیدا کرد. بلوچستان شلوغ شد. خوزستان
و کردستان مسئله پیدا کرد. این فضاها را
باید دید و درک کرد و نقد کرد. من
از مجموعه اصول و ارزش هایی که در ابتدای
انقلاب مطرح شد و کلیت حرکت مردم
دفاع می کنم.
مسئله سال ۶۷ (قتل عام زندانیان سیاسی) را
هم باید در منظر تاریخی خود بررسی کرد و
بعد هم
دید آیا دولت در این زمینه اطلاعی داشته
است؟ نقشی داشته است؟ آیا اصلا
امکانی برای دخالت داشته است؟ آیا در
احکام و اسناد، نامی از دولت وجود
داشته است؟ دولت که نقشی در این مسئله
نداشته است. خیلی از کسان دیگر هم
اطلاع نداشته اند. اما برای مطرح کردن این
مسائل با ذکر جزئیات، من هم
معذوراتی
دارم.
قدرت جنبش سبز در اخلاقی بودن آن است؛ در
این
که سفید را سفید گفته و سیاه را سیاه گفته
است. ما چیزی که بد بوده را قبول
نمی کنیم اما اگر کسی در جایی سکوت می
کند، معنای آن موافقت و همراهی با
آن نیست و باید این حق را برای افراد قائل
باشیم.
در همان روزهایی که من استعفا دادم، متن
آن منتشر شد اما جامعه
نسبت به هواپیماربایی واکنشی نشان نداد.
این شاید برای این باشد که آن
زمان، چنین کاری یک مطلوب اجتماعی محسوب
می شده است. این به این معناست که
ما باید به تاریخ انقلاب اسلامی خودمان
دقت بیشتری داشته باشیم. برخی از
ایستادگی ها و خون دل خوردن ها، در چارچوب
یک تحلیل درست از موقعیت کشور
معنا پیدا می کند.
شهید بهشتی انسان بسیار با اخلاق و آزادی
خواهی بود و یکی از دلایل
عظمت شخصیت ایشان، این است که بسیاری از
ارزش هایی که ما امروز به دنبال آن
هستیم، در آن زمان هم در زندگی شخصی و هم
در کار، بر آن استوار بود.
اعتقاد بر آزادی طرح افکار بود که باعث شد
آن مناظره های تلویزیونی با
کیانوری یا نماینده فدائیان خلق به اصرار
ایشان برگزار شود.
من که چنین شخصیت والایی را درک کرده ام و
به آن
اعتقاد دارم، نمی توانم از این شخصیت به
دلیل عدم همراهی یا شناخت جامعه و
به اصطلاح فضا، دل بکنم. به دلیل آنکه بد
عمل کرده ایم، به دلیل آنکه یک
روحانی در یک جشن می گوید نیمی از جامعه
را می توان اعدام کرد، این را به
پای بهشتی و امام و انقلاب هم می نویسند.
این حرف ها زده می شود که اگر
روزی قتل
عامی در زندان
ها یا جاهای دیگر رخ داد، بگویند یک سابقه
تاریخی در زندگی حضرت امیر
دارد. کما اینکه می گویند چنین کاری در
جنگ نهروان سابقه داشته است، اما
باید ببینیم جنگ نهروان چگونه شروع شد و
چه شرایطی به وجود آمد و چگونه می
توان حضرت امیر را به چنین کاری متهم کرد.
تاکید بر
استقلال مجلس، یک خواسته کلیدی است. الان
افکار پیش از رسیدن به مجلس تصفیه
می شود. یکی از امامان جمعه گفته شورای
نگهبان، یک صافی است و این صافی
مورد رضایت امام زمان هم هست. من می گویم
کجا مورد رضایت ایشان است و مدارک
آن را نشان دهند که ما هم تسلیم شویم. در
انتخابات مجلس ششم، آن قدر رای
ها را جا به جا کردند که آقای رجایی حذف
شد و آقایی که رییس فرهنگستان ادب!
شد وارد مجلس کردند.
استقلال مجلس و انتخابات آزاد، یک خواسته
کلیدی است که برای
مردم هم ملموس است. |