همه مردم برای اطلاع رسانی به یکدیگر کمک کنند. این دولت از نظر مردم مشروعیت ندارد و مردم به آن اعتماد ندارند. مردم باید بتوانند در چارچوب قانون اعتراضات خود را نشان دهند، در غیر اینصورت ما به سمت تقابل های قومی، ملی، مذهبی و قبیله ای خواهیم رفت.
خبرکوتاه و دست و پاشکسته ای ورود مخفیانه
تیم چهار نفره وابسته به محافل کودتا و
ترور به آرامگاه آیت الله خمینی، چند روز
پیش از 14 خرداد، که در شماره دیروز پیک
نت منتشر شد، یک هشدار بود. هشداری که
باید آن را جدی گرفت، زیرا، همان چند خط
ناقص نیز تمام نشانه های یک توطئه بزرگ را
با خود داشت. کسانی که با حوادث 30 سال
گذشته جمهوری اسلامی آشنائی دارند و یا
حوادثی نظیر ترور نیمه تمام شاه در 1327،
ماجرا سقاخانه تهران که زمینه ساز قدرت
مطلقه رضاخان شد و نمونه های دیگری را
خوانده اند، این نشانه ها را علائم حوادث
بزرگتر می دانند. آنهائی که می خواستند دو
تا سه روز پیش از برگزاری 14 خرداد در
آرامگاه آیت الله خمینی وارد آنجا شده و
حتی خود را به داخل آرامگاه برسانند، برای
انداختن فطریه و خمس قصد ورود به آن محل
را نداشتند. یا می خواسته اند در آنجا
برای روز 14 خرداد کمین کنند و دست به
ترور بزنند و یا تدارک انفجار حرم در روز
14 خرداد را داشته اند. البته آنها مامور
و عامل بوده اند و تحت حمایت ماموران
امنیتی و اطلاعاتی، آمران کسان دیگری بوده
اند و تمام بحث بر سر همین آمران است. این
آمران با چه هدفی می خواستند روز 14 خرداد
دست به ترور و انفجار بزنند؟
پاسخ را میتوان از متن چند نمونه از حوادث
سالهای اول جمهوری اسلامی استخراج کرد. دو
انفجار حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیر
نمونه هائی خوبی اند، اما توطئه کودتائی
قطب زاده شباهت و همآهنگی بیشتری با آنچه
خنثی شد اما همچنان باید در انتظار وقوع
آن بود دارد. در آن توطئه نیز قرار بود
ابتدا آیت الله خمینی کشته شود وسپس به
خونخواهی او، گروهی از درون حاکمیت و از
درون روحانیت و نیروهای نظامی دست به قتل
و کشتار و ترور نیروهای سیاسی، اعضای
کابینه موسوی، خود موسوی، شمار زیادی از
نمایندگان مجلس و امام جمعه های برگزیده
ایت الله خمینی و ... بزنند و حکومت شرایط
اضطراری را تشکیل بدهند.
احمدی نژاد و بخشی از نظامی ها و دارودسته
های شبه نظامی وابسته به آنها، با حمایت
روحانیونی که برای همگان روشن است کدام
دسته از روحانیون اند، خیال اجرای طرح قطب
زاده را در روز 14 خرداد نداشتند؟ این طرح
را به گونه ای دیگر و در فرصت دیگری دنبال
نخواهند کرد، تا امثال هاشمی و موسوی و
کروبی و خاتمی و دهها چهره روحانی و غیر
روحانی دیگر مخالف خود را پیش از رسیدن به
زندان بکشند و در زندان نیز چند هزار نفر
را قتل عام کنند و از شر "آقا" بالا سر هم
خود را رها کنند؟ حتی ابتدا خود را از شر
آقا رها کنند و سپس به بهانه انتقام خون
آقا همان کنند که قطب زاده با کشتن خمینی
می خواست بکند!
دو خبر شماره روز 4 شنبه (دیروز) پیک نت
را در ادامه این مطلب بخوانید. یکی با نام
"سگ صاحبش را نمی شناسد" و دیگری "طرح
راه اندازی حمام خون..." در دو طرف بالای
صفحه اول دیروز. این هر دو خبر وگزارش، در
صفحه اول امروز نیز قابل دسترسی است.
نامه دفتر هاشمی
رفسنجانی مشکل از اینجا
آغاز شد:
حذف بسیجی های قدیمی و
پوشیدن لباس آنها توسط بی ریشه ها
روزنامه وطن امروز، روز یکشنبه
۹
خرداد ماه
۱۳۸۹
به بهانه انتشار
نامه سال گذشته آیتالله هاشمی رفسنجانی
به مقام معظم رهبری، اقدام به
انتشار مجدد نامه رئیس شورای سیاستگذاری
خویش نمود.
دفتر هاشمی رفسنجانی متن نامه ای را روی
وبسایت وی منتشر کرده که بهانه آن پاسخ به
مطالبی است که روزنامه وطن امروز علیه
هاشمی منتشر کرده است. اشاراتی دراین پاسخ
وجود دارد که نشان میدهد مخاطب این نامه
چند قلم شکسته تازه کار در یک روزنامه کم
تیراژ و بی اثر در کشور نیست، بلکه گشوده
گوشه ای از سفره دل است. سفره ای که 30
سال اخبار منتشر نشده پشت صحنه حکومتی در
آن نهفته است. از متن آن نامه، نکات خبری
را استخراج کرده ایم تا بلکه جبران مافات
30 ساله بشود. متن کامل را می توانید در
وبسایت هاشمی رفسنجانی بخوانید.
سکوت مصلحتآمیز
رهبری معظمانقلاب که در نامه
آیتالله هاشمی رفسنجانی به آن اشاره شده،
کار را بهجایی
رسانده که یک نامزد به خود اجازه میدهد
جلوی
۵۰
میلیون بیننده
تلویزیونی دروغ و
تهمت بزند و روزنامههای همسو قسم یاد
کنند که با بهانه وبیبهانه هاشمیستیزی را
تیترهای اول و دوم هر روز خویش کنند.
امت
حزبالله و بسیجیهای واقعی دیروز که با
قانون سهمیه حضور رزمندگان دردانشگاهها، محققان و
استادان دانشجویان امروز هستند و با
اعتراف نماینده
ولی فقیه در دانشگاهها
۷۰
درصد با افراطیونی چون شما نیستند، خون دلمیخورند و وقتی میبینند
به بهانههای سیاسی، فرمانده شهدا،
بسیجیان،سپاهیان
و ارتشیان در
۸
سال دفاع مقدس آماج تهمتها قرار میگیرد
و به قولخویش در آن نامه صبوری
پیشه میکند، بر مظلومیت شهدا و
فرماندهشان اشک
میریزند. مشکل اینجاست که اول
بسیجیان قدیم
را خانهنشین کردید و سپس لباسآنان را پوشیدید و به
فرماندهشان میتازید. حکایتی که یادآور
آن واقعهایاست
که شخصی به آیتالله العظمی بروجردی عرض
کرد که یک روحانی را در حالدزدی گرفتند و حضرتش
برآشفت و گفت: نگویید یک روحانی دزدی
میکرد، بگویید
دزدی لباس روحانیت پوشیده بود.
این عکس را از روی صفحه تلویزیون جام جم
گرفته و برای ما ارسال داشته اند. آنکه
پشت احمدی نژاد نشسته، همان است که چفیه
از گردن علی خامنه ای در نماز جمعه 14
خرداد باز کرد. ارسال کننده عکس از ما
پرسیده است: شما مطمئن هستید ایشان همان
سردار سعید قاسمی است؟
پاسخ ما روشن است: تا امروز هیچ سایت
حکومتی و یا غیر حکومتی درباره هویت این
فرد مطلبی ننوشته و "دروغ نیوز" که همان
رجانیوز باشد نیز مدعی شده که ایشان یکی
از زائران آن روز جنجالی بوده است. این چه
زائری است که در ردیف جلو و پشت احمدی
نژاد و لاریجانی می نشیند و تا سینه به
سینه شدن با علی خامنه ای هم می تواند جلو
رفته و چفیه از گردن او بردارد؟ و یا علی
خامنه ای با او مکالمه به ظاهر تند داشته
باشد. چنان تند که هاشمی شاهرودی مبهوت و
نگران است و لاریجانی رئیس قوه قضائیه سرش
را دزدیده و هاشمی رفسنجانی و سید حسن
خمینی با بی اعتنائی عبور می کنند. البته
از کنار این حادثه و حادثه دیگری که چند
قدم آنطرف تر میان لباس شخصی ها و سرداران
امنیتی و سپاهی جریان دارد. این همه
نزدیکی و قرابت با علی خامنه ای و حتی
طلبکار بودن چفیه او بعنوان جایزه آنچه که
در نماز جمعه 14 خرداد صورت گرفت، باید
سابقه ای داشته باشد و ما با انتشار مجدد
فیلم سخنرانی سردار قاسمی در حضور علی
خامنه ای و نوع سخن گفتن او که شبیه شعبان
بی مخ است، این نزدیکی را یافتیم.
خبرگزاری سپاه "فارس" با علی اکبر
پرورش گفتگو و روز گذشته این
گفتگو را منتشر کرد. البته بی
آنکه به سوابق واقعی پرورش اشاره
کند. سوابقی که همین مراجعه به وی
برای مصاحبه برخاسته از آنست. بی
شک نسل جدید – حتی در صفوف بسیج و
سپاه- از این سوابق اطلاع ندارند
و به همین دلیل هم خبرگزاری فارس
سانسور را مراعات کرده است.
در سالگرد کودتای
۲۲
خرداد در شهر "کلن" آلمان نیز مانند
پایتخت آلمان "برلین" قرار است یک
راهپیمائی اعتراضی برگزار شود.
زمان این راهپیمائی که نام آن "مارش سکوت"
انتخاب شده و تاکنون 17 انجمن و سازمان
منطقه مرکزی آلمان "نوردراین
وستفالن" آن را
تائید کرده اند، شنبه
(۲۲
خرداد
۱۳۸۹) از
ساعت
۱۷
تا
۱۹ در نظر گرفته شده است
و از
Neumarkt
به طرف
Heumarkt
و سپس گردهمايی در
Heumarkt
خواهد بود.
آبونمانی که شما پرداخت می کند، ضامن
ادامه انتشار پیک نت است. حساب آنها که
پیک نت را می خوانند و هر بار آرزو می
کنند که این صدا خاموش شود، حسابی است
جداگانه. حساب آنها که عادت به مفت خوانی
روی شبکه اینترنت دارند و تلاش و صرف وقت
شبانه روزی گروه منتشر کننده پیک نت را
صبح به صبح مصادره می کنند، از حساب گروه
اول جداست، اما نه آنچنان جدا که بتوان
آنها را از شمار کسانی دانست که دغدغه
ادامه انتشار منظم پیک نت را دارند.
بنابراین، روی سخن ما با گروه سوم است.
یعنی آنها که دغدغه ادامه انتشار پیک نت
را دارند. در واقع نیز، از اسفند ماه 1380
(اینجا)
که پیک نت بعنوان اولین "روزنت" ایرانی
آغاز به انتشار کرد، مخاطب ما همین گروه
سوم بوده است. گروهی که در ابتدا از چند
ده نفر در روز تجاوز نمی کرد و طی 9 سال
تداوم انتشار پیک نت به رقم نجومی 190 تا
200 هزار در روز – روزهای آستانه انتخابات
22 خرداد و هفته های پس از آن- رسید. و
این یعنی ضرورت ماندن و بودن، گام به گام
ایران و تحولات آن را منعکس کردن و آماده
سازی افکار عمومی برای حضور در لحظات مهم
رویدادها!
در طول این سالها، به شهادت آرشیو پیک نت،
(اینجا)
ما در متن رویدادهای ایران گام برداشتیم و
همینگونه نیز می خواهیم گام برداریم.
تصور می کنیم، با صرف اندک زمانی وقت و
مراجعه به آرشیو پیک نت، استواری گروه
منتشر کننده پیک نت در این مسیر را تائید
می کنید. از
اینجا شروع کنید! و پس از این
مرور، وعده خود برای پرداخت آبونمان پیک
نت را به یاد آورید!
فنر اوباش
سرانجام
"در" می رود!
سلام- در مورد استفاده هردمبیل حاکمیت از
اوباش و اراذل که در
واقع ارتش غیر رسمی و میلیشیای ولایت است
باید منتظر در
رفتن سررشته کار از دست خود آقایان هم
بود.
در گذشته، آدمی که در نیروی انتظامی
یا سپاه و یا یک ارگان رسمی استخدام بود
تحت قواعد و نظمی به امر
سرکوب مشغول بود، اما اراذل و اوباش
کارشان نه به سامان است و نه قابل کتنرل.
مسلم است که اگر نیروها سرکوب کارشان را
خوب
انجام و به آنها اطمینان داشتند که به
یکباره وسط یک درگیری خیابانی پا سست نمی
کنند، احتیاج به استخدام اراذل و اوباش
نداشتند.
این اراذل دیر نیست که باند های بزرگ دزدی
های مسلحانه درست کنند و با استفاده از
سلاح هائی که در اختیار دارند چه
ها که بکنند. دهه 20 و30 آمریکا را بیاد
بیاوریم که گانگستریزم در چه بستری
شکل گرفت و سر انجام از کنترل تراست ها
وانحصاراتی که اراذل واوباش را
برای سکوب سرمایه داران کوچک بکار گرفته
بودند خارج شد.