طی 40
سال،
مردم
ایران –
بویژه
نسل بعد
از
انقلاب و
از آن
ویژه تر،
نسل جوان
ایران-
از هر
نظر و از
جمله
تحصیلات
عالی،
بهره
گیری
مفید از
فضای
مجازی،
دانستن
یک زبان
خارجی
و... به
رشدی دست
یافته که
روحانیت
و اغلب
مذهبیون
حکومتی
از آن
محروم
مانده
اند. آن
پیشرفت و
این درجا
زدن نیز
خود به
یکی از
عمده
ترین
تضادها
درجامعه
ایران
تبدیل
شده است،
چنان که
اغلب
اظهار
نظرهای
روحانیون
حکومتی
به لطیفه
(جوک)
های رایج
میان
مردم
تبدیل
شده و می
شود. از
جمله پرت
و
پلاهائی
که امام
جمعه ها
روزهای
جمعه از
تریبون
های رسمی
می گویند
و یا چند
آیت الهی
که در قم
ساکن
هستند و
تبدیل
شده اند
به ماشین
عنوان
سازی
برای دو
روزنامه
"جوان"
وابسته
مستقیم
به سپاه
و
روزنامه
"کیهان"
وابسته
غیر
مستقیم
به
اطلاعات
و امنیت
سپاه.
مکارم
شیرازی و
نوری
همدانی.
کار
آنقدر
خراب است
که دیگر
از مصباح
یزدی نقل
قول نمی
کنند!!
اغلب این
روحانیون
را رهبر
جمع کرده
است در
مجمع
مصلحت
نظام،
مجلس
خبرگان
وشورای
نگهبان.
روزنامه
جمهوری
اسلامی
درباره
خطبه این
هفته
موحدی
کرمانی
امام
جمعه
موقت
تهران که
گفته است
«امام
زمان
غایب است
اما
نایبش
حاضر است
و حکومت
را به
شکلی
اداره می
کند که
اگر حضرت
مهدی هم
حضور
داشت به
همین شکل
اداره می
کرد.»
نوشت:
"کاش از
فرصت
پدید
آمده در
قانون
منع به
کار گیری
بازنشستگان،
سالخوردگان
محترم
انقلاب
جای خود
را به
جوانان
می
دادند.
چه می
خواستیم
چه شد!"
بخوانید
از زبان
کاظم
صدیقی
امام
جمعه
دیگر
تهران:
"«فاتف»
ادامه
کاپیتولاسیون
است "
واقعا
اینها
فکر نمی
کنند نسل
تحصیل
کرده
ایران که
شب و روز
در
اینترنت
و فضای
مجازی
اطلاعات
جمع می
کند
درباره
گوینده
این جمله
چه فکری
باید
بکند؟
کاپیتولاسیون
که
اتفاقا
آقای
خمینی
جرقه 15
خرداد را
در
مخالفت
با آن
زد، یعنی
اگر یک
امریکائی
در ایران
مرتکب
جرمی شد
دادگاه
های
ایران حق
رسیدگی
به جرم
او را
ندارند و
باید در
امریکا
محاکمه
شود.
"فاتف"
یعنی
مبارزه
با
پولشوئی
و
تروریسم.
این دو
با هم
یکی
هستند؟ و
یا سید
احمد
خاتمی در
نماز
جمعه این
هفته
گفته
است:
"رضاخان
را برای
جاروکردن
سفره دین
سرکار
آوردند".
اینها
تاریخ
خوانده
اند؟
تاریخ
بین
الملل
میدانند؟
تاریخ
سیاسی
جهان را
میدانند؟
دهان را
با کدام
آگاهی
روزهای
جمعه باز
می کنند؟
برای
دروغگوئی؟
فریبکاری؟
فریب چه
کسی؟ مگر
خودشان!
آخر
رضاشاه
را برای
جارو
کردن
سفره دین
سر کار
آوردند؟
رضاشاهی
که تا
وقتی
سردار
سپه بود
روزهای
عاشورا
گل به سر
و رویش
می مالید
و جلوی
دسته های
سینه
زنی
حرکت می
کرد و یا
رضاخانی
که به
خواست
مراجع
وقت و
بازاری
های
تهران
بحث
جمهوریت
را رها
کرد و
سلطنت را
که خواست
آنها بود
قبول
کرد. می
توان
مخالف
رضاشاه
بود و
دلائل
واقعی آن
را هم
گفت، اما
تحریف
تاریخ آن
هم دراین
روزگار
که همه
چیز در
دسترس
مردم است
چرا؟ اگر
هم اشاره
به واقعه
مسجد
گوهر شاد
مشهد است
که آن هم
در جریان
رقابت
برای
قبضه
کردن
آستانقدس
روی داد
و "آقا
اسدی"
تولیت
پاکدست
آستانقدس
قربانی
آن ماجرا
شد.
ماجرائی
که
"بهلول"
مشکوک
جرقه آن
را زد و
سپس غیب
شد تا
بعد از
انقلاب
57 ظاهر
شد و پس
از فوت
آیت الله
خمینی
حکومتیان
کم کم به
او لقب
آیت الله
دادند.
اگر
واقعا
بخواهند
حوزه و
دانشگاه
را با هم
آشتی
بدهند،
شرط اولش
چند ساعت
از ساعات
روز دست
کشیدن از
کتاب های
فقه و
اصول و
خواندن
تاریخ،
تاریخ
احزاب
ایران،
تاریج
اجتماعی
ایران و
تاریخ
بین
الملل
است. |