هما
سلطانی،
دختر
جوان
عبدالفتاح
سلطانی
را هم به
خاک
ایران
سپردند.
ایست
قلبی او
در هاله
ای ابهام
است، اما
انفجار
خشمی که
مرگ
ناگهانی
او
برانگیخت
بی ابهام
است.
عبدالفتاح
سلطانی
که به
جرم قبول
وکالت
خانواده
شماری از
قربانیان
قتل های
زنجیره
ای نزدیک
به 8 سال
است که
در بند
همان
کسانی
است
آمران
قتل های
زنجیر و
پیش از
آن
مجریان
قتل عام
زندانیان
سیاسی در
سال 67
بودند،
پیش از
به خاک
سپردن
دختر
جوانش،
خود وارد
خانه
تازه او
در خاک
میهن شد
و علیرغم
افسردگی
ناشی از
غم از
دست دادن
دختر و
رنجوری
ناشی از
زندان 8
ساله
کوتاه و
بی لکنت
زبان
گفت:
«سوگند
یاد می
کنم که
هرگز
مردم را
فراموش
نکنم.
سوگند
یاد می
کنم در
راه
سرفرازی
این
مملکت
همه مان
تلاش
کنیم.
کاری
کنیم که
مردم شاد
باشند.
به روح
پاکت
سوگند می
خورم
راهی که
تو
داشتی،
که راه
شادی
آفرینی و
کمک به
مردم بود
را
فراموش
نکنم.
تلاش می
کنیم
خنده بر
روی لبان
مردم
ایجاد
کنیم.»
مقایسه
ای
تاریخی
باید کرد
این
ایمان به
مردم و
میهن و
آینده
ایران را
با آن
ایمان
عوامفریبانه
مهر بر
پیشانی
ها و
دزدان
حکومتی و
دشمن
آزادی و
آگاهی
مردم (با
عبا و بی
عبا و
عمامه)
که خودی
اند و
امثال
عبدالفتاح
سلطانی
که غیر
خودی
اند!
(در
مراسم
تدفیق
هما
سلطانی،
فرزند
آیت الله
منتظری،
شیخ احمد
منتظری
نماز میت
را خواند
و شمار
زیادی از
ملی
مذهبی ها
در کنار
اقشار
مختلف
مردم و
از جمله
وکلا و
روشنفکران
دگر
اندیش
(زن و
مرد) در
این
مراسم
حضور
یافتند.)
لینک زیر
مربوط به
لحظات
خاکسپای
و
سخنرانی
عبدالفتاح
سلطانی
است:
https://www.youtube.com/watch?v=S2wcYUGQTC4 |