احمد زیدآبادی،
دارای اندیشه های
ملی مذهبی است.
در دوران
دانشجوئی
فعال سیاسی بود،
اما بتدریج از
فعالیت سیاسی خود
کم کرد و بر
فعالیت مطبوعاتی
اش افزود. او و
عباس عبدی هر دو
با دیدگاه هائی
متفاوت شدند
یاداشت روز نویس
مهم ترین روزنامه
های داخل کشور.
طبیعی است که در
دوران اعتراضات
نیز هر دو نظرات
خود را بصورت
مقاله منتشر
کردند. عبدی
سیاستمدارانه تر
و نگران تر از
زیدآبادی از
آینده اعتراضات
خیابانی و زید
آبادی بی پروا تر
برای حمایت از
اعتراضات
خیابانی.
سرانجام،
زیدآبادی به
دادسرا احضار شد
و او پیشدستی
کرده، پیش از آن
که دادگاهی شود
اعلام کرد از
سیاست کناره گیری
می کند. یعنی
دیگر مقاله سیاسی
نمی نویسد، زیرا
فعالیت دیگری
نداشت و ندارد.
ابراهیم رئیسی در
ابتدای رئیس
جمهوریاش با
واسطه وارد گفتگو
با زیدآبادی و
دریافت نظرات او
شد. بسیار تصور
کردند این سر
آغاز مشورت خواهی
در دولت آینده
است، اما خیلی
زود این باد
بهاری به باد
خزانی تبدیل شد و
آرزوها نقش بر
آب.
حالا، با فرو
خوابیدن موج
اعتراضات
خیابانی،
زیدآبادی که
اعلام انصراف از
سیاست کرده بود،
به دیدار محمد
خاتمی رفته و
نظراتش را با او
در میان گذاشته
است. او درباره
این دیدار نوشت:
«دیروز وزش بادی
تند، هوای تهران
را پاک و دلپذیر
کرده بود. به
اتفاق فرزندم
راهی دارآباد
شدیم، البته نه
برای گردش و تفرج
در دامنههای
شمال شرقی تهران،
بلکه برای دیدار
با سید محمد
خاتمی.
آقای خاتمی از
اعلام کناره
گیریام از سیاست
دلنگران شده بود
و میخواست دلیلش
را بداند. دو
ساعتی با هم در
این باره گپ
زدیم.
من برای آقای
خاتمی به عنوان
یک روحانی خوشفکر
و فرهنگی و
مداراجو همیشه
احترامی عمیق
قائل بودهام،
گرچه نیش قلمم
علیه برخی
جنبههای نگاه و
عملکرد سیاسی او
معمولاً تیز بوده
است.
جالب اینکه آقای
خاتمی هم گفت که
چند ماه پیش در
صدد انجام همان
کاری بوده که من
(حالا) انجام
دادهام یعنی
اعلام کنارهگیری
از سیاستِ روزمره
و دلمشغولی به
کارهای نظری و
فکری و فرهنگی،
اما تحولات
ماههای اخیر وی
را از این کار
بازداشته است.
به او گفتم به
خلاف ظاهر اوضاع،
یکی از احتمالات
آینده، اقبالِ
دوبارۀ جامعه به
اوست. خندید و
گفت؛ دیگه از من
گذشته است! گفتم؛
گردش روزگار اما
غریب است….» |