|
محمد مصدق |
ژنرال آيرونسايد |
احمد قوام |
سيد ضيا طباطبايی |
رضاشاه |
|
|
خاطرات
تاج الملوک- همسر رضا شاه
رضا
سواد فارسی نداشت و من نوشتن را يادش دادم
رضا میخواست
ناپلئون و يا هيتلر شود |
سيد
ضياء مغز و عقل رضا بود و او
را با ژنرال آيرونسايد، ديكسن
و سرهنگ اسمايس انگليسی آشنا
كرد و ترتيب ملاقاتها را
داد. بعد هم او را انداخت جلو
كه عليه احمد شاه كودتا كند.
رضا هم وقتی شاه شد سيد ضياء
را بيرون كرد. سيد ضياء دشمن
قوام السلطنه و مصدق بود.
من خودم هم شعر میگفتم و هم
تار میزدم و هم يك دانگ صدا
داشتم. شهريار، رهی معيری و
ابراهيم صهبا برای من شعر
میخواندند و ابوالحسن صبا
ساز میزد. مرضيه، ملوك
ضرابی، كورس سرهنگ زاده و
بعدها از نسل بعدی ستار
وهايده و مهستی میآمدند در
محفل من و میخواندند. ...
ادامه |
|
|
|
یک گام دیگر به سوی طالبانیسم
مصوبه شورای انقلاب
فرهنگی به ریاست احمدی نژاد
لیست سیاه سانسور
علیه فیلم های داخلی وخارجی تهیه شد
درحالیکه حکومت خود بزرگترین مروج خشونت
در جامعه است، از جمله انگیزه های این
سانسور گسترده، مقابله با ترویج خشونت
اعلام شده است! |
|
|
يك
بغل شعر
يك
آغوش آزادی
م. آزاد- سيروس
طاهباز |
يك دفتر پر و
پيمان از شعرهای
"م. آزاد" قرار
است در تهران
منتشر شود. نام
اين گلچين را
"بهارزائی آهو"
انتخاب كرده اند
و علاوه بر "م.
آزاد" سيروس
طاهباز نيز
مقدمهای بر آن
نوشته است. م.
آزاد خود در
انتخاب اين گلچين
از ميان آنچه كه
تاكنون سروده نقش
مستقيم داشته
است. كتاب 150
صفحه است و بيش
از 60 سروده شاعر
را دربر میگيرد.
ديار شب،
آيينهها تهی
است، با من طلوع
كن، قصيده بلند
باد، تازهها و
گل باغ آشنايی،
از جمله اشعار
اين دفتر است.
م. آزاد دراين
سالها و روزهای
غربت شاعران به
يادگار مانده دهه
1350 ....
ادامه |
|
|
|
|
|
دختران باد پای ايران
با اسكيت میروند به مسابقات
آسيائی |
|
پس از دختران فوتباليست ايرانی كه در لباس گرمكن مخصوص ( چيزی
شبيه كيسه) مجبور شدند در بحرين 50 درجه گرما مسابقه بدهند و
خواه ناخواه سر آخر باختند، حالا قرار است دختران ايران برای شركت در
مسابقه آسيائی اسكت شركت كنند.
در سال ۷۵ با اطلاع از اينكه اسكيت در سطح آسيا و جهان براى
خودش تشكيلات جداگانه اى دارد، كميته اسكيت زنان درون انجمن
همگانى تشكيل شد.
متقاضيان اين رشته هر روز بيشتر مى شدند. عده اى در خيابانها
خودشان ياد مى گرفتند كه چطور با چرخهاى ژله اى كنار بيايند،
اما عده اى هم كه مى خواستند اصولى اسكيت كنند به كلاسهاى
آموزشى رفتند كه كميته تشكيل مى داد.
جشنوارهها مهمترين جايى بود كه آنها مسابقه مى دادند. با اين
حال اسكيت زنان، رشته جذابى بود كه حتى نظر باشگاهها را هم به
خودش جذب كرد. چند باشگاه با حمايتهايشان كميته را وادار به
فعاليت بيشتر مى كردند. آنها مسابقههاى دستههاى آزاد را
برگزار كردند و به جز حركتهاى نمايشى، آموزش سرعت را هم شروع
كردند. مسابقههاى قهرمانى دستههاى آزاد تنها جايى بود كه
آنها مى توانستند خودشان را نشان بدهند. اما برخلاف اكثر
رشتههاى ورزشى زنان، اسكيتىها خوش شانس بودند، آنها زودتر از
چيزى كه تصور مى كردند به مسابقههاى برون مرزى اعزام شدند،
انجمن اسكيت مردان كه حالا كميته زنان را تحت پوشش گرفته بود،
...
ادامه |
|
|
|
|
|
برخيز،
روشنی آفتاب!
حميد مصدق
هرچند
شب با تمام توش و توان و صلابتش
بر سرزمين تب زده آويخت
ديدم سيماب صبحگاهي
از قله بلندترين كوهها
فرو میريخت
گفتم :
اميد من
برخيز و خواب را
برخيز و باز روشنی آفتاب را ...
|
|
|