همه مردم برای اطلاع رسانی به یکدیگر کمک کنند. این دولت از نظر مردم مشروعیت ندارد و مردم به آن اعتماد ندارند. مردم باید بتوانند در چارچوب قانون اعتراضات خود را نشان دهند، در غیر اینصورت ما به سمت تقابل های قومی، ملی، مذهبی و قبیله ای خواهیم رفت.
با درود
به شما و خسته نباشید-
من
از اعضای انجمن اسلامی
دانشگاه سیستان و
بلوچستان هستم. در هفته ای که
گذشت، حکم انضباطی برای
دوازده تن از دانشجویان شرکت
کنندگانو
فعالان در اعتراض های پس از
کودتا صادر شد. بدین ترتیب
دانشجویان
حکم خورده، دو ترم و برخی یک
ترم از تحصیل محروم شده اند.
همچنین برای سه
نفر از آن ها علاوه بر دوترم
محرومیت تحصیلی، پیشنهاد
اخراج نیز به وزارت
خانه نیز شده است. همچنین این
افراد از ممنوع الورود به
دانشگاه شده اند.
وقتی سیل جمعیت از طرف میدان
آزادی و میدان فاطمی سدهای
انتظامی را پشت سر گذاشته و
به سمت دانشگاه تهران نزدیک
شد، یگانه ماموریتی که با بی
سیم به فرماندهان انتظامی و
بسیج ابلاغ شد حفاظت از نماز
جمعه داخل دانشگاه و جلوگیری
از ریختن مردم به دانشگاه و
بردن "آش با جاش" بود.
آقای احمد توکلی
نامه اش را
به آدرس اشتباه
پست کرده!
زیبا مهیاری
سلام-
احمد
توکلی
نامه
ای
خطاب
به
آقایان
خاتمی
و
موسوی
نوشته
که
بلافاصله
نیز
در
سایت
های
مختلف
انتشار
یافته
است.
بنظر
من،
ایشان
این
نامه
را
به
آدرس
اشتباه
فرستاده
است.
آدرس
دقیق
چنین
نامه
ای
باید
بیت
آقای
خامنه
ای
باشد.
مضمون
و
محتوای
نامه
مخاطبی
جز
آقای
خامنه
ای
ندارد.
شاید
آقای
توکلی
از
این
بیم
داشته
باشد
که
در
نامه
خود
اشاره
به
تظاهرات
وسیع
و
پرشمار
مردم
در
راهپیمائی
غیر
حکومتی
قدس
کرده
است.
اما
این
مانع
هم
قابل
قبول
نیست
زیرا
هم
آقای
خامنه
ای و
هم
اعضای
بیت
ایشان
و هم
سرداران
و
فرماندهان
همگی
می
دانند
روز
قدس
چه
گذشت
و
ایشان،
یعنی
آقای
توکلی
رازی
را
از
این
نظر
فاش
نمی
کند.
آنچه
که
درخیابان
های
تهران
و
تعدادی
از
شهرهای
ایران
عیان
بود،
چه
حاجت
به
پنهانکاری
دارد؟
آقای
توکلی
در
نامه
خودش
خیلی
تلاش
می
کند
تا
ننویسد
کودتائی
که
علیه
رای
مردم
انجام
شد
میوه
درختی
است
که
امثال
خود
ایشان
و
همفکرانشان
با
سیاست
ها و
موضع
گیری
هایشان
در
20
سال
گذشته
بارور
کردند.
این
میوه
تلخ
فقط
به
دامان
مشارکتی
ها و
مجاهدین
انقلابی
ها
نیفتاده،
ادامه
این
کودتا،
همانگونه
که
احمد
توکلی
و
فرزند
آیت
الله
مطهری
و
حتی
محمد
رضا
باهنر
در
مجلس
کنونی
نگران
اند،
در
دامان
آنها
نیز
خواهد
نشست.
بنابراین،
تا
دیر
نشده،
به
جای
جلو
انداختن
خاتمی
و
موسوی،
آقای
خامنه
ای
را
پیش
بیاندازید
تا
خودش
فکری
برای
به
پادگان
بازگرداندن
فرماندهان،
آزاد
کردن
زندانیان
و
نجات
از
ننگ
کودتا
علیه
مردم
بکند.
نسلی که نمی
خواهد
گرفتار یاس شود
سلام و خسته
نباشید- اسم من
مرجان است. ایران
که بودم پای صحبت
جوان ها می
نشستم. درد
دلهاشان را گوش
میکردم. صحبت از
همه چیز و همه جا
بود. صحبت
بیکاری، صحبت
گرانی، صحبت
محدودیتهای
اجتماعی، صحبت
یکجور ناامیدی،
یکجور خستگی،
یکجور
افسردگی.
صحبت از انتخابات
هم شد. صحبت از
اینکه، بعد از
۱۰-۱۵ سال (چون
آنها که پای
صحبتشان بودم بین
۲۰-۲۵
ساله بودند)، پای
صندوق های رای
رفتند. دختری
جوان به نام دنیا
میگفت:
بعد
از
۱۵ سال امیدی در دلمون جوونه کرد. شاد و مسرور از پیروزی بودیم،
پیروزی آزادی.
اینکه موسوی میاد
و دموکراسی باهاش
میاد. اینکه
دوباره لذت
امیدوار بودن را
میچشم. اینکه
دوباره در وجودم،
انگیزه بوجود
آمد. اینکه
دوباره هدفمند
شدم. اینکه
دوباره میخواستم
تلاش بکنم. تلاش
برای آزادی. اما
چی شد؟
ناجوانمردها
کودتا کردند.
حالا چی؟
سعی کردم به او،
به
دنیا امید بدم.
دلداریش بدم.
براش بگم که
انگیزه
چیزیست که باید
خودت بسازی.
مبارزه با ظلم هم
کار یک روز و دو
روز نیست. به
حرفهام گوش میداد
ولی آثار حزن و
اندوه را در
چشمان سیاهش می
دیدم.
حالا که
برگشتم، هنوز که
هنوزه به یاد آن
نگاه محزون و آن
افسردگی
میافتم. با خود
فکر میکنم، چرا
نسل
جوان یک مملکت را
که می بایست مملو
از شور و تلاش و
انگیزه باشه می
خواهند دچار
افسردگی و یاس
کنند؟ با
این جوان ها شروع
به مکاتبه کرده
ام. با
دنیا و با باقی
جوان ها. از
نامه هاشان می
فهمم که هنوز هم
تلاش
میکنند. خبرهای
روز قدس نشان داد
که درست فهمیده
بودم.