حزب حاکم عدالت و توسعه ترکیه
کنگره ای مهم
که از امروز آغاز به کار کرد

پیام ها و نظرات

صفحات اول

روزنامه های

امروز ایران

به چه جرمی
زندانی است!

 "صنایع اپتیک" اصفهان
خواستیم استخدام

رسمی شویم
بازداشت

 و دادگاهی شدیم

می خواهیم
زندگی کنیم!

 سلام- گوگل و جی میل فیلتر شد. اینترنت میلی هم که در راهه. دلار که سر به آسمون میکشه. پول ایران که اندازه .... ارزش نداره.  سفارتخانه ها که دارند بسته میشن. تو هیچ کشوری ما رو راه نمیدن. اونایی که پولدارن همه دار و ندارشون فروختن دارن از ایران میرن. اونایی هم که موندن نه اینکه شجاع و وطن پرستن، پاشون رو بذارن اونور بعنوان تروریست دادگاهی میشن.

هر روز یه .... الله اکبر ... از یه جا بلند میشه. یکی از جنگ میگه. یکی از اسلام میگه.

من از آتش خوشم میاد، دوست دارم برم جهنم، دوست دارم مرغ کیلویی 100 تومن باشه، دلار 10 تومن باشه، حقوق ها 8000000 تومن باشه! من جنگ نمیخوام، اگر هم جنگ بشه جونمو برمیدارم و در میرم. آخه ما دهه 60 ها کی زندگی کنیم ؟

سکته 598

سلام پیک نت! درمقاله هفته دفاع مقدس قطعنامه ۵۹۸ را ابتدا  ۵۶۸ نوشته بودید که بعدا دیدم اصلاح کردید ! اما چیز دیگه ای خواستم بگم.

آن روزها که قطعنامه را قبول کردند عده ای سود جو و محتکر که اجناس را با امید اینکه« حالا حالا جنگ ادامه دارد» انبارکرده بودند دچارایست قلبی شدند و«دارفانی را وداع گفتند» اما جالب است که مردم علت این مرگ ها را عارضه ۵۹۸می نامیدند!

پیک نت: بخش دوم پیام شما واضح است و خیلی هم پر معنا و نشان میدهد چه کسانی دنبال جنگ بودند و هستند. در باره بخش اول، حق با شماست و امان از تایپ اعداد لاتین روی خط فارسی و گاهی هم کمی کج رفتن انگشت دست برای فشار دادن تکمه ها. از آن بدتر، وقت تنگ و نیمه شب و خواب آلودگی. در همان مطلب "یک" را بجای "دو" تایپ کرده بودند و طول مرحله اول جنگ بجای دو سال شده بود یکسال! که البته این اشتباه هم در نیمه روز انتشار تصحیح شد.

میدانید که پیک نت در اولین ساعات بامداد منتشر می شود. یعنی بین ساعت 12 تا 2 بامداد. این اشتباهات تایپی و ذهنی پیش می آید که امیدواریم هم شما و هم دیگران حالا که به دل نمی گیرند، به چشم هم نگیرند!! موفق باشید.

بیچاره
کارمند ساده
دولت خدمتگذار!

 واقعا اسلام یعنی این که وقتی یک آمریکایی یک فیلم درست می کنه، به مردم بگویند خودتان را به کشتن بدهید درحالیکه بوی تعفن داخل نظام همه جا را پر کرده. بر 60 شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی که این روزها صاحبشان مشخص نیست مرتضوی معروف سرپرستی می کند!

 رقم دریافتی بعضی آقایان حداقل ماهی 15 الی 20 میلیون است که راحت با یک محاسبه سر انگشتی – - 7 هشت میلیون حقوق از یک جا – دارای چند پست در جاهای مختلف و ارگانهای مختلف – حق ماموریت های مختلف– حق عضویت در هیات مدیره شرکت های مختلف و لفت و لیس در هر جلسه که شرکت می کنند -200 تا 250 هزار تومان حق جلسه- خلاصه در ماه 7- 8 میلیونی کاسب اند.

حتی بعضی ها عضو هیات مدیره 3 الی 4 شرکت اند و از هر کدام در ماه 400 الی 500 هزارتومان میگیرند. تازه ممکن است عضو بنیاد مستضعفان، بنیاد 15 خرداد، بنیاد علوی، مشاور صدا و سیما و بنیاد شهید و وزارتخانه های دولتی هم باشند و سود سهام هم از یک جاهائی بگیرند.

چرا برای این بوی تعفنی که از نظام برخاسته اجازه نمی دهند مردم تظاهرات کنند؟

رقص مرگ
در نئوپایپ
اصفهان

شرکت "نئوپایپ" در اصفهان لوله های "نیو پایپ" تولید می کند که وابسته به گروه صنایع گیتی پسند است. این شرکت تا چند وقت پیش مورد اعتماد بود و عده نسبتا زیادی پول های خودشان را به این شرکت می دادند و از سود آن با بهره 30 در صد استفاده می کردند که نسبت به سود بانکها خیلی بیشتر بود. حتی خیلی ها خوانه هایشان رهن گذاشتند و پول رهن را به این شرکت دادند. از مدتی پیش شرکت در پرداخت سود به مشکل برخورد کردو بعد از تعطیلی پتروشیمی اصفهان وضعیت شرکت بشدت بهم ریخت و به علت کمبود مواد اولیه در تولید لوله نیو پایپ مشکلاتش چند برابر شد. قیمت لوله نیز در بازار چند برابر شد. بطور همزمان قیمت دلار و سکه نیز جهش بزرگ کرد. مردم برای گرفتن پولشان و تبدیل کردن آن به دلار و سکه مقابل شرکت صف کشیدند و شرکت هم توان پرداخت این همه پول بهصورت یک جا عاجز ماند.

سپاه پاسداران از این شرکت خواسته بود نیمی از شرکت را به سپاه بفروشد اما صاحبان و مدیران شرکت موافقت نکردند اما  وقتی شرکت برای وام به بانک ملی مراجعه کرد، بانک از دادن وام خودداری کرد و بعد هم تمام حساب های شرکت را بست. شرکت به ناچار به بانک ملت مراجعه کرد و این بانک هم به این شرط که نیمی از شرکت به بانک فروخته شود، پرداخت وام را قبول کرد. در جریان همین کشاکش ها بود که شایع شد شرکت ورشکست شده و پول مردم را نمی تواند بدهد که واقعا هم تاکنون این پول را نداده و درگیری ادامه دارد.

وعده توخالی
به بازنشستگان

 قرار است سازمان بازنشستگي به تعدادي از بازنشستگان، نه همه آن ها، مبلغي بين 500 هزار تومان تا 5/1 ميليون تومان وام بدهد و بهره آن را هم بگيرد. شما از چند روز پيش اگر شروع به شمارش نموده باشيد، قطعا تا آذر ماه، بيش از هزار و دويست بار منت اين را بر سر همه بازنشستگان خواهند گذاشت و خود اين مستمسكي است تا هر روز و هر وقت، از مدير عامل تا رده هاي پايين تر، به نوعي درباره آن  سخنراني كنند.

سال هاست كه اين نوع خبر ها را كرارا در بوق مي كنند، اما آخرش هم معلوم نيست كه اصلا به كسي داده اند يا نه. خودشان كه مي گويند داده ايم. اما از هر كس مي پرسيم، جواب اينست كه ما هم خبر نداريم.

تازه انگار مي خواهند صدقه بدهند. ما را خوار تر و با خفت تر کنند. در حالیکه این وام مثل نزول دادن است و ببینید چقدر اين نزول پول دادن را در بوق می كنند. بازنیشته ها آنقدر فرم این وام های پرداخت نشده را پر كرده اند که دیگر خسته شده اند.

من  ایرانی ام
اما در اقلیتم!

لحظه‌ای فرض كنید در كشوری بدنیا می‌آمده اید كه مسلمانان در آن کشور در اقلیت اند. حق داشتن روزنامه و تلویزیون خاص خود را نداشتید، كتب دینی شما چاپ نمی شد، مجبور بودید آن را به وزارت ارشاد بسپارید تا ممیزی شود. وزارت ارشاد قرآن را مورد ممیزی قرار می‌داد و بخش‌های زیادی از آن را سانسور می‌كرد و بخش‌های باقی مانده را با تغییرات فراوان چاپ می‌كرد. در رستوران‌ها فقط گوشت خوك سرو می‌شد و اگر كسی گوشت گوسفند می‌خورد دستگیر شده و شلاق می‌خورد. ماه رمضان غذا و آب خوردن در مكان‌های عمومی قدغن بود و ماموران ویژه در این ماه به صورت دائم افراد را در خیابان می‌گرفتند و مجبور می‌كردند كه یك قلپ آب بخورد و اگر امتناع می‌كرد او را به كلانتری می بردند. لباس‌هایی با رنگ‌ها مشكی، قهوه‌ای و سورمه‌ای تحریك آمیز اعلام می شد و تنها رنگ‌های مجاز برای پوشاك نارنجی، صورتی و فسفری بود. روحانیون حق پوشیدن عبا و شلوار بلند را نداشتند بلكه باید شلوارك می پوشیدند. شهادت مسلمانان در آن کشور فرضی ارزش قانونی نداشت. دیه ی آنها كمتر از دیه‌ی بقیه بود. حق بنا كردن مسجد نداشتید، اما در هر كوچه و خیابان شهر یك عدد معبد باشكوه و مجلل احداث می‌شد كه در مجموع چهار نفر و نصفی عبادت كننده داشت و صبح و ظهر و شب و نصفه شب با صدای بلند آهنگ لیلافروهر پخش می‌كرد. اگر از خانه‌ای صدای قرآن یا نوحه به گوش می‌رسید پلیس 110 به آنها تذكر می‌داد و اگر برای بار دوم به گوش می‌رسید پلیس آنها را بازداشت می كرد. اگر یك دانش آموز مسلمان می‌خواست در كنكور سراسری ثبت نام كند مجبور بود فرمی را پر كند كه در آن دین فرد پرسیده می شد و پرسش از دین هنگام استخدام، گزینش، اخذ پاسپورت، باز كردن حساب بانكی، كاندیداتوری مجلس، و غیره نیز انجام می‌شد!

اگر تصور چنین وضعیتی برای شما مضحك و غریب است، برای ما غیرمسلمانان و غیر مکتبی ها در جمهوری اسلامی یك واقعیت است. ما در ایران با این شرایط داریم آن زندگی می‌كنیم

به من نگوئید كه اینجا اكثریت با مسلمانان است و هر جامعه‌ای قانون خودش را دارد و اگر آن را نمی‌پسندی از این كشور برو! اینجا وطن من هم هست، و من به اندازه‌ی بقیه در آن حق زندگی، تحصیل، كار، مراودات اجتماعی، ارتباطات، تبلیغ و فعالیت دارم. اینجا وطن من هم هست. وطنی كه به بهانه اكثریت بودن، تمام منابعش را ( كه سهم من هم هست) مصرف می‌كنند تا جهنمی برای من بسازند.