شاید در جهان،
هیچ حکومتی
باندازه حکومت
ایران بنام مردم
اما از روی سر
مردم تصمیم
نگرفته و اقدام
نکرده باشد.
بیگانگی
حکومت با مردم،
"شاکله" نظام
جمهوری اسلامی
است. حتی در
انتخابات نیز
ابتداء بجای مردم
تصمیم می گیرد چه
کسانی صلاحیت
دارند و سپس به
مردم میگوید حالا
بروید رای بدهید!
دوبار تن به
رفراندوم داده،
یکبار در باره
نوع نظام و بار
دیگر برای قبول
قانون اساسی و در
این دوبار هم
کاملا میدانسته و
آگاه بوده که
مردم به محتوائی
که اعلام شده
توجهی ندارند و
با اعتقاد به آیت
الله خمینی و تحت
تاثیر احساسات
ناشی از پیروزی
انقلاب و سرنگونی
رژیم شاه پای
صندوق ها خواهند
رفت. حالا
میدانند که وضع
بکلی تغییر کرده
و به همین دلیل
نه تنها از
رفراندوم، بلکه
از انتخابات هم
وحشت دارد. با
این مقدمه و این
پیشینه است که
رفتن وزیر خارجه
دولت ابراهیم
رئیسی به مجلس و
بستن درها و
بیرون کردن
خبرنگاران برای
توضیحات او
درباره مذاکرات
اتمی، آینده
مناسبات با
طالبان و
مانورهای نظامی
ترکیه و
آذربایجان و
پاکستان در
مرزهای ایران
تعجب برانگیز
نیست. این در
حالی است که هر
سه موضوع مستقیما
به سرنوشت ایران
و مردم ایران وصل
است.
عین همین سیاست،
سالهاست بدستور
شخص رهبری درباره
فعالیت های اتمی
مراعات می شود.
یعنی هیچیک از
مقامات حکومتی
درباره اهداف
فعالیت های اتمی
ایران، هزینه و
ضرورت احتمالی آن
سخن نمی گوید. هر
خبری در این
زمینه امنیتی و
فوق محرمانه است،
مگر یکی از
دانشمندان اتمی
را اسرائیل ترور
کند و یا یکی از
مراکز اتمی ایران
را اسرائیل منفجر
کند که خبر آن
هم، پس از آن که
ابتداء اسرائیل
آن را اعلام کرد،
حکومت اجازه
انتشار خبر کج و
کوله آن را
میدهد. اگر همین
فردا یک نظر سنجی
گسترده و واقعی
در ایران با این
سئوال از مردم،
که "فعالیت اتمی
چیست و چه هدفی
دارد؟" انجام
شود، دشوار بتوان
تصور کرد حتی یک
پاسخ نزدیک به
آگاهی دریافت
شود. منبع اخبار
اتمی رهبر است و
او نیز تنها خبری
که در این باره،
در سخنرانی هایش
میدهد، شاخ و
شانه کشیدن برای
امریکا و منع
مذاکره است.
هیچکس نمیداند
دلیل ضرورت و یا
عدم ضرورت مذاکره
چیست؟ و اساسا
دعوا سر چیست؟
با همین بیگانگی
مردم با مهم ترین
مسائل حکومتی،
جامعه در باتلاق
انواع بحران ها
دست و پا می
زنند. حتی آنها
که به دیدار رهبر
برده می شوند و
شعار مرگ بر
اسرائیل و امریکا
میدهند هم، بعید
است بدانند
ماجراها چیست؟
اقلا در کره
شمالی مردمی که
هنوز زخم جنگ دو
کره و چنگال
امریکا و ژاپن را
بر بدن خود
دارند، میدانند
چرا کشورشان
تحریم است و به
چه دلیل هزینه
انزوا را تحمل می
کنند. میدانند که
اگر قدرت نظامی
نبود، بار دیگر
طعمه حمله و جنگ
می شدند. ضمن آن
که به حکومتشان
اعتماد دارند،
زیرا نظامی
طبقاتی بر جامعه
حاکم نیست، عده
قلیلی از سیری
نمی ترکند و
اکثریتی از
گرسنگی نمی
میرند. میدانند
که اگر مریض شدند
مجانی درمان می
شوند و اگر تنوع
غذائی ندارند،
این کمبود همگانی
است. میدانند که
شغل و حقوق منظم
ماهانه دارند،
کودکستان مجانی
است، تحصیل مجانی
است، اتومبیل
شخصی ندارند، اما
وسائط نقلیه
عمومی بسیار
ارزان است. اینها
را می بینند و
میدانند و از
حکومتشان و از
قدرت نظامی
کشورشان برای دفع
خطر خارجی حمایت
می کنند. چنین
شرایطی در ایران
حاکم است؟ هیچ
عاقلی پاسخ مثبت
به این سئوال
نمیدهد.
در جمهوری اسلامی
حکومت به مردم
اعتماد ندارند و
درباره همه امور
پشت سر مردم
تصمیم گرفته می
شود و مردم نیز
اعتمادی به حکومت
و تصمیماتش
ندارند. اگر
شرایط خلاف این
بود، امروز مردم
ایران هم باید از
قدرت نظامی ایران
و از فعالیت های
اتمی دفاع می
کردند و حکومت با
این پشتوانه از
هیچ مذاکره ای
بیم نداشت و زیر
بار هیچ عقب
نشینی هم نمی رفت
و نیازمند انواع
مانورهای
تبلیغاتی هم نبود
و نتایج این
پایداری را هم
مردم به امید
آینده بهتر تحمل
می کردند.
از جمله تفاوت ها
میان کره شمالی و
جمهوری اسلامی
اینست. |