در پايان سفر جورج دبليو بوش به
آلمان، روسيه و فرانسه اجلاس
مهم سران و رهبران پيمان
نظامي-سياسی ناتو در شهر رم (پايتخت
ايتاليا) برپا خواهد شد. نام اين
اجلاس، به دليل آغاز همكاري
عملی روسيه با ناتو كه بوش در
ديدار اخير خود از روسيه آن را
چندين بار تكرار و برآن تاكيد
كرد، "شورای همكاری ناتو -
روسيه" است.
اجلاس رم ميخواهد استراتژي
نظامي-سياسی مشتركی را براي
كشورهای "شورای همكاری ناتو-روسيه"
تدوين كند كه مقدمات آن از چند
هفته پيش تهيه شده و اكنون حاصل
مذاكرات بوش در سفر اخيرش به آن
اضافه خواهد شد.
هم در سخنرانی بوش در پارلمان
آلمان و سپس مصاحبه مطبوعاتياش
در اين كشور و هم در جريان سفر به
روسيه، آشكارا مسئله حمله نظامي
به عراق مطرح و طرح تقسيم آن
تلويحا عنوان شد
روزنامه معتبر "اومانيته"،
طی تفسيری پيرامون سخنان بوش در
آلمان و روسيه و با اشاره به طرحهاي
جهانی امريكا آشكارا نوشت:« اين
درست است كه عراق مطرح ميشود،
اما تهران هدف واقعی است»
نه روزنامه "اومانيته"
روزنامهای بلواری است كه
بتوان اخبار و تفسيرهاي
كارشناسانه آن را ناديده انگاشت
و نه اجلاس در حال تدارك رم،
اجلاسی معمولی و عادی با شركت
رهبران ناتوست، كه بتوان اهميت
آن را ناديده گرفت.
بنابراين، مسئله "آينده
ايران" اگر يگانه محور
عمده مذاكرات رم نباشد، بيشك
يكی از اساسيترين محورهای اين
اجلاس است. قدرت مالي-سياسي
اسرائيل و بورسهای بزرگ جهاني
كه با "اسپكولاسيون"
اقتصاد جهانی را در اختيار
گرفتهاند خيمهای را در رم
برپا ميكنند كه جورج بوش نقش
عمود آن را برعهده خواهد داشت.
آيا اجلاس رم، در تاريخ جهان، از
جمله بعنوان اجلاسی مشابه اجلاس
"گوادلوپ" نام خواهد گرفت،
كه در آن مهمترين تصميمات در
باره انقلاب ايران و سرنوشت
نظام شاهنشاهی محاصره شده در
انقلاب 57 گرفته شد؟
در آن اجلاس سه طرح در دستور كار
قرار گرفت،
- طرح سايروس ونس(وزير
خارجه وقت امريكا) برای خارج
ساختن شاه از ايران و برخورد
سياسی با انقلاب ايران و نفوذ در
ميان طرفداران آيتالله خميني
جهت منحرف كردن مسير حركت سياسي
و اقتصادی انقلاب، در دوران پس
از پيروزی انقلاب.
- طرح برژينسكی براي
تشويق شاه به مقابله خشن با
انقلاب، تا مرز كشتار يكصدهزار
نفر و غرق كردن انقلاب در خون،
- طرح رئيس جمهور وقت
فرانسه "ژيسكاردستن"، كه
تلفيقی بود از هر دو طرح بالا.
در آن كنفرانس طرح سوم با تغييراتي
به تصويب رسيد و جهان سرمايهداري
به رهبری امريكا مقابله با
انقلاب ايران از درون را آغاز
كرد. در آن كنفرانس، مهمترين
محورهای مورد بحث آن بود كه
چگونه ميتوان از تقويت موقعيت
اتحاد شوروی وقت در ايران
جلوگيری كرد و دمكراتهاي
مذهبی و چپهای انقلابی ايران
را نه تنها از صحنه خارج كرد،
بلكه بدست و در زمان آيتالله
خمينی نابود كرد!
بخش دقيق و عظيمی از اين مباحث،
درهمان سالها از سوي
احزاب و شخصيت هايی مطرح ميشد كه كمتر مورد توجه قرار گرفت. اكنون اسناد و
تفسيرهائی در همين زمينه در
داخل كشور منتشر ميشود كه
تاخيری نزديك به دو دهه را با
خود همراه دارد، اما بازهم بايد
سپاسگزار جنبشی بود كه امكان
انتشار و بازگشت به اين مباحث را
فراهم ساختهاست. (مراجعه كنيد
به مقاله نشريه "چشمانداز"
كه عنوان اول شماره امروز پيك
است)
بتدريج و متاثر از رويدادهای تاسف
بار و حتی خيانت آميز آن سالها،
طرح برژينسكی سرانجام كاملتر
از طرح اوليه آن در ايران به
اجرا گذاشته شد و از دو سو
انقلابيون، آرمانخواهان، مليون
و ... چه مذهبی و چه غيرمذهبي، چه
معمم و چه مكلا قربانی آن شدند،
چنان كه عرصه برای به قدرت رسيدن
امثال بسياری از مكلاها و
معممين امروز جمهوری اسلامي
فراهم آمد.
هيچكس، با ارائه سند نميتواند
امروز ثابت كند كه مجريان
مستقيم سياست برژينسكی در ايران
چه كسانی بودند و ارتباطهاي
آنها با كانونهای بينالمللي
هدايت كننده اين سياست كدام
بودند. شايد سالها بعد، كه
بسياری از رهبران حكومتی و
اپوزيسيون امروز جمهوری اسلامي
در قيد حيات نباشد، اين اسناد
منتشر شوند، اما امروز ناممكن
است. چنانكه در باره وابستگيهاي
صحنه آفرينان دهه 30 تا وقوع 28
مرداد امثال مظفربقائي، سيد
مهدی ميراشرافي، برادران
رشيدي، اعضای شبكه بدامن و ...
آنقدر اسناد در سينه بايگانيهاي
محرمانه باقی ماند تا نظام
شاهنشاهی سقوط كرد و اكثريت
نزديك به اتفاق آن نقش آفرينان
رابطه دار از جهان رفتند.
در باره جمهوری اسلامی نيز
سرانجام مشخص خواهد شد كه چه
كسانی مجری و هدايت كننده پشت
صحنه و در نهان اندرونيها
برای تحقق اين رهنمود برژينسكي
بودند:
« ما بايد كاری كنيم كه
جريانات چپ، اعم از مسلمان و
ماركسيست، خطاهائی مرتكب شوند
تا آن خطاها باعث شود كه روحانيت
به رهبری آقای خمينی با آنان
درگير شود و آن را از بين ببرد.»
فيلم سخنرانی هاشمی رفسنجانی در
حسينيه كنار خانه آيتالله
خمينی در شهر قم، يكی از اسناد
تاريخی جمهوری اسلامی است. در آن
دوران آيتالله خمينی براي
تحقق وعده ای كه در پاريس داده
بود به قم رفته بود تا دخالت
مستقيم روحانيون در حكومت كم
باشد. اين سخنرانی پس از اعلام
ترور آيتالله مطهری ايراد شد:
آيتالله خمينی افسرده و مبهوت
بر يك مبل محقر پارچهأی نشسته
و هاشمی رفسنجانی در كنار وي،
پشت ميكرفن ايستاده و براي
كسانی كه در حسينيه جمع شده
بودند و گريه ميكردند سخنراني
ميكرد. او با صراحت كامل گفت كه
اين ترور را چپيها كردند،
ماركسيستها كردند. در اوج
تاثری كه جمعيت را فرا گرفته
بود، رفسنجانی با دست اشاره به
آيتالله خمينی كرد و گفت «چرا
با اين ترور اينطور قلب اين
پيرمرد را شكستيد؟» و سپس آيتالله
خمينی دستمال سفيدی را از جيب
عبايش بيرون آورد و اشكش را پاك
كرد. او بندرت گريسته بود و كمتر
كسی اشك او را ديده بود.
فغان خشم جمعيت بلند شد و بی شك
آنها كه در خانههايشان اين
صحنه را از تلويزيون ميديدند،
اگر نه به اندازه آنها كه در
حسينيه ايستاده بودند متاثر
شدند.
ضارب را همان روز ترور آيتالله
مطهری گرفته بودند و بخوبی ميدانستند
كه او و گروهش طلبهای متعصب و
وابسته به محافل انجمن حجتيه
است و نامش هم "گودرزي" است.
(اخيرا برگهائی از بازجوئيهاي
او در "همشهری ماه" منتشر
شد كه در نوع خود يك سند تاريخي
بود)
آنها كه ميدانستند ترور كار چه
كسانی بود، وقتی با قلب واقعيت
در جهت رهنمود و طرح برژينسكي
گام برداشتند، به انقلاب خدمت
كردند و يا به امريكا؟
دهها طرح، تصميم و عمل را در
جمهوری اسلامی ميتوان شمارش
كرد، كه هركدام به نوعی در رسيدن
انقلاب 57 به لحظه فاجعه بار
كنونی نقش موثر داشتهاند، اما
وقتی از آن سخنرانی و آن نخستين
ترور در جمهوری اسلامی ياد ميكنيم
به آن جهت است، كه آن شليك، شليك
آغاز مسابقه برای اجرای سياستهاي
برژينسكی بود!
آن شليك،
آن ترور و آن رويدادها را نه به
قصد اتهام وابستگی به شخص و يا اشخاص – چه اپوزيسيون و چه حاكم-
بلكه به قصد دقت بسيار روی تك تك
حوادثی كه امروز در ايران ميگذرد
مرور كرديم. امروز بايد گذشته را
مرور كرد چرا كه آينده را ميخواهند
امروز رقم بزنند. ممكن است در رم
بخواهند و يا بتوانند رقم
بزنند، اما هيچ سياستی تا مجري
داخلی نداشته باشد قابل اجرا
نيست، همانگونه كه آن رهنمود
تاريخی برژينسكی كه در بالا
عينا نقل شد، تحقق ناپذير بود،
مگر در داخل كشور حوادثی روی ميداد
و كسانی آگاه و نا آگاه مجری آن
ميشدند و كسانی نيز در هفتتوي
پنهان اندرونيها آگاهانه نفت
بر آتش توطئه ميپاشيدند.
امروز يگانه سلاح مردم ايران
برای مقابله با هر تصميمی كه در
رم گرفته شود، برای مقابله با
خطر خارجي، وحدت ملی است و وحدت
ملي در گرو آگاهي
ملي.
آنها كه به اين وحدت لطمه ميزنند،
آنها كه بر تقسيم مردم به خودي
و غيرخودي
پافشاری ميكنند، آنها كه در
آستانه بزرگترين توطئه هاي
خارجی و حتی حمله نظامی به ايران
در صدد حمله نظامی به مردم و
جنبش آنها هستند، آنها كه زدوبند
پنهان از مردم را به آشكار
گوئي و حقيقت گوئی به مردم و
جلب اعتماد ملي
ترجيح ميدهند، آنها كه
مطبوعات را به جرم نوشتن و منتشر
كردن تهديد ميكنند، آنها كه
مردم ايران را از امكان تحول در داخل
كشور و در داخل همين
نظام نا اميد ميكنند و اميد
به خارج را تقويت، در عمل
مجری و سياستگذار از هم اكنون
دست به سينه تصميمات اجلاس رم
نيستند؟
آنها وضع را برای تحميل يك
همه پرسی زير نظارت ناتو و يا
شورای همكاری ناتو-روسيه به
ايران فراهم نميسازند؟
همگان را از صحنه خارج نميكنند
تا امريكا از ميان باز ماندگان
بی اعتبار و مورد نفرت مردم از
يك يا چند نفر بعنوان كارگزار
خود حمايت كند؟
|