پيک هفته

   
 


آنجلا دیویس
حجتیه می گفت "
فاسد" است

تيرماه سال 1359. عده ای كه هنوز نام انصار بر خود نگذاشته اند با قمه و چاقو و شعار "حزب فقط حزب الله " به ساختمانی مقابل دانشگاه تهران در خيابان شانزده آذر حمله كرده، در و پيكر آن را خرد می كنند. آنجا دفتر حزب توده ايران بود. از آن جز تعدادی خودكار و دفتر و ميز صندلی چوبی قديمی و نيمه شكسته غنيمتی بدست نياوردند. در عوض "سند فساد" را یافتند. پوسترهايی از يك زن سياه پوست آمريكايی با موهای وزی و پف كرده از پنجره ها برسر دست گرفته شده، بعنوان نشان بی دينی و فساد ساكنان اين خانه پاره پاره می شد و بر كف خيابان و صورت رهگذران می ريخت.
اين ساختمان اكنون دفتر بنياد قرآن است. صدايی اگر از آن بيرون آيد صدای سرود و آهنگ زندگی نيست، صدای نوحه و گريه و نماز جمعه و نوار درس فقه و خارج فلان يا بهمان آيت الله و حجت اسلام است. جای عكس زن جوان سياه پوست را عكسهای آيت الله مكارم شيرازی گرفته. همان آيت اللهی كه در سال 1358 برای اولين بار لقب " ديكتاتور نعلين" را به آقای خمينی داد بدين دليل كه حكومت او اموال و املاك سران رژيم گذشته را "غصب" كرده است. او الان مرجع تقليد عسگراولادی و روزنامه رسالت شده، نه نگران " ديكتاتوری نعلين" است و نه ناراحت از اينكه عكسش بر در و ديوار اين ساختمان "غصبی” است.
در پشت دیوار این بنیاد قرآن ها پس از بیست سال نسلی رشد کرد که نه توانستند آن را قرآن خوان و نوحه گو کنند و نه اجازه دادند که با مبارزه و فرهنگ زنده و مترقی ایران و جهان آشنا شود.  ادامه


نقاشی های دیواری
زندگی سیاهان آمریکا

نقاشی دیواری شکلی از هنر مردمی سیاهان آمریکاست. اين نقاشی ها بايد چنان باشند که بتوانند به خواستها و احساسات مردم پاسخ دهند و مسايل آنان را بیان کنند تا از گزند زمان و تخريب مصون بمانند. برخی از اين نقاشی ها سی تا چهل سال است كه همچنان بر ديوار هستند. ادامه


 

آنها روزنامه نگارند

نه دست ها بسته می ماند

 و نه زبان درکام کشيده می شود

دیباچه خون
شعری از هوشنگ ابتهاج
از سایت ما روزنامه نگاریم


 

آسال‌ها پيش مرا با كيوان كشتند.
شاه هر روز مرا مي‌كشت.
و هنوز
دست شاهانه دراز است پی كشتن من
هم از آن دست پليد است كه در خوزستان
در هويزه، بستان، سوسنگرد
اين چنين در خون آغشته شدم.
وهمين امروز
با مسلمان جوانی كه خط پشت لبش
تازه سبزی مي‌زد كشته شدم.

نه هراسی نيست.
خون ما راه دراز بشريت را گلگون كرده‌ست.
دست تاريخ ظفرنامه انسان را
زيب ديباچه خون كرده‌ست.

آری از مرگ هراسی نيست.
مرگ در ميدان، اين آرزوی هر مرد است.
من دلم از دشمن كام شدن مي‌سوزد.
مرگ با دشنه دوست؟
دوستان! اين درد است.

نه هراسی نيست.
پيش ما ساده‌ترين مساله‌ای مرگ است.
مرگ ما سهل‌تر از كندن يك برگ است.
من به اين باغ مي‌انديشم.
كه يكی پشت درش با تبری تيز كمين كرده‌ست.

دوستان گوش كنيد.
مرگ من مرگ شماست.
مگذاريد شما را بكشند.
مگذاريد كه من بار دگر
در شما كشته شوم

نه هراسی نيست
من هزاران بار
تير باران شده‌ام.
و هزاران بار دل زيبای مرا از دار آويخته‌اند.

و هزاران بار
با شهيدان تمام تاريخ
خون جوشان مرا
به زمين ريخته‌اند.

سرگذشت دل من
زندگی نامه انسان است
كه لبش دوخته‌اند
زنده اش سوخته‌اند
و به دارش زده‌اند.

آه ای بابك خرم دين
تو لومومبا را مي‌ديدي
و لومومبا مي‌ديد
مرگ خونين مرا در بوليوی.
راز سرسبزی حلاج اين است:
ريشه در خون شستن
باز از خون رستن.

در ويتنام هزاران بار
زير تيغ جلاد
زخم برداشته‌ام.
وندر آن آتش و خون
باز چون پرچم فتح
قامت افراشته‌ام

ه ای آزادي
ديرگاهي‌ست كه از اندونزی تا شيلي
خاك اين دشت جگر سوخته با خون تو مي‌آميزد.
ديرگاهي‌ست كه از پيكر مجروح فلسطين شب و روز
خون فرو مي‌ريزد.
و هنوز از لبنان
دود بر مي‌خيزد
.


 8 مرداد1383

 شماره 7                    
پيک هفته

سالی دیگر
بی شاملو
اما با شاملو
و نماهنگ ابراهیم در آتش
از سایت آیینه

ميهن من
خانه ماست

خانه ما "ايران" است


پری ملکی

موسیقی اعتراض
از ترانه های
ملی عارف
تا ماشین
 مشتی ممدلی

 ماتهاوزن
فراموش نخواهد شد


دو ترانه محلی
دلخا - مازندرانی - با صدای شریفی

 نواحی کردی - شیروانی - غلامحسین میرزایی


حسن علی زاده دوچرخه سوار ایرانی
دور جهان با دوچرخه

موسيقی و ترانه

  شیبانی - سیمین بری

  استاد مهوش - بشنو از نی - افغانستان

الویس پریسلی - میخواهم آزاد باشم- آمریکا

 آنژلیت - دیلیلی - رومانی و بلغارستان

 پتی لئوپن - آرژانتین -

 سیبل کان - پادشه - ترکیه


برای شنيدن موسيقی شما نياز به برنامه ريل پلير داريد. اين برنامه را با کليک  بر روی نشان آن در زير  تهيه کنيد