بدنبال ستايش رهبر از شجاعت رئيس جمهور
احمدی نژاد، ديشب يک شجاعت اتمی به خرج داد!
رئيس جمهور، همچنين قرار است به درخواست مردم امريکا،
يک پيام شجاعانه جديد هم برای امريکائی ها بفرستد.

پيک هفته

   

خاطرات عزت شاهی- رئيس کميته های تهران
دهه خونين 60
محاصره رهبران مجاهدين خلق
در زعفرانيه تهران
اشرف ربيعی (همسر مسعود رجوي) در آشپرخانه
 تيرخورد و موسی خيابان در پارکينگ
موسی خيابانی يک بدل هم داشت که آن روز هر دو در خانه زعفرانيه به محاصره افتادند. بدل موسی را زخمی گرفته بودند و فکر می کردند موسی خيابانی را زنده دستگير کرده اند. من رفتم ميان جنازه هائی که آورده بودند و موسی خيابانی را از روی علامتی که زيرگلو داشت شناسائی کردم و به لاجوردی گفتم: موسی اصلی اينست و کشته شده! اشرف زن رجوی هم در آشپزخانه تيرخورده و روی زمين افتاده بود.
چک 150 هزار تومانی اسدالله بادامچيان را 25 سال پيش قبول نکردم


 

از فرماندهی سپاه
تا همراهی با حکمتيار افغانی

یکی از خوانندگان پیک هفته برای ما نوشته: درمقدمه خاطرات عزت شاهي، زیرعکس ابوشریف نوشته بوديد که خبري از ابوشريف اولین فرمانده سپاه در دست نيست.ابوشريف پس از ماموريت سفارت ايران در پاکستان به ايران بازگشت، اما پس از مدتي راهي افغانستان شد و تا زماني که طالبان درافغانستان به قدرت رسيدند، مشاور گلبدين حکمتيار(رهبر حزب اسلامي) بود. البته پس از فرار گلبدين حکمتيار به ايران گفته مي شد که او همچنان با حزب اسلامي کار مي کند و درافغانستان به سر مي برد.

موسی خيابانی

اشرف ربيعی

انتشار خاطرات 855 صفحه ای عزت شاهی، از بنيانگذاران اوليه کميته های پس از انقلاب، شايد زمينه ای باشد برای بازگشت دوباره او و شماری از بازجوها و رهبران به حاشيه رفته اين کميته ها به صحنه، در دولت احمدی نژاد. کتاب نه تنها حاوی باصطلاح خاطرات عزت شاهی است، بلکه شماری از همراهان او در کميته ها نيز درباره او مصاحبه کرده و خاطراتی را در ستايش از او گفته اند!
هم عزت شاهی و هم کسانی که درباره او مصاحبه کرده و در کتاب خاطرات مصاحبه هايشان منتشر شده، خط و ربطشان شباهت زيادی به خط و ربط جمعيت ايثارگران و شخص احمدی نژاد دارد که عضو شورای رهبری ايثارگران است.
عزت شاهی از کادرهای سازمان مجاهدين خلق تا قبل از ايجاد انشعاب "پيکار"ی ها از درون اين سازمان بود. زمان انشعاب همراه مسعود رجوی و ديگر کادرهای مجاهدين خلق در زندان بود و بخشی از خاطرات او به موضع گيری های روحانيون و مذهبيون زندان و مانور ساواک ميان طيف چپ های زندانی و مذهبيون زندانی باز می گردد، که نکاتی از آن نيز در نوع خود دانستنی است و ما آنها را نيز منتشر می کنيم. از جمله فتوای "نجاست" در زندان!
آشنائی عزت شاهی با ساختار سازمان مجاهدين خلق و کادرهای زندانی مجاهدين و همچنين کينه و اختلافاتی که با سازمان مجاهدين خلق داشته از جمله انگيزه های مهم قرار گرفتن او در راس کميته مرکزی تهران و سرپرستی بازجوئی ها بوده است.
عزت شاهی را بعدها کنار گذاشتند و بقول خود استعفا داد و کنار رفت، زيرا با فلاحيان و ناطق نوری و مهدوی کنی سرناسازگاری گذاشته و با لاجوردی مستقيما کار می کرد. درباره شخص او در شماره های آينده بيشتر خواهيم نوشت، در سومين بخش از خاطرات او، به بخش محاصره رهبری سازمان مجاهدين خلق پس از خروج بنی صد و رجوی از ايران رسيده ايم. محاصره ای که در زعفرانيه تهران و با همکاری زير بازجوئی يکی از کادرهای اين سازمان ممکن شد و در آن موسی خيابانی و اشرف ربيعی همسر مسعود رجوی کشته شدند.
در فاصله انتشار بخش دوم و اين بخش از خاطرات عزت شاهی بنا بر نوشته يک وبلاک، عزت شاهی زنده است، اما نه با نام گذشته و شناسنامه ای زمان شاه، بلکه با نام "مطهری». در سالهای گذشته بارها مقالات و مطالبی در مطبوعات جناح راست و يا سايت ها و وبلاگ های ايثارگران و حزب الله و ... با نام "مطهری» منتشر می شد که بسياری تصور می کردند اين مطهری، بايد فرزند آيت الله مطهری باشد. اما اکنون که زمزمه انتشار روزنامه حزب الله ايران به انگيزه انتشار کتاب خاطرات عزت شاهی معنای ديگری می بخشد. چرا او شناسنامه خود را عوض کرد؟:
1- عزت شاهی با شناسنامه و نام ديگری به سايه خزيده تا 4 سال فعاليت او در راس کميته تهران فراموش شود.
2- با اين نام، از ميراث و اعتبار آيت الله مطهری نيز چنان بهره بگيرد که همه در اين سالها تصور  کنند، پسر آيت الله مطهری به اردوگاه جناح راست پيوسته است.
کتاب حجيم خاطرات و يا تطهير نامه عزت شاهی حاوی اخبار و اطلاعاتی است که بی شک اين بخش ها از کتاب او راهنمای بازخوانی تاريخ سالهای اول جمهوری اسلامی است. اختلافات، خط و خط کشی ها، کشاندن سازمان مجاهدين به روياروئی مسلحانه، اثرات انشعاب پيش از انقلاب در اين سازمان روی نيروهای مذهبی، شکل گيری تشکيلاتی سازمان مجاهدين خلق از همان پيروزی انقلاب بر مبنای يک روياروئی مسلحانه و فاجعه دهه 60 که کمر انقلاب ايرانابتدای  را شکست، از لابلای خاطرات عزت شاهی همه اينها سرک می کشد. بايد حوصله کرد و خواند.... ادامه


نصرت کريمی دست راست و جلال رياحی سمت چپ. لهستان مارس 1955

تاريخ سينمای ايران- 13- مسعود مهرابی
آقای هالو
با رضا موتوری آمد
"درشکه چی"
نصرت کريمی را آورد

سال 1349 را بايد ازنظرارائه فيلم های خوب، سال پربارتری دانست. درميان خيل فيلم های بی سروته، "حسن کچل"، "آقای هالو"، "رقاصه"، "طوقی"، "رضا موتوری"، "پنجره" و "شب اعدام" فيلم های قابل اشاره اند.

         علی نصيريان در "آقای هالو"

نصرت كريمی و مسغود اسداللهی در "درشكه چی"


نه اين و نه آن

نه او ديگر ملکه ايران سلطنتی است
و نه اين ديگر ملکه عصر طلائی ترانه سرائی درايران.


 


 

   24 آبان 1385

 شماره 84
   
پيک هفته

حسينقلی مستعان
روزنامه نگاری
با هزار داستان
درکنار رُمان بينوايان


"محمد قاضی"
"زوربای" ايرانی

يک شب، در همان دورانی که حنجره اش را براثر سرطان از دست داده بود، دريک ميهمانی زوربای يونانی را رقصيد و درحاليکه همه مبهوت اين رقص زيبای قاضی شده بودند گفت: من زوربای ايرانم!

"شازده کوچولو"
نه شاهزاده بود
و نه شاهنشاه شد


عمران صلاحی
خودش اسير خاک
و آثارش اسير وزارت ارشاد


نگاهی به فيلم
اين "امير" را
 کارگردان برای
حاکميت کشت!
احمد زاهدی لنگرودی


فروزان
گران ترين هنرپيشه
فيلمفارسی

فروزان تا سال 56 هم گران ترين هنرپيشه زن سينمای ايران بود. فيلمفارسی با نام او و فردين گره خورده بود. بيش از 50 فيلم بازی کرد که همه اکران خوب داشت، اما ارزش و اعتبار سينمائی نداشت. شايد "دايره مينا" ی مهرجوئی يگانه فيلم متفاوتی بود که فروزان در آن بازی کرد. صدای عهديه با "ش" های تکرای و نوک زبانی اش در ترانه هائی که در فيلم های فرزوان بازی می کرد نيز بخش ديگری از شناسنامه فروزان در سينمای قبل از انقلاب بود. هنرپيشه ای لوند برای فيلمفارسی که متولد 1316 بود و حالا چند ده سال از آن لوندی گذشته است!