قطعنامه پایانی اجلاسی که قرار بود نفت و گاز خزر را تقسیم کند

اجلاس دریای خزر، شد اجلاس خطر حمله!

در قطعنامه پایانی اجلاس کوچکترین اشاره ای به نفت وگاز نیست و در عوض نگرانی های جمهوری اسلامی از خطر حمله امریکا به ایران در بند بند آن موج می زند!

پيک هفته

   

ترور ناتمام شاه در دانشگاه تهران
5 گلوله ای  
که به خطا رفت
!
از آن 5 گلوله، حتی اگر يکی به خطا نرفته و جمجمه شاه را
متلاشی کرده بود، حوادث ايران می توانست مسير ديگری را بپيمايد!

 دوست دختر، همسر ناصر، ناصر و پدر ناصر فخرآيی

سالهای نخست پس از سقوط نظام ديکتاتوری رضاشاه، سالهای تمرين جانشين او برای تحکيم موقعيت خود و بازگرداندن آب رفته به جوی است. فضای سياسی ايران که با سقوط رضاشاه باز شده بود، هم عليرغم همه توطئه هائی که برای بستن آن می شد، همچنان باز بود. دربار از جمله کانون های مهم اين توطئه ها بود و اين درحالی بود که در خود دربار شاه نيز کشاکش قدرت ميان اشرف و عليرضا، خواهر و برادر شاه با محمدرضا درجريان بود. هريک از آنها خود را جانشين مقتدرتری می دانستند. در ارتش شاهنشاهی سپهبد حاج علی رزم آراء هيچ يک از درباری ها را قبول نداشت و شايد هم نظام شاهنشاهی را. يعنی همه آنها را يکجا نمی خواست. در بيرون از حاکميت حزب توده ايران بيش از همه نگران آينده نزديک و بسته شدن فضای سياسی کشور است. فضائی که درهای آن را پس از سرکوب حکومت خودمختار آذربايجان ايران نيمه بسته کرده بودند.
در چنين فضای سياسی و حال و هوائی ناصرفخرآرئی در مراسم افتتاح سال تحصيلی 1327 در دانشگاه تهران، از فاصله ای بسيار کوتاه 5 گلوله بطرف شاه که در لباس نظامی رفته بود دانشگاه را افتتاح کند شليک کرد. هيچيک از اين گلوله ها به نقطه ای از سر و يا بدن شاه اثابت نکرد که او را از پای در آورد، درحاليکه حداقل دو گلوله مستقيما بطرف سر او شليک شده و کلاه نظامی اش را سوراخ کرد.

کارت خبرنگاری ناصرفخرآئی و تنها عکس صورت به صورت شدن ناصر و شاه، لحظه ای قبل از تیراندازی


رقابت روس و انگلیس در بیت مظفرالدین شاه
حریق انقلاب مشروطه
دامن سلطنت و استبداد را گرفت
نقش آفرینی دیکتاتوری بازار و فتواهای بودار روحانیون
نگاه سعید نفیسی به انقلاب مشروطه


عبدالحسین سپنتا، کارگردان اولین فیلم ناطق ایرانی
دختر لُر را ببینید!


خانه ستارخان
"بر کاخ ستمکاران، تا خود چه رسد خذلان"

اين دو عکس، يکی خانه ستارخان را در اوج خيز انقلابی مردم تبريز برای آزادی و عليه استبداد نشان ميدهد و ديگری خانه ستارخان را در جمهوری اسلامی. محله بخش 5 تبريز. از خانه هزار متری ستارخان 700 متر آن از بين رفته و 300 متر باقی مانده آن را هم پيمانکاران خريده اند تا برج بسازند. نه تنها انقلاب مشروطه را به بايگانی سپرده اند، بلکه ياد و خاطر و خانه ستارخان را هم بدست تاراج کنندگان سپرده اند.

"ما بارگه داديم، اين رفت ستم بر ما
بر کاخ ستمکاران، تا خود چه رسد خذلان
"


شور تبلیغات اسلامی درکنار شورای تبلیغات اسلامی!

یک نهاد هم، شاید بزودی درکنار صدها نهاد دیگر سبز شود تا فکری برای آش شور تبلیغات اسلامی و زبان این تبلیغات بکند!

 25 مهر 1386

شماره 97            

   
پيک هفته
ارشيو هفتگی
درباره پيك هفته

فيلم كوتاهی را درباره الهه ببينيد
الهه و قنبری
 در فاصله دو پيك هفته
 تا چشم بهم زديم
هر دو از ميان ما رفتند
!

در فاصله نسبتا طولانی دو شماره پيک هفته، هم حميد قنبری را از دست داديم و هم الهه را. هر دو پای ثابت و صدای آشنای دو نسل در راديو ايران بودند. اولی بازيگر مسلط تئاترهای راديوئی بود و دومی آوازه خوان هميشه ماندگار برنامه گلها.... ادامه


ناصرفخرآئی
کودکی زجر کشيده
جوانی در پی انتقام

ناصرفخرآئی، کشته شد، اما اگر کشته بود، تاريخ معاصر ايران ورق ديگری خورده بود. او در سال 1327 در دانشگاه تهران 5 و به گفته ای 6 تير به سوی محمدرضاشاه شليک کرد، که شمشی در لوله گير کرد. شايد همين ششمين گلوله می توانست کار را تمام کند. تقدير بازی های تاريخی دارد.
پيش از او ميرزا رضا کرمانی ناصرالدين شاه را با تيری که بقول خود "به سوی شاه انداختم" کشته بود، پيش از او نيز حيدر عمواغلی بمبی دست ساز را زير درشکه محمدعلی شاه انداخته بود که پای اسب ها را زخمی کرد و نه بيشتر. پس از ناصرفخرآئی نيز گلسرخی و بطحائی و دانشيان می‌خواستند آن کنند که فخرآئی تا نيمه کرده و ناکام مانده بود: ترور شاه!
فخرآئی کشته شد، گلسرخی و دانشيان و ميرزا رضا کرمانی اعدام، اما حيدرخان جانانه گريخت و به چنگ نيآمد، تا در جنگل‌های گيلان بدست همراهان شورشی ميرزای جنگلی کشته شد.
همه اين تيرها، استبداد را نشانه رفتند. ترور بيهوده است، البته نه هميشه! اما همين چند نمونه نشان می‌دهد وقتی همه دريچه‌های تحول و اصلاحات مانند دهان مردم بسته می‌شود، زبان‌ها بريده و قلم‌ها شکسته، جنبش عاصی از کجا سر در می‌آورد.
درباره ناصر فخرآرائی کمتر می‌نويسند. در جيبش کارت نشريه "پرچم اسلام" را يافتند، اما آنها که به ترور حسنعلی منصور و هژير و رزم آراء و احمد کسروی افتخار می‌کنند، ترور شاه را نه آن زمان که شاه بود و نه بعد که شاه رفت به ريش نگرفتند! ... ادامه


"بلاچاو" را هم بشنويد
به تلخی آرزو
به سختی جستجو
مهدی فتاپور


تاريخ سينمای ايران- مسعود مهرابی
90 سال پيش

پوستر تبلیغاتی فیلم دختر لُر
ايرانی‌ها روی پيت حلبی نشستند و فيلم ديدند

بعد از تهران، نخستين سينما دررشت و تبريز باز شد و سپس در بوشهر و مشهد

به مناسبت اعلام کشف حجاب از سوی رضاخان، اولين سينمای بوشهر که فاقد صندلی بود اقدام به نمايش فيلمی از"ريشارد تالماج" کرد. مقامات دولتی در بوشهر دستور می دهند که اعيان بوشهر با خانم هايشان به صورت بی حجاب، پيت به دست، به تماشای فيلم بيايند!


يادهای پريده رنگ
"قصه رنگ پريده، خون زرد"
م.پرتو