برخی لطیفه ها و
طنزهای سیاسی و
اجتماعی ایران
واقعا ناب و
ماندگارند. فرق
نمی کند که متعلق
به چه دوره ای
باشند، پیش از
انقلاب یا بعد از
انقلاب، دوره
ملانصرالدین و یا
دوره انتشار مجله
توفیق و یا "گل
آقا". این دو
نمونه را بخوانید
تا در پایان
گزارش وزیر کار
را درباره بیکاری
در ایران
بخوانید:
مادر جوانی که به
سن و سال ازدواج
رسیده بود رفت
خواستگاری یک
دختر. طبق معمول
آن زمان و شاید
هنوز هم، مادر
دختر از مادر پسر
سئوال کرد:
- "آقا زاده
چیکاره اند؟"
مادر خواستگار
گفت : "در شرکت
نفت کار می کند و
راننده دکتر
اقبال مدیرعامل
شرکت نفت است".
مادر دختر که با
توجه به شهرت خوب
و حقوق های بالای
شرکت نفت دوران
شاه ذوق زده شده
بود، از مادر
خواستگار پرسید:
ماشاء الله. چقدر
حقوق می گیرد؟
مادر خواستگار
گفت: روی هم رفته
با دکتر اقبال
ماهی 50 هزار
تومان حقوق
دارند. مادر دختر
که گل از گلش
شکفته بود پرسید:
چطوری تقسیم می
کنند؟ مادر
خواستگار گفت:
500 تومانش را
پسر من برمیدارد
و بقیه اش را
دکتر اقبال! مادر
دختر وا رفت و
دست و پایش را
جمع کرد.
2- لطیفه دوم هم
مربوط به یک
خواستگاری دیگر
است. وقتی مادر
دختر از مادر
خواستگار پرسید:
آقا پسر چیکاره
اند؟ مادر
خواستگار گفت:
"پیش دائی اش کار
می کند." مادر
دختر با کنجکاوی
پرسید: "دائی
ایشان چیکاره
است؟". مادر
خواستگار گفت:
"نزد برادرش کار
می کند". مادر
دختر سئوال کرد:
ایشان چیکار
است؟" مادر
خواستگار زیر لبی
گفت: "بیکار
است"!
روز گذشته تازه
ترین اظهار نظر
وزیر کار در باره
بیکاری در جمهوری
اسلامی گفت: بیش
از
۲۰
میلیون از جمعیت
دارای سن کار یا
بیکارند یا شغل
ناپایدار (خیابان
گردی و زباله جمع
کردن و ...)
دارند. |