زیرپوشش دفاع از برنامه اتمی و مخالفت با قبول قطعنامه
شورای امنیت، میخواهند موج ترور شخصیت های شناخته شده
حاکمیت را آغاز کنند! اندام های شبکه ترور را حکومتیان
مدعی اند کشف کرده اند!
در اخبار
ساعت 9 شبكه اول 7/11/1385 طبق اعلام قبلی
تلويزيون، که در واقع دعوت مردم به ديدن
رهبر و خاتمه دادن به شايعات پيرامون او
بود، رهبر بر صفحه تلويزيون ظاهر شد. در
كنارش احمدی نژاد و رحيم صفوی و شاهرودی
رئيس قوه قضائيه حضور داشتند. از خاتمی و
رفسنجانی و كروبی و ديگرانی که معمولا در
اين نوع مراسم هستند خبری نبود. برنامه
بسيار كوتاه و در حدود 3 دقيقه بود.
دوربين دوبار رهبر را نشان داد. يك بار در
حالی که چشمهايش را با دست گرفته و حالت
گريستن داشت و بار دوم از فاصله دور در
حالی كه بر صندلی نشسته بود و دستهايش زير
عبا بود وديده نمی شد. صورتی پف کرده و
پژمرده.
پس از
نفت
عربستان سعودی، دست ج.ا را
از فلسطين کوتاه خواهد کرد؟
حشمت
الله طبرزدی:
آقايان سرداران!
من هم سپاهی و در جنگ بوده ام!
دوبرادرم درجنگ کشته شدند و خودم ترکش در بدن دارم و
زندانی سياسی ام. مردم جنگ نمی خواهند، فريب آنهائی را
نخوريد که ابتدا مردم را فريب دادند و با شعار "نفت بر
سر سفره مردم" از آنها رای گرفتند و حالا نان را هم از
سفره آنها برده و می خواهند جنگ را در دامان مردم
بگذارند.
رهبر
جمهوری اسلامی، در روزهای گذشته از
سايه بيرون آمد تا به شايعاتی که
پيرامون بيماری او وجود دارد خاتمه
بدهد. نخستين عکسی که از وی انتشار
يافت، نه تنها به شايعات خاتمه نبخشيد
بلکه بر آن افزود، زيرا وی چنان در
حالتی از بی حالی بود که حتی عبا را
هم تماما بر شانه خود نکشيده و يا
نتوانسته بود بکشد و بسياری حدس زدند
که زير عبا دستگاهی پزشکی به وی وصل
است!
در روزهای گذشته تصاوير ديگری از وی
پخش شد، هم بمناسبت ملاقات با رئيس
شورای امنيت ملی روسيه و هم مراسم
عزاداری تاسوعا و عاشورا. دراين
تصاوير نيز صورت پف کرده رهبر حمل بر
مصرف بيش از حد "کورتيزون" شد.
چه بيماری وی جدی باشد و چه نباشد،
آنچه که در ماجرای شايعه بيماری وحتی
مرگ رهبر قابل تعمق و تامل است، دليل
گسترش کم نظير چنين شايعه و علاقه
مردم به پخش آن است، چنان که بعد از
پخش تصاوير وی در روزهای اخير نيز
شايعات ادامه دارد. نويسندگان سايت
های امنيتی و وابسته به دولت و مصباح
يزدی، بويژه دو سايت "رجا نيوز" و
"فارس" که جای خالی سايت های سازمان
امنيت موازی در دوران خاتمی "يه خبر"
و "دريچه" و "گويا الف" را پر کرده
اند، در دو روز گذشته به زعم خود تلاش
کرده اند اين شايعه را ريشه يابی
کنند. همانگونه که از ماهيت نويسندگان
اين دو سايت بر می آمد و بر می آيد،
آنها بجای نزديک شدن به واقعيات روان
اجتماعی و جستجوی دليل گسترش شايعه در
جامعه، به پرونده سازی امنيتی برای
اين و آن روی آورده اند و کم بی راه
نيز نرفته اند. آنها نخواسته اند
بپذيرند که شايعه محصول سانسور و ميوه
درخت اختناق است، که اگر چنين نباشد
نيازی به شايعه نيست.
در زمان شاه نيز به کرات چنين شد. مثل
شايعه زن گرفتن پنهان شاه در سالهای
دهه 50 و داستان هائی که در باره
"طلا" دختر زيبای راه يافته به دربار
شاه بر سر زبان ها بود و سرانجام نيز
معلوم شد، زياد هم شايعه نبوده است.
يا شايعه طلاق فرح و شاه، که در کتاب
های خاطرات درباری ها، پس از انقلاب
معلوم شد اين شايعه نيز پر بی راه
نبوده است. يا شايعه قتل مهندس
"پالانچيان" بدستور اشرف پهلوی و يا
سقوط و مرگ ارتشبد خاتم فرمانده نيروی
هوائی و شوهر خواهر شاه در يک پرواز
ورزشی و بدستور شاه، برای مقابله با
کودتای او عليه دربار و...حتی شايعاتی
که در دو سال آخر حکومت شاه درباره
بيماری سرطان او در محافل سر زبان ها
بود و بتدريج از محافل نيز بيرون آمده
بود.
اما، در باره شايعه بيماری و مرگ
رهبر. چرا بايد مرگ و يا بيماری يک
مقام حکومتی تا اين حد مورد توجه مردم
باشد!
1- هرکس بگويد مردم با اندوه اين
شايعه را نقل می کرده و يا می کنند،
به خود و ديگران دروغ گفته است.
2- اگر همه قدرت و اختيارات در يکجا و
در يک فرد متمرکز نبود و نباشد چرا
مردم بايد فکر کنند که با نبودن او
اوضاع از اين وضع بحرانی بيرون می
آيد؟
سايت های امنيتی می توانند به نگاه
امنيتی خود ادامه بدهند و به بهانه
شايعه مرگ يا بيماری رهبر برای اين و
آن پرونده سازی کنند، اما وای بر
حکومتی که سازمان های نظرسنجی و جامعه
شناختی آن نتوانند از دل اين نوع
شايعات، آن حقيقتی را در آورده و در
برابر حکومت قرار دهند که در بالا به
آن اشاره شد.
در ارتباط با شايعه بيماری و مرگ رهبر
دو گزارش را جداگانه نيز دراين شماره
پيک نت آورده ايم. يکی گزارش سايت
"رجا نيوز" که همسر سخنگوی دولت
"الهام" آن را اداره می کند و ديگری
گزارش راديو صدای آلمان است که بر
مبنای گزارش رجا نيوز تهيه شده است.
اين دو گزارش را با عناوين مستقل در
وسط صفحه امروز بخوانيد!
در شهر
یک خبرهائی
هست!
سیامک زند
1- در روزهای اخیر حساسیت مردم
نسبت به خطر حمله و جنگ بسیار بیشتر از گذشته شده
است و کربلای حسینی تحت تاثیر کربلای اتمی قرار
گرفته است. در بقالی ها، تاکسی ها و هرجا که مردم
هستند درباره حمله صحبت می شود، درحالیکه تا دو
هفته پیش مردم عادی زیاد در جریان این مسائل
نبودند و جنگ وحمله را هم باور نمی کردند. حتی در
میان دانشجویان. همه سعی می کنند به هر طریق که
ممکن است اخبار مربوط به خطر حمله به ایران را از
آنسوی مرز بگیرند و دراین میان نقش رادیوها خیلی
مهم است. هر صبح اخبار حمله را از قول رادیو ها می
توانید در جمع مردم بشنوید. البته طبق معمول و
عادت ما ایرانی ها، همه مفسراند و تفسیر خود را هم
به این اخبار اضافه می کنند! که بد هم نیست و خیلی
واقع بینانه تر از تفسیرهای سیما و صداست.
تا همین اواخر مردم کوچه و
بازار
احتمال
جنگ را باور نمی کردند.
به هر کس که می گفتیم این مسیر به
جنگ ختم می شود با
آوردن
چند دلیل
ساده از خطر فاصله می گرفت.
تا اینکه قطعنامه صادر شد و حوادث به تندی پیش رفت
و
ماجراهای اتفاق افتاد که همه می
دانند. حالا وقتی از جنگ صحبت می کنیم،
نه
تنها دیگر
آن
دلائل
را نمی
آورند،
بلکه اظهار تاسف
هم
می کنند و با کشیدن
آهی
می
گویند اگر جنگ شود همه چیز نابود می شود و باید از
صفر شروع کرد.
خیلی ها
از شرکت
نکردن در انتخابات ریاست جمهوری
اظهار پشیمانی می کنند. مردم بسیار
خوب الان
اخبار را دنبال می
کنند و حساس تر از قبل شده اند و
در داخل همه چیز دارد خیلی سریع پیش میرود.
حتی چند
وقتی
بعضی
بقالی
ها
برای خریداران
تلویزیون
کار گذاشته اند و کانال خبر را همیشه باز می
گذارند. بر و بچه هائی که تا همین اواخر وقتی راجع
به اخبار می خواستیم صحبت کنیم فورا می گفتند
"ولمان، سیاست بی خیال" حالا تا می رسند می پرسند
خبر چی داری؟ حتی خبرهای سوخته زمان جنگ 8 ساله هم
برای خیلی از بروبچه ها جاذبه پیدا کرده است.
2- حرف هاي ديروز هاشمي در نماز
جمعه را که گفت "به نيروهاي داخل کم اعتنائی
کرديم و آنها را بي تفاوت کرديم،
در اين شرايط حساس نبايد با طرد
نيروهاي انقلابي وبيتفاوت كردن آنها به خاطر برخي
انحصارگراييها كشور را با مشكلاتبيشتري مواجه
سازيم" را در کنار فضاي بازتري که در صدا سيما
ظاهرا حاکم شد اگر بگذاريم مي شود نتيجه گرفت که
مي خواهند مقداري عقب نشيني کنند، اما آنقدر بی
اعتمادی در این عرصه ها وجود دارد که کسی این نکات
را توجه نمی کند و جدی نمی گیرد.