مراسم اختتاميه جشنواره بيست و سوم فيلم فجر، از
مراسم افتتاحيه آن ديدنی تر از آب در آمد.
1- مهمانان و هيات داوران جشنواره پشت درهای بسته
تالار وحدت، كه همان رودكی غير خودی شده در جمهوری
اسلامی باشد ماندند!
2- پيش از شروع برنامه نيروی انتظامی و
ميهمانان دست به گريبان شدند، كه البته زور
انتظامی (نه عزت الله انتظامی، بلكه باتوم بدست
های انتظامی) چربيد!
3- در جريان دست به گريبان شدن نيروی انتظامی و
ميهمانان، "داريوش مهرجويی” هم چند باتوم نوش جان
كرد! بالاخره گريبان دريده و موی آشفته و بغض بر
لب توانست داخل تالار شود، چنان كه گوئی از شاخ
گاو گريخته! اين صحنه خودش يك سكانس ديدنی سينمائی
بود.
4- برنامه با چهل و پنج دقيقه تاخير شروع شد.
در اين 45 دقيقه يك تئاتر زنده جلوی در ورودی
تالار اجرا شده بود.
5- در داخل سالن و درجريان اجرای مراسم، نزديك
بود، بقول شادروان "خسروشاهانی” بين بالا رودی ها
و پائين رودی ها جنگ درگير شود، كه طرفين به دفع
شر نيروی انتظامی و نديدن آنها در سالن كوتاه
آمدند. دعوا نزديك بود بين تماشاگران طبقه بالا با
تماشاگران طبقه پائين در بگيرد. طراحی صحنه چنان
ناشيانه بود كه تنها تماشاگران طبقه هم كف
میتوانستند تصاوير پرده پروژكشن را ببينند و اين
مسئله پس از پخش كليپ اول باعث اعتراض تماشاگران
طبقات بالا شد. طبقه بالائی ها معتقد بودند بايد
پرده كمی بالاتر آورده شود. مجری مراسم به سبك
محمد خاتمی كه میگويد مردمسالاری حالا حالا ها
وقت میخواهد و بايد صبور باشيد، چندين بار گفت
"تحمل كنيد" و بالاخره هم گفت چاره ای نيست و همين
است كه هست! بيشتر از اين زورم نمی رسد. كليپ بعدی
هم مثل دوره دوم رياست جمهوری محمد خاتمی با همان
ريتم و نقص كليپ اول پخش شد!
6- اعتراض ها كه ادامه يافت، مجری مراسم، باز به
سبك محمد خاتمی كه 8 سال گفت خواهم گفت، وعده داد:
برای كسانی كه تصاوير را در طبقه بالا نديده اند,
بعدا تعريف خواهيم كرد!
7- "رضا اعظميان" كارگردان فيلم"مرزی برای زندگی”،
به سبك چريك های فدائی خلق كه پس از انقلاب 57 هم
هنوز پشت به دوربين در تلويزيون ظاهر میشدند و يا
ماسك میزدند و شبيه آنها كه درعراق بالای سر
گروگان هائی كه بايد سرشان بريده شود ظاهر
میشودند، با ماسك رفت روی صحنه تا جايزه بگيرد.
وقتی مردم را تعجب زده ديد گفت: چيزی نيست!
نترسيد! فكم را جراحی كرده ام.
8- "پرويز پرستويی” برای گرفتن جايزه "مجيد مجيدی”
رفت روی صحنه، چون پارسال مارمولك برنده شده بود و
جايزه هم به پرستوئی داده شده بود. مجيدی كه برنده
"سيمرغ" فستيوال شده بود، خودش نيآمده بود به
مراسم اختتاميه. تماشاگران تا توانستند پرستوئی را
تشويق كردند. او هنوز نان "مارمولك" را میخورد.
البته چوبش را هم خورده است!
9- ناگفته نماند كه خود هيات داوران هم در فاصله
پخش كليپ ها میرفتند پشت صحنه و بازی ايران-
بحرين را در تلويزيون میديدند.
10- اختتاميه با درگيری مردم و نيروی انتظامی در
مقابل در ورودی شروع شده بود و خيلی ها فكر
میكردند پس از مراسم هم بقيه ماجرا در خيابان
ادامه پيدا خواهد كرد، اما چنين نشد. بجای شيشه
شكسته پنجره كيوسك نگهبانی تالار چند تخته كوبيده
بودند. درست مثل خانه های پراكنده در فيلم های
تگزاسی كه پس از درگيری سرخپوستان بومی با سربازان
حكومتی تخته كاری میشوند!
به اين ترتيب، جشنواره فيلم فجر پايان يافت و
البته نشريات وابسته به انصارحزب الله و لباس شخصی
های دوكوهه و سه كوهه نيز هرچه در دهانشان داشتند،
از فردای اين اختتاميه دادند به دست قلم و
تماشاگران را مشتی بیحجاب، رقاصه و آن كاره خطاب
كردند. آنچه را مقابل در ورودی مراسم اختتاميه
نتوانسته بودند بگويند، در مطبوعاتشان نوشتند. |