سخنان تحکم آميز و تحريک کننده اولمراد در واشنگتن
سفر نخست وزير اسرائيل به امريکا
برای گرفتن جواز حمله به ايران

پيک هفته

   

تعزيه در تکيه دولت
سفره ختم قاجاريه جمع
و خطبه عقد پهلوی خوانده شد

تاريخ تکرار نشده است؟

رضاشاه با عبای نائينی زرد بر دوش و تسبيج 33 دانه درشت در دست، رای مجلس موسسان برای تفويض سلطنت از قاجاريه به پهلوی را از هيات اعزامی گرفت و به داخل خانه اش بازگشت. شيخ حسين يزدی رئيس سنی مجلس موسسانی بود که رای به سلطنت رضا شاه داد. تنها کسی که در مجلس موسسان عليه سلطنت و پادشاهی رضاشاه سخنرانی کرد سليمان ميرزا اسکندری ليدر سوسياليست های ايران بود. تيمورتاش، آقااسدی و تدين گرداننده اصلی مجلس موسسان و تفويض سلطنت به رضا شاه بودند که بعدها قربانی خشم و سوء ظن بيمارگونه رضا شاه شدند. در کارهای مملکتی هيچ کس حق دخالت نداشت.  هيئت دولت، مأموران لشکری و کشوری و نمايندگان مجلس همگی تابع رأی و مجری اوامر شاه بودند. هيچ مقامی قدرت مخالفت با دستورهايی را که صادر می شد نداشت. شاه به مشورت با زيردستان در انجام دادن امور عقيده نداشت. متصديان امور از ترس کليه احکام صادره شاه را، چه شفاهی و چه کتبی، ولو اينکه غلط بود، اجرا می نمودند. هر کس از ترس جان و مال خود اصل تملق و فروتنی را در روابط درباری برای خود اتخاذ کرده بود.


بحث در مجلس
دو شير سر در مجلس
به سرجايشان بر می گردند


 زيارت ساخته عبدالله پاکيده- نه پيش و نه پس از انقلاب به نمايش در نيآمد.
تاريخ سينمای ايران- مسعود مهرابی
سينمای جوان ايران
اينگونه به صحنه در آمد
جنگ نو و کهنه در سينمای ايران
در جشنواره هشتم 24 فيلم توقيف می شود، فيلم هايی مثل "واهمه"، "آن سوی آتش"، "زير طاقهای کاهگی"، "زيارت"، "چاقو"، "کلاغ پر" و چند تای ديگر. بعد از چهل و هشت ساعت چهار فيلم را برمی گردانند و بقيه به جز فيلم های "آن مرد اسب دارد"، "زيارت"، "آنسوی آتش" و "واهمه" بعد از انقلاب نيز يافت نشدند. ميان سه فيلم "قلمدوش"، "سراميک" و "مرغ" از ميان فيلم‌های ارسالی به فستيوال فيلم های 8 ميلی متری هلسينکی موفق به دريافت سه جايزه گرديدند.

آنسوی آتش ساخته کيانوش عياری 1351


تهران
شهر دروازه ها

يکی از دروازه های تهران قديم که تا رسيدن اتومبيل به تهران هم برقرار بودند. اين دروازه ها را غروب می بستند و صبح زود می گشودند تا امنيت ساکنين شهر، لااقل در خواب تامين باشد!


اشتباه لپی

اينجا يزد است و آن هم بانک تجارتش. بقيه اش بی نياز از توضيح است. چرا ما چيزی بنويسيم و يکوقت از همان اشتباهاتی لپی بکنيم که تجارتی ها کرده اند؟


 

 30 خرداد 1386

شماره 94            

   
پيک هفته
ارشيو هفتگی
درباره پيك هفته

فراموشی خصلت ايرانی ها نيست
محمد خزائلی
روشنائی را او به خانه
نابينايان ايران برد!

شايد هنوز، بعد از گذر سقاخانه آينه - در کوچه ظهرالاسلام بقايای مدرسه ای که محمد خزائلی برای نابينايان ايران بنا نهاده بود مانده باشد. اگر از خشت و گل آن هم چيزی باقی نمانده باشد، در و ديوار اين خيابان گواهی ميدهند برآن همت بی مانندی که دکتر خزائلی برای جمع کردن نابينايان و سواد آموزی به آن برپا کرد. هر غروب از سه ضلع اين کوچه بسياری که از بينائی محروم بودند عصا زنان خود را به مدرسه او می رساندند تا خواندن و نوشتن بياموزند. و اين، برای سالهای دهه 1330 اقدامی جسورانه و همتی کم نظير بود. از خيابان هدايت، خيابان شاه آباد و خيابان جنب سقاخانه ... ادامه


سرگذشت ترجمه های من- محمد قاضی
ديکتاتوری
در جلد سگ کينه توز


گفتگو رضا خجسته رحيمی
 با محمود دولت آبادی

روشنفکران
يک قهوه خانه هم
برای ديدارهم ندارند!
افغان ها لغات و کلمات روان فارسی را جذب کردند و ما در ايران دفع!
روشنفكری ما از دل روحانيت بيرون آمده است، همان‌طور كه روشنفكری اروپا هم از دل روحانيت بيرون آمده، منتها با يك تقدم سيصد ساله.


ماموران چشم و دل پاک
دوربين و لب تاپ
هديه تهرانی را ربودند
!


گزارش تصويری
 از يک زن نقال شاهنامه در ايران
شاهنامه
به نقل از گردآفريد


بشنويد وقضاوت کنيد
يک ميليون گل رُز
هديه برای تو
!

يکی از خوانندگان خوب و هميشگی پيک هفته، ترانه ای را که به فارسی می شنويد برای اين شماره فرستاده و همراه آن يادآور شده:
ترانه ای را که می شنويد "يک ميليون گل رز" نام دارد که 30 سال پيش يکی از معروف‌ترين و درعين حال خوش اجرا ترين خوانندگان وقت شوروی بنام "آلابوکاچوا" آن را خواند. آن ترانه را به فارسی ترجمه کرده و با همان ريتم، يکی از خوانندگان زن ايرانی در مهاجرت خوانده است، البته با آرامش و شايد هم لطفافت بيشتر. بهرحال هر دو را اينجا بشنويد و خود قضاوت کنيد!
يك ميليون گل سرخ ايرانی و روسی


خيال سرکش حجاب نمی خواهد

اين قالی با رشته خيال درگوشه يکی از کارگاه های قالی بافی ايران بافته شده است. گيرم که در خيابان چادر سرش می کشيد، در گوشه کارگاه با خيال سرکش چه می کنيد؟


ايران
يک سفر رفتم به آن خاک
شد همه خاطرهام پاک!