این دیباچه جلد اول کتاب
"تاریخ احزاب سیاسی ایران"
است. دردنامه آخرین قصیده
سرای بزرگ ایران "ملک الشعرا
بهار"، که نسل امروز ایران
ترانه "مرغ سحر" او را در
کنسرت های شجریان همصدا با او
می خواند و حکومت از جمله
شروط جواز کنسرت شجریان را
نخواندن این ترانه قرار داده
است!
دردانگیز نیست؟ از 1299 تا
1387 قریب به 90 سال می گذرد
و امروز وزارت ارشاد
سردارصفار هرندی و فتوای
مصباح یزدی و احمدجنتی همان
می کنند که سرپاس مختاری رئیس
تشکیلات امنیتی و سانسور
رضاشاه و سرتیپ آیرم رئیس
شهربانی رضاشاه گفتند و کردند
و ملک الشعرا بهار از آن می
نویسد. آن تخته پوست بعدها به
پسرش محمدرضا شاه رسید که از
قلم دکتر حسین فاطمی آن را
درهمین شماره پیک هفته می
خوانید. بهار بانگ برداشت
"فغان زجغد جنگ و مرغ وای او-
که تا ابد بریده باد نای او"
و امروز، که دیگر بهار نیست،
همان بانگ را باید برداشت!
استبداد کهنه جان و ریشه دار
در ایران را باید خواند تا
مسیر امروز آن را شناخت. دو
جلد کتاب "تاریخ احزاب سیاسی"
بهار که ما در شماره گذشته
پیک هفته و این شماره به
معرفی آن همت گماشته ایم، از
جمله این خواندنی هاست.
دستگاه تبلیغاتی جمهوری
اسلامی آیت الله مدرس را پرچم
کرده و پشت آن سنگر گرفته،
اما اجازه نمی دهد مردم
بدرستی بدانند مدرس چه می گفت
و از چه بیم داشت و جانش را
بر سر چه آرمانی نهاد. آرمان او
همان بود که ملک الشعرا بهار
نزدیک ترین یار و متحد و
همراه و همفکر او در فراکسیون
اقلیت مجلس نوشته است. ما در
شماره های آینده پیک هفته نیز
بخش های دیگری از کتاب تاریخ
احزاب سیاسی ایران را نقل
خواهیم کرد. دراین شماره از
دیباچه جلد اول کتاب بخوانید: