|
سرلشگر
آيرم |
تميسار
پاكروان |
سرپاس
مختاری |
پزشك
احمدی |
|
|
دادگاه
تهرانی و رسولی شكنجهگران ساواك |
سرانجام
محتوم |
|
3 نسل
جنايتكاران |
|
|
لاجوردي |
شريعتمداری |
ازغدی |
مرتضوی |
از مشروطه به اين سو، نقش
آمران و عاملان جنايات،
كشتار، شكنجه و اعدام بر كاغذ
و پرده ضبط شده است. از
باغشاه تهران و اعدام ملك
المتكلمين يادگارهای خونينی
بر جای مانده است. ناصرالدين
شاه به عكاسی و عكس علاقه
داشت اما شايد نمی دانست كه
اين وسيله تنها برای برداشتن
عكس او در شكارگاه و
تفرجگاهها اختراع نشده است.
دوربين خود را تكثير میكند و
كرد و تصاوير ديگری نيز
برداشته شد. گرچه نه به دوران
او، اما به دوران مظفرالدين
شاه و محمدعلی ميزا و... چرا
و بسيار هم.
از آغاز همگانی شدن دوربين و
عكس برداری، از سه نسل شكنجه
گران و عاملان جنايات نيز
دركنار آمران آنها عكس و
تصوير به جای مانده است. از
دوران رضاخان، دوران پسر
او"محمد رضا" و اكنون از نسل
سوم دودمان استبداد. سرپاس
مختاری و پزشك احمدی دوران
رضا شاه اجداد لاجوردی و
مرتضوی و ازغدی و مجيد حلوائی
در جمهوری اسلامی بودند و
تهرانی، حسين زاده، عضدی و...
نسل شكنجه گران فاصله اين دو
نسل. ...
ادامه |
|
|
|
|
سفر بی بازگشت
اسکوئی
خبرگزاری های
داخلی،
اطلاعات دقیقی را
منتشر نکردند |
هفته
ای
که
رفت،
همراه
با
آن
مصطفی
اسکوئی
نیز
برای
همیشه
رفت.
بنیانگذار
تئاتر
آناهیتا
در
ایران
و از
پیروان
مکتب
استانیسلاوسکی.
دراین
سالها،
در
تنگدستی
کامل
زیست.
چنان
که
درد
و
درمانش
نیز
با
این
تنگدستی
گره
خورد.
دراین
سالها
که
هیچ
گرهی
از
تجار
و
واسطه
ها
فروبسته
نماند،
عجب
می
بود
اگر
امثال
اسکوئی
ها و
هر
آنکه
دستی
در
اندیشه
و
هنر
دارد
دراین
تنگنا
گرفتار
نمی
آمد
و
نیآید!
...
ادامه |
|
|
|
|
مهين خانم!
همه
نگران حالت هستيم
می شنوی؟ |
|
بيمارستان پاستور
نو، طبقه اول ،
بخشای سی يو
تقريبا همه
تختها خالی
اند... جز يكی،
مهين اسكويی روی
همون تخت
خوابيده، دو
پرستار، يك مرد و
يك زن اشاره
میكنن كه از
همان دور از پشت
شيشه بايد ببينمش
... میپرسم چی
دوباره به
بيمارستان
كشوندتش ؟ ميگن
اين خانوم كيه
مگه؟ خيلیها زنگ
میزنن يا ميان
حالش رو میپرسن.
ميگم ايشون
استادمه، استاد
تئاترم بوده،
استاد خيلیها
بوده، بازيگر...
كارگردان ... و
مترجم، يكی از
بهترين بازيگرای
زن تئاتر كه دوست
و دشمن، اونايی
كه روی صحنه
ديدنش ميگن رو
دستش نيومده .
ديگه نمی گم كه
اينو از زبون
خيلیها شنيدم،
از زبون نصرت
كريمی، سمندريان،
دكتر رفيعی و
خيلیهای ديگه.
حتی توی يك نقد
خوندم كه اونقدر
روی صحنه درخشان
بوده كه بقيه ی
بازيگرها اصلا
ديده نمی شدند.
نمی گم تو شونزده
سالگی ، تو نمايش
پرنده ی آبی
مترلينگ به
كارگردانی
عبدالحسين نوشين
فوق العاده بازی
كرده، نمی گم تو
مسكو و زير نظر
شاگرد
استانيسلاوسكی
مدرك بين المللی
تدريس تئاتر
میگيره. يكی از
همكلاسیهاش
گروتوفسكی
معروفه، يكی ديگه
اسموكتونوفسكی كه
نقش هملت
كوزينتسوف اش توی
ذهن همه ماها حك
شده . بهشون نمی
گم اين نمايشها
رو بازی و اجرا
كرده : خانه ی
عروسك ايبسن،
روباههای ليليان
هلمن، تانيای
آربوزوف، صاحبه ی
ميهمان خانه ی
گالدونی، صاعقه ی
آستروفسكی، خرس و
خواستگاری چخوف،
در اعماق گوركی،
سه خواهر چخوف و
كلی نمايش
تلويزيونی از
جمله بازی در نقش
اميليای اوتللو و
بلانش اتوبوسی به
نام هوس، و چه
حيف، كه هيچ
فيلمی از اونها
باقی نمونده.
میپرسم سطح
هوشياری اش
چطوره؟ پرستار
ميگه كم ، خيلی
كم، میگه پوران
خواننده خواهرش
بوده؟ آره ؟ ...
ادامه |
|
|
|
|
سيد جواد ذبيحی
سرانجام تلخ مدح
قدرت
|
آنچه میشنويد،
برنامه ايست كه
يكی از
گزارشگرانبیبی
سی "محمد
منظرپور" تهيه
كرده و از اين
راديو نيز پخش
شد. نگاهی است به
نفوذ و تاثير
موسيقی ايرانی در
صوت قرآنی و
مذهبی تشيع: اذن
و مناجات!
گزارش جامعی است
كه نه يكبار،
بلكه بارها
میتواند شنيد و
به انديشه نشست.
آنچه كه با
مداحان قبل از
انقلاب، بنام
انقلاب و دفاع از
دين كردند. ذبيحی
مداحی بود با شال
سبز سيدی به كمر
و نوار سبز رنگی
به دور كلاه
زرشكی رنگی كه به
رسم همه مداحان
بر سر میگذاشت.
خوش پوش بود و
خوش صدا، چند
موئی هم از
ابروهايش بر
میداشت تا كمان
آنها حفظ شود!
اهل هر حرفهای
بود و از جمله
مداحی قدرت شاه.
مثل خيلی از
مداحان جمهوری
اسلامی كه اكنون
مدح قدرت را
میكنند.سالهای
طولانی در ميدان
سرچشمه تهران، و
كمر كش كوچه
يخچال مینشست.
كوچهای ...
ادامه |
|
|
|
صبحی
قصه گوی ميهن ما
شادی احسان طبری از انتشار جلد دوم "افسانهها"
|
فضل الله مهتدی
)صبحي( قصه گوی
فرزندان دو نسل
از ايرانيان است.
پيش و پس از
كودتای 28 مرداد
به اين كار همت
گماشت. برای
بچهها از ايران
كهن گفت، از
مولوی، از
قهرمانان گمنام
افسانههای
روستائی، در دور
افتاده ترين نقاط
ايران. از تاريخ
ايران. ...
ادامه |
|
|
|
|
دستی به فرمان
دستی به قلم
تاكسی نوشتهای يك تاكسيران ايرانی
در"برلين" پايتخت آلمان |
|
كاغذ نقاشی كودكان
كامبيزگيلاني |
|