|
|
|
|
سخن شیرین ایرج
تیری شد زهرآگین
به قلب عارف آزاده
سعید نفیسی |
|
سرگذشت ترجمه های
من
"ژانی
گل"
رنج و ستمی
که بر کردها روا شده
محمد قاضی |
|
صحنه ای از فيلم ژاني گل - عكس خسرو جلالی |
|
|
وداع با
ژاله اصفهانی
او نيز مانند همسرش "شمس بديع تبريزی"
از قربانيان مهاجرت پساز شکستهای سياسی بود |
|
|
|
|
زنگ های خطر
به صدا در آمد!
نوروز- مرتضی کاظميان |
|
|
ترانه ای روسی
که به زبان های مختلف خواندند
در ايران الهه آن را خواند
من يادگار
"باغ دردم"
نفرين بر سرگذشتم! |
|
|
بی برادری
اين ترانه لرُی را هم
با صدای پرقدرت "محمدخانی"
بشنويد و ببنيد!
ترجمه شعر آن به فارسی را نيز
يکی از خوانندگان پيک هفته برای ما فرستاده است |
|
به سوگواران گرسنه
و توفان زده بنگلادش
مرگباد!
حسن حسام |
|
جهان، جهان شود
وطن، وطن شود
عليرضا جباری
شتابگون نمی رود، به راه خود جهان ما
که نيست جرعه باده ای، کنون به جام جان ما
نماند آذری به جا، شرار اخگری خوشا
هزارگل شد و نماند، شهد در دهان ما
کجا ترنم نوا، سخن کجا، نوا کجا؟
کجا خروش رودها، به دشت بی کران ما؟
چکاوک از نوافتاده، بوف وای می زند
کجاست می، کجاست نی، بهخوان خونفشان ما؟
کمين گران به راه ها، کمانگران به چاه ها
نه گرمی و نه شعله ای ، زمهر دل ستان ما
به هر قفس هزارها، خزان به لاله زارها
چسان تپد، دلِ هميشه خون چکان ما ؟
دل فسرده را دلا، به غير آب و گل مبين
مباد کفسرد دمی، دل شرر فشان ما
شبانه گام می زنيم، در ره دراز خود
به سوی صبح روی ما، سپيده دم نشان ما
بهار می شکوفد و بسا، هََزار نغمه می زند
گُلان چو بشکفد به ره، به دشت و بوستان ما
سپيده می دمد خوشا، ستبر رهروان شب
نويد هور و سرخی دم سحرگهان ما
دلا زشوق گريه کن، به ره نويد می دهد
شرر زنان ستارگان، کنون به کهکشان ما
شتا بگون شود جهان،
زپرتو اميد ما
وطن وطن شود دگر، به همت جوان ما |
|
|
مخزن الاسرار
نظامی گنجوی
اين ستم را
درايران پايانی هست |
|
|
|
|