گفتگوی مجله
"یورو" با "سارا
واگن کنشت"
عضو رهبری حزب چپ
آلمان و نماینده
پارلمان اروپا
راه حلی میان
سوسیالیسم و
سرمایه داری
"آلترناتیو"
چپ، برای
بحران اقتصاد
جهانی
آنچه ما می
خواهیم آنست
که در ایجاد
فشار از
پائین سهمی
داشته باشیم،
فشاری آنقدر
نیرومند که
بتواند سیاست
را تغییردهد.
اگر کنسرن ها
امروز با خطر
ورشکستگی
روبرو
هستند، مانند
برخی از
موسسات مالی،
به این علت
نیست که
درسال ها
گذشته تعداد
کمی را
بیکار کرده
اند، بلکه
به این علت
است که
حسابشان غلط
از آب در
آمده است.
کنسرن
های سازنده
اتوموبیل در
سال های
گذشته،همزمان
با اخراج موج
موج
کارگران،
بیرحمانه بر
سود ها ی
خود افزودند.
آنها در آن
زمان در
تنگنای مالی
نبودند،
بلکه می
خواستند از
مخارج بکاهند
تا بهای
سهامشان در
بورس ها
ترقی کند.
حزب چپ
خواستار
برنامه ایست
که در درجه
اول به سود
کسانی باشد
که
از لحاظ
اجتماعی ضعیف
تر هستند و
درآمدشان کم
است. اگر به
همه دریافت
کنندگان
کمک های
موسوم به
هارتس – چهار
ماهی 100
یورو بیشتر
بدهند یک
تکان جدی به
قدرت
خرید مردم
وارد می آید،
چون آنها
بلافاصله می
توانند اندکی
به زندگی خود
بهبود
بخشند.
مجموعه این
پول چیزی
خواهد شد در
حدود هفت
میلیارد یورو
– یعنی کمتر
از
آن پولی که
"کومرس بانک"
از صندوق
نجات می
گیرد. ما می
خواهیم از
صاحبان در
آمد
های کوچک
کمتر مالیات
گرفته شود و
در عین حال
از برندگان
بازار سرمایه
برای
زیان هایی که
وارد آورده
اند خسارت
گرفته شود.
باید از تمام
دارائی های
بیش از یک
میلیون، ده
در صد
مالیات بر
ثروت گرفت.
این مالیات
به سالی 200
میلیارد بالغ
خواهد گشت.
اگر ما یک چپ
نیرومند
داشته
باشیم بخت
آنرا خواهیم
داشت که از
میلیونرها
مالیات ثروت
گرفته شود و
برمالیات
موسسات
افزوده گردد.
افزون بر این
مالیات بر در
آمد های کلان
باید به
شکل تصاعدی
افزایش یابد.
این درست
نیست که یک
کارگر ماهر
و یک
میلیونر به
یک
نسبت مالیات
به پردازند
.آنچه
حزب چپ می
خواهد
اقتصادی است
با بخش
اجتماعی
نیرومند و
سهم بیشتر
دولت در
صنایع بزرگ.
این به معنی
اقتصاد با
نقشه
متمرکز نیست،
اما ما به
راه دیگری
غیر از
سرمایه داری
نیازمندیم.
حزب چپ
خواستار
آلترناتیو
سوسیالیستی
است.
«مدت زیادیست که
از بیکاری رنج
میبرم. صبح ها به
این حوالی(....)
می آیم تا شاید
کاری پیدا کنم.
باور کن امروز با
پای پیاده از
"گرمدره" تا
"ناسیونال" که
راه کمی نیست را
گز کردم ولی طبق
معمول از کار
خبری نبود. دیگر
خسته شدم.
نمیدانم چه کنم.
3 اولاد دارم
واجاره نشینم.
زنم کار می کرد
ولی او هم کمرش
چندی پیش آسیب
دید. خانه های
مردم را نظافت می
کرد که چندی پیش
در حین کار از
چهار پایه افتاد
و از بد شانسی ما
کمر و پایش آسیب
دید.
ایام عیدی پیش
بچه هام شرمنده
بودم. تمام عمرم
با آبرو زندگی
کردم . خدا
انشاالله احمدی
نژاد را بی آبرو
کند. به هر
کارخانه ای رجوع
می کنم یا در حال
تعطیل است یا
تعطیل شده. گروه
گروه کارگرها
بیکار میشوند.
دیگر تولید
براشون سودی
نداره. تولیدات
چین با قیمت
ارزان همه
کارخانه های ما
را به خاک سیاه
نشاند. خیلی از
کسانی که با هم
کار می کردیم
وضعشان از من
بدتر است. یک
اقلیت از ثروت
دارند می ترکند و
خدا را به بندگی
قبول ندارند، یک
عده ای مثل ما آه
ندارند با ناله
سودا کنند. در
عرض این یکماه
قیمت عدس و لوبیا
کلی گران تر شده.
ما که گوشت و مرغ
نمیتوانیم بخریم
باید حداقل با
این چیزها بسازیم
آنهم که امروزه
اینچنین شده.
باور کن هر شب از
خدا می خوام که
شب جانم را بگیره
تا از این تنگ
روزی و خجالت نزد
بچه هام رها
شوم.»
این گفتار کارگری
است که روزی گفته
میشد "پیغمبردستش
را می بوسید".
کارگری که دهها
کیلومتر را
روزانه باید
پیاده از گرمدره
به کاروانسراسنگی
و از آنجا به
ناسیونال برود.
او شاید توجه به
نوشتار "فرمایشات
رهبر معظم مبنی
بر سال اصلاح
الگوی مصرف گرامی
باد" نداشته باشد
که در این مسیر
در ابعاد بسیار
بزرگ و با رنگهای
گوناگون نصب شده
است. و یا شاید
ببیند و مثل خیلی
از هموطنانش
بگوید " این
پوستر با این
کیفیت و با این
اندازه و با این
تیراژ در سراسر
کشور چه اندازه
مخارج برداشته؟