در تقویم سالی که
رو به اتمام است،
علاوه بر روز
"جهانی شیرمادر"،
روز من درآوردی"
مادر و پدر"،
"روزجهانی
خانواده"،
"روزجهانی بچه
های محل"،
"روزجهانی مبارزه
با اوباش" و
همچنین سالگرد
ازدواج حضرت علی
و فاطمه و تبدیل
روز در گذشت امام
رضا به "روز
شهادت امام رضا"
و... "همایش
جهانی شیرخوارگان
حسینی" ثبت شد.
چون تقریبا هیچ
صفحه خالی در
تقویم سال 1387
باقی نمانده و
برای روزهای
جهانی عربی هم
نقشه هائی وجود
دارد، احتمالا
ممکن است امسال
یک ضمیمه تقویم
سال برای ثبت
روزهای جهانی
جمهوری اسلامی
منتشر شود و یا
به کشورهای عربی
و اسلامی پیشنهاد
خرید صفحات خالی
تقویمشان داده
شود و قید شود که
اگر خودشان
ندهند، سپاه خودش
می گیرد!
اشاره- اسرائیل، از 1967
تا اواخر دهه ی 1980،
سازماندهی اخوان المسلمین
در سرزمینهای اشغالی را
آغاز کرد، و شیخ احمد
یاسین، رهبر اخوان
المسلمین را برای تاسیس
سازمان حماس، بعنوان وزنه
یی در برابر سازمان
آزادیبخش فلسطین یاری
رساند. حماس نیز همان
گونه عمل کرد که اسرائیل
می خواست، اما بر چهره ی
اسرائیل نیز چنگ کشید و
در دهه ی 1990، از درون
حماس گروهی تروریستی که
با بمب گذاریهای انتحاری
خویش، صدها یهودی
اسرائیلی را کشت، بیرون
آمد. اینچنین شد، که
اسرائیل و اردن، زنجیر از
پای هیولایی بر گرفتند.
چارلز فریمن"، دیپلمات
کارآزموده ی ایالات متحده
و سفیر پیشین آمریکا در
عربستان سعودی می گوید:
"حماس را اسرائیل پدید
آورد. این نقشه ی
‘شین
بت’
(سازمان امنیت ملی
اسرائیل) بود که می
پنداشت حماس می تواند
سازمان آزادیبخش فلسطین
را به حاشیه براند. واژه
ی حماس در زبان عربی،
مخفف "جنبش مقاومت
اسلامی"، به معنی "میهن
پرستی پر شور" است. هر
چند حماس رسما در 1987
تاسیس شد، بنیانگذاران
آن، بویژه در نوار غزه،
اعضای اخوان المسلمین
بودند. در پی جنگ 1967 و
اشغال غزه و کرانه ی
باختری رود اردن بوسیله ی
اسرائیل، اسلامگرایان با
حمایت اسرائیل و اردن به
صحنه آمدند. اسلامگرایان
در سرزمین های اشغالی،
رسما تحت نظارت اخوان
المسلمین اردن بودند، و
حماس شاخه یی از این
جمعیت.
ریشه های حماس به دهه ی
1930 باز می گردد. یعنی
آغاز فعالیت های حاج امین
الحسینی، مفتی نازی گرا و
انگلیسی گرای اورشلیم.
جامی سردبیر سابق
رادیو "زمانه"
درباره راه
افتادن تلویزیون
بی بی سی مقاله
ای نوشته که در
وبلاگ "سیبستان"
منتشر شده است.
او که تجربه کار
در بی بی سی را
هم دارد درباره
تلویزیون بی بی
سی، از جمله می
نویسد:
آغاز به کار
تلویزیون فارسی
بی بی سی تمام
رادیوهای موجود
در خارج از ایران
از جمله خود
رادیو بی بی سی
را وارد بحران می
کند و وضع را
برای رادیوهای
کوچکتری مثل
رادیو زمانه سخت
دشوار خواهد کرد.
در این یادداشت
می کوشم نگاهی به
راه حل نزدیک و
میان مدت
بیندازم.
ورود تلویزیون
فارسی بی بی سی
به بازار رسانه
ای هم شوک تازه
ای وارد بازار می
کند که زمانی طول
خواهد برد تا
بازار این شوک را
جذب کند و سیاست
های تازه ای را
برای متعادل سازی
پیش بگیرد. وضع
کنونی به نحو
بازگشت ناپذیری
تغییر کرده است و
می توان اطمینان
داشت که عمر
دایناسورهای لوس
آنجلسی به پایان
رسیده و حتی
غولهایی مثل صدای
آمریکا هم
ناگزیرند خانه
تکانی کنند.
تغییرات در ایران
هم بزودی فرمول
بندی خواهد شد
اگر تا هم امروز
نشده باشد.
اما تاثیر این
رقیب تازه بر
رادیوها و بخصوص
رادیوهای خارج از
ایران چه خواهد
بود؟ به نظر من
رادیو تا پیش از
این هم در بحران
بوده است و رقیب
تازه نفس این
بحران را عمیق تر
خواهد کرد و چه
بسا شماری از این
رادیوها را به
کما ببرد طوری که
دیگر هرگز از جا
برنخیزند.
در یک نگاه کلی،
رادیوی کلاسیک
دارد از صحنه
خارج می شود. بر
اساس شنیده ها
رادیو فرانسه در
حال تعطیلی است.
رادیو دویچه له
ساعات پخش خود را
محدود کرده است.
رادیو بی بی سی
شنوندگان اش را
از دست داده و
بخصوص کسی از
جوان ها شنونده
جدی آن نیست.
رادیو صدای
آمریکا به قول
یکی از دوستان
صاحبنظر وجود
ندارد (زیرا که
رابطه درستی بین
دو بخش صدا و
تصویر ایجاد
نکرده است و
تصویر در واقع
صدا را قربانی
کرده است). رادیو
زمانه هم که جوجه
اردک سیاه در
میان این بازاری
های قدیمی بوده
است به نظر می
رسد که مشخصات
متمایز خود را در
مقابل شیوه بی بی
سی از دست داده
باشد. چه چیزی در
این میان تغییر
کرده است که
تلویزیون بی بی
سی فارسی را
متمایز ساخته
است؟ جواب اش به
نظر من عمدتا در
یک چیز است:
رسانه های شخصی و
خودمانی. وبلاگها
و رواج فرهنگ
اینترنت.
فضای وب جهانی
طبعا مدیران
انگلیسی زبان بی
بی سی را متحول
ساخته و فضای وب
ایرانی مجریان و
برنامه سازان و
سردبیران اش را
تغییر داده است.
برای همین این
رسانه تازه واقعا
تازه است. کانال
تازه ای روی
ماهواره نیست.
فضا و نگاه اش هم
تازه است.
رادیوها اگر
نخواهد به کما
برود ناچار است
آغوش خود را به
روی رسانه الهام
بخش جدید یعنی
وبلاگ و تغییرات
رسانه های نوین
باز کنند. به
عبارت ساده رادیو
باید وبلاگی شود
تا بماند. وبلاگ
هم یک جور نیست
که این رادیوها
شبیه هم شوند.
اما بی اعتنا
ماندن به وب و
وبلاگ برای
رادیوها یعنی
زوال رسانه ای.
رادیو ناچار است
فعالانه وارد
عرصه وب شود. اگر
روزنامه ها
اینکار را کرده
اند و امروز تمام
روزنامه های
معتبر دنیا برای
خود وبسایتهای
مفصل دارند رادیو
نباید عقب بماند.
رادیو زمانه
ظاهرا دارد به
رادیوی کلاسیک بر
می گردد و وب را
دست کم می گیرد.
این خطایی مهلک
است. رادیوی مدرن
بدون وبسایت فعال
و چندرسانه ای
باقی نخواهد
ماند.