سالروز تولد
صادق هدايت،
با
معرفي
برگزيدگان
چهارمين
مسابقه
داستان
كوتاهنويسي
هدایت برگزار
شد.
اين مراسم در
خانه
هنرمندان
ايران برگزار
شد و ناهيد
كبيري
اجراي برنامه
را برعهده
داشت و
محمدعلي
اسلامي ندوشن
و محمد صنعتي
از صادق
هدايت
سخن گفتند.
در بخش
مسابقه
داستان
برگزيده،
«استارتگاه»
از خليل
رشنوي معرفي
شد و چهار
داستان «تو
ميميري به
همين سادگي»
-
حسين يعقوبي،
«رفع ايرادات
ظاهري
ازتصاويرمورددار»
- مهدي
باتقوي،
«سپيدار و
باد» - جواد
پويان و
«فيدل» -
حامد حبيبي،
تقدير شدند.
ناهید كبيري
در سخنرانی
خود از جمله
گفت:
اسلامي
ندوشن در این
مراسم درباره
ديدارش در
زمان
دانشجويي با
هدايت
گفت:
او در يك جهت
در زندگي
خيلي مرا كمك
كرد
و پرهيز از
ابتذال را
بهمن ياد
داد. او به
همه
تعينهاي
آنزمان اعم
از مقام،
پول و حتا
شهرت پشت پا
زد و اين پشت
پا به ابتذال
بود.
صادق هدايت
شیفته
ايران
باستان، زبان
پهلوي،
فردوسي و
شاهنامه بود.
در عين حال
با ادبیات
خارجی آشنايي
داشت.
هدايت
پايهگذار
داستاننويسي
تحليلي در
ايران بود.
مسائل رواني
و
روانشناسي،
مسائل
اجتماعي در
داستان های
او جا داشت.
رگههاي
خوشبيني
هدايت در
«حاجآقا»
منعکس است
اما بزودي به
بدبيني گذشته
بازگشت و
مقدمهاش بر
«گروه
محكومين»
حاصل این
بدبینی بود.
وعده های
سطحي حكومت
را هرگز
نپذيرفت.
تنهايي او
بيش از همه
در «بوف كور»
منعكس است و
بيپناهي
در «سگ
ولگرد».
هدايت پايه
نويسندگي را
گذاشت كه بعد
از او تقريبا
هر كس داستان
نوشت، تحت
تاثير او
بود.
محمد صنعتي
نیز دراین
مراسم گفت:
نخستين سنگ
بناي اسطوره
درباره
هدايت
انتشار
«دارالمجانين»
محمدعلي
جمالزاده
است كه
هدايتعلي با
شهرت «بوف
كور» در
دارالمجانين،
قصه
مينويسد،
آنها را
ميسوزاند و
خود را
ميكشد.
هدايت كه
زماني
نسخههاي
«بوف
كور» را در
اختيار
محمدعلي
جمالزاده
ميگذاشت، در
سالهايي از
او گریخت و
نوشت: عطايش
را به لقايش
بخشيدم.
هدايت
روشنفكري
اجتماعي،
كافهنشين و
بذلهگو بود
كه ديگران از
او چهرهاي
عبوس ساختند
يا دوستان
روشنفكرش،
او را به
چنين انزوايي
كشاندند.
بيانيه هيأت
داوران "مديا
كاشيگر"،
"بهناز
عليپور
گسكري" و
"حسين قديمي"
در پایان این
مراسم خوانده
شد و نفر
اول، تنديس
صادق هدايت و
بقيه
لوح تقدير
گرفتند.
جلیل شهناز
آهسته و
لرزان
به خانه
بازگشت
جليل شهناز
استاد برجسته
تار در
ایران، پس از
مدتی بستری
بودن در
بیمارستان
پارس تهران
به خانه
بازگشت. او
را بدنبال یک
حمله قلبی به
این
بیمارستان
منتقل کرده
بودند.
جلیل شهناز
که از صاحبان
سبک ویژه در
نوازندگی تار
است و سالها
در برنامه
گلهای رادیو
ایران حضر
داشته، اکنون
در خانه نیمه
بستری است و
به گفته
همسرش، با
دشواری می
تواند چند
قدمی راه
برود و تعادل
خود را حفظ
کند، اما
علیرغم این
وضع، پزشکان
او را به
خانه باز
گردانده اند.
جلیل شهناز
اکنون 85 سال
دارد. او
متولد 1300
در اصفهان
است و از تک
ماندگان
دوران طلائی
موسیقی
ایران.
ایران فکر
ایجاد شکاف میان اروپا و امریکا را باید فراموش کند
سخنگوی وزیر
خارجه اتحادیه اروپا: اتحادیه اروپا می داند مسائل اتمی در حوزه مسئولیت
منوچهر متکی وزیر خارجه جمهوری اسلامی نیست و به همین دلیل، در سفر او به
بروکسل مقامات اتحادیه اروپا در باره دمکراسی، حقوق بشر، صلح خاورمیانه و
حقوق بشر در ایران با او مذاکره خواهد کرد.
دقیقا همان روزی که حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان(شماره شنبه، پریروز)
با بزرگترین عنوان ممکن( چنان که از دو طرف صفحه اول بیرون نزند!) از قرار
داد عظیم نفتی با چین گزارش داد تا از حمایت چین از برنامه اتمی ایران در
شورای امنیت و شورای حاکم اتمی خبر داده باشد(!) سایت اینترنتی تلویزیون
"تایوان" (چین ملی) گزارش بسیار مهمی را منتشر کرد. این گزارش درست خلاف
آن لالائی است که حسین شریعتمداری در کیهان می خواند تا همه را خواب کند!
اگر این گزارش و ادعای فرمانده ارتش تایوان واقعیت کامل داشته باشد، چین
سرگرم معامله بزرگ با امریکا بر سر الحاق تایوان به خاک خود و موافقت با
حمله به ایران است.
رایس دراین سفر رسمی با رهبران عربستان،
مصر و امارات متحده ملاقات و احتمالا پیامدهای حمله به ایران را با آنها در
میان گذاشته و اطمینان های لازم را برای جلوگیری از گسترش جنگ خواهد داد.
قرار است نتیجه این سفر در اجلاس 8 کشور بزرگ سرمایه داری جهان که بزودی در
مسکو تشکیل می شود گزارش شود
تلویزیون اين روزها تصويرهاي جنگ
هشتساله
را
زياد نشان ميدهد. تصوير جوانهايي
كه خوشتيپيشان توي آن لباسهاي خاكي به چشم
نميآيد،
در كنار تصوير چهره پيرزني كه يك كيسه بادام آورده
تا براي رزمندهها بفرستد و بچههايي كه رنگ و
رويشان داد ميزند سوءتغذيه دارند ولي آمدهاند تا
مثلا يك شيشه مربا اهدا كنند..
از قضا بار اصلي جنگ روي دوش همين
جماعت بيچاره بود،
كه هم بچههايشان را دادند و هم تهمانده
بضاعتشان را.
گيلانه يكي
از همين جماعت است كه رخشان بنياعتماد فيلمش
كرده. واقعيت اين است كه آن جنگ هشتساله مردم ما
را ملول و خسته كرد. يكي از آسيبهاي جنگ اين بود
كه مناعت طبع مردم ما را گرفت. آدمهايي كه پيش از
آن اگر دستشان هم تنگ بود براي مهمان سفره
ميانداختند از اين سر تا آن سر، در روزگار آن جنگ
لعنتي مجبور بودند براي يك قالب پنير و چند كيلو
روغن و گوشت كوپني توي صفهاي طولاني بايستند. يك
روزهايي فكر ميكردم اگر جنگي دربگيرد من هم حاضرم
بروم ولي حالا كه بيتدبيري آقايان سايه سياه جنگ
را روي سر خانههايمان انداخته فكر ميكنم آقايان
بازهم از قرارگاههاي پشت جبهه فرمانده عملياتي
ميشوند كه كيلومترها جلوتر،
همين جوانهاي افسرده و خسته و فراري بايد
برندهاش باشند. راستش گمان نميكنم كسي سفرهاش
را به وعده آنها پهن كرده باشد و نشسته باشد منتظر
كه پول نفت قاتق نانش شود ولي قطعاً هيچكس هم چشم
به راه موشكهاي خارجي نيست. يكي دو هفته پيش كه
تلویزیون يكي از همين فيلمهاي دفاع مقدس را نشان
ميداد پدرم يادش افتاده بود به آن روزگار و قصه
موشكي را تعريف ميكرد كه سر ظهر افتاده بود وسط
سفره خانوادهاي كه يك كوچه بالاتر از خانه عمهام
زندگي ميكردند. اهواز، خيابان منصوري كه حالا
نميدانم
اسم
كدام شهيد را گذاشتهاند روي آن. و
ما كلي در مورد بشقابهاي بيچارهاي حرف زديم كه
به اين ترتيب خالي شده بودند تا تصوير آدمهايي
را كه دور سفره نشستهبودند فراموش كنيم. راستش
تهرانيها كه از وحشت شبهاي بمباران حرف ميزنند
من دركشان نميكنم. شايد بقيه كساني كه مثل من
سالهاي جنگ را در شهرهاي نزديك به جنگ
گذراندهاند بدانند منظورم چيست. راستش آن سالها
ما در برابر تركشهاي وحشتآفرين جنگ مقاوم
شدهبوديم. اگر بچههاي تهراني با شنيدن صداي آژير
قرمز به پناهگاه ميرفتند ما براي تماشاي ميگهاي
سياهي كه از آسمان رد ميشدند روي پشتبام
ميرفتيم. اين تفريح ما بود. من غير از چند ماه
اول جنگ بقيه آن سالها اهواز زندگي كردم. ما و هم
سن و سالهايمان زير آوار آسيبهاي جنگ له شديم و
حالا نگرانم يك نسل ديگر هم بسوزد
آنطور كه ما سوختيم.
من كه شخصاً توقعي از
آنهائی
كه دنياي سياست را با ميدان جنگ اشتباه گرفتهاند
ندارم ولي هيچكدام از آنهايي كه به اميد آمدن نان
نفت سر سفرهشان به اين آقا راي دادند نميخواهند
او را از توهم بيرون بياورند؟
naseria.blogspot.com
بعد ازدراویش
نوبت کیست؟
حبيب پرند
بهمن شوم 1384
در پي تلاش حکومت براي بستن حسينيه
دراويش نعمت اللهي گنابادي در شهر قم، اين حسينيه
و دو منزل مسکوني مجاور آن که به دو تن از دراويش
و خويشاوندان متولي حسينيه تعلق داشته به صورت
شبانه به آتش کشيده شده و تخريب شده اند.
تا آنجا که شاهدان عيني
گفته اند،
بامداد روز سه شنبه چهاردهم فوريه
(25 بهمن) نشاني از ساختمان حسينيه
یافت نشده است.
استاندار قم اعلام کرد که يکهزار
نفر بازداشت و دويست نفر مجروح شدند.
زمان پروين اعتصامي سروده بود "خانه
درويش از دزد ايمن است"، ظهوردولت مهرورزي
احمدي نژاد و ولايت
آقای خامنه ای
خامنه اي را پيش بيني نکرده بود.
تنها آن رند شيرازي مي توانست در علم بي کران خود
وضعيت امروز ما را ترسيم کند که چه تلخ گفت:
درويش مکن ناله ز شمشير
احبا
کين طايفه از کشته ستانند غرامت
می گویند آقايان آيات در قم از آن
به خشم آمده اند که حسينيه دراويش که در آن از
اسلام حکومتي و خطبه بنام خليه خيابان پاستور
خواندن اثري نبوده، بيش از حسينيه هاي حکومتي
سوگواران حسيني را به خود جذب کرده و طبعا با
کسادي منابر حجج الشريعت الصفوي، ميزان نزولات
مردمي خسران يافته و جيب هاي فراخ آن طور که بايد
و شايد پر نشده است.
مريد پير مغانم ز من مرنج اي
شيخ
چرا که وعده تو کردي و او بجا آورد
به تنگ چشمي آن ترک لشگري
نازم
که حمله بر من درويش يک قبا آورد
خلاصه شميم مهرورزي همچون باد صرصر
چهار رکن ديار کهن را در نورديد و دامان خود را
ابتدا بر سر بي پناه ترين گروه هاي اجتماعي
گسترانيده است. اول اتوبوس رانان، دوم دراويش، سوم
بي شک من و تو.
برتولد برشت مي گويد وقتي هيتلر
سراغ کمونيست ها
آمد من هيچ نگفتم، چون من کمونيست نبودم، وقتي
سراغ يهوديان آمد، باز من هيچ نگفتم چون من يهودي
نبودم، وقتي . . . باز من هيچ نگفتم، اما امروز
سراغ من آمده است و ديگر کسي نمانده است تا چيزِي
بگويد.
استثمار خاموش
یک میلیون
و 800 هزار
کودک ایرانی
طلعت تقی نیا
براساس گزارش وضعيت کودکان محروم
در ايران، 14 در صدکودکان ايراني کار مي کنند
500هزار کودک زير خط فقر به سر مي برند 80 در
صدکودکان خياباني کودکان کارند ، سالانه به طور
متوسط 20 تا30 هزار کودک خياباني از سطح شهرهاي
بزرگ جمع آوري وسامان دهي مي شوند.
کودکاني که در خانواده هاي فقير
زندگي مي کنند ومجبورند از 7 سالگي به کارهاي
سنگين ونامناسب در کار گاه ها وکارخانه ها
بپردازند ، بدتر از اين کودکاني که به خاطر در آمد
کوچکي در خيابان ها پرسه زده وبه کارهايي چون
واکسي ، گل فروشي ، آدامس فروشي وفروش مواد مخدر
وگدايي مشغولند . گريه
کردن والتماس کردن براي دريافت پول اندکي تمام
خواسته هاي اين کودکان است ! کودکان کار
حتي از رنج هم چيزي نمي دانند مگر شادي هم در
زندگي آنها جايي دارد ! تحقير هاي گوناگون و ديدن
بچه هاي هم سن سال با موقعيتي کاملا متفاوت، نگاه
بغض آلود وخشم فروخورده جايي براي شادي نگذاشته.
کودکاني که حق وحقوشان رعايت نشده و از آموزش،
بهداشت وتفريح سالم بي بهره اند و در مقابل کودکي
هاي از دست رفته خود و نداشته هاي کودکي به کجا
شکايت کنند؟
یک عضو هيت مديره کانون حمايت
ازحقوق کودکان می گوید:
يک ميليون و800 هزار کودک کار در
اين مملکت وجود دارد که 400 هزار نفر آنها کمتر از
5 1 دارند .
اين کودکان مجبورند براي تامين
مشکلات مالي وبه لحاظ فقر فرهنگي وخانوادگي در
چرخه کار غير عادلانه اقتصادي قرار گيرند و به
دليل نبود کار توليدي در کشور به سمت کارهاي سياه
و خلاف خياباني کشيده می شوند و براي لقمه اي نان
تن به هر استثماري می دهند.(تریبون فمینیستی)