Global Resarch
- ترجمه بايرام منصوری ميشل شوسودوفسكی پيمان نفتی- نظامی تركيه، اسرائيل، آذربايجان و گرجستان
جنگ بزرگ و طولانی
بزودی به ايران خواهد رسيد حاكميت
ساده لوح ايران
دنبال حزب الله بازی است و فاجعه درحال تكامل
تحصن اعتراضی
كارگران شركت واحد نايب رئيس
سنديكای شركت واحد: حتی
همين بی اعتنائی به خواسته های ما نشان می
دهد كه
بايد تشكيلات داشت و در سنديكاها عضو شد.
قزل قلعه قتلگاه
6 هزار زندانی سياسی
و
زندان 60 هزار فعال سياسی
حرف های "دوزاری"
در مسابقه "كودنی"
واهيك كشيك زاده
نه روزنامه ی
"شرق" روزنامه ی "دوزاری» است، كه هر
مطلبی را بدون سبك سنگين كردن بدست چاپ
بسپارد، و نه آقای دكتر طبيبيان، كه از
شغل خود در سازمان برنامه بالاجبار
بازنشسته شده- كه اگر بازنشسته نشده بود
ما افتخار آشنايی با او را نمی يافتيم-
آدم سبكی است، كه با آنهمه دانش سرسری حرف
بزند. البته ما تا كنون امكان سنجش دانش
او را نيافته ايم.چيزی كه از او خوانده
ايم اين مصاحبه در روزنامه "شرق" است و
تمام مقالاتی كه عده ای از كارگزاران
دستگاه های اقتصادی و علمی جمهوری اسلامی
درباره ی او در همين شماره ی "شرق" نوشته
اند. خودش در همين مصاحبه گفته است، كه از
ابتدای تحصيل در دبستان تا مرحله ی دكترا
در آمريكا شاگرد اول بوده، و علاوه بر آن
استاد نمونه بوده، بازهم در آمريكا و
تقريبا تمام بودجه های دوران جمهوری از
زير دست او خارج شده است....آقای دكتر
طبيبيان در همين مصاحبه، و روزنامه ی
"شرق" بارها در همين شماره تاكيد كرده
اند، كه او هيچگاه پيرو و تحت تأثير
انديشه های چپ قرار نداشته است و حتی از
كودكی به باطل بودن اين انديشه پی برده
است. می گويد "علم اقتصاد اصلا علمی
اطريشی است"، بدين معنی كه آقای دكتر
طرفدار انديشه های ليبرالی فون هايك
اطريشی است، نشانی می دهد ولی آشكارا بر
زبان نمی آورد، چرا كه واهمه دارد از
اينكه بر او برچسب طرفداری از اقتصاد
بازار آزاد و رقابتی بزنند و بگويند او
غربگراست، آنهم در كشوری كه، به زعم "شرق"
غالب روشنفكران آن تحت تأثير انديشه های
چپ بوده اند و چپ بودن در آن افتخار بشمار
می آيد.اينجوری می خواهند كارنامه ی
سياهكاری های 27 ساله ی جمهوری اسلامی را
به "چپ" نسبت دهند.
اما جالب تر از همه اينست، كه آقای دكتر
طبيبيان هنگامی كه بدرستی اشاره می كند،
در ايران سطح دانش عمومی درباره ی اقتصاد
بسيار نازل است، فردی را مثال می زند،
كه"يك كتاب قطور ترجمه كرده از زبان
سانسكريت، وقتی راجع به اقتصاد صحبت كرده
می گويد، اگر دولت دست چند تا از اين
پرتقال فروش ها را می بريد خيلی خوب می
شد، اين آدم از نظر ادبيات جلوست، ولی از
نظر فهم اقتصادی كودن است" اما ببينيد
همين دكتر درس خوانده ی دانشگاه شيراز و
دانشگاه های آمريكا، هنگامی كه خودش
درباره ی مطلبی كه جزو حيطه ی تخصصی اش
نيست اظهار نظر می كند چگونه از برج عاج
سقوط می كند و چون آقای مترجم زبان
سانسكريت "كودن" می شود.
"يكی از بچه های مدرسه توانسته بود مطلبی
راجع به زندگی "ميرزاده ی عشقی» پيدا كند
و بعد ما همه جمع شديم و او تعريف كرد كه
چطور لب ميرزاده عشقی را به خاطر اينكه
حرف زده دوخته اند و چطور ترور شده، تا آن
وقت فكر می كرديم از طرف حكومت ترور شده،
ولی بعد فهميديم كه از طرف حزب توده كشته
شده". متوجه شديد همين گفته ی آقای دكتر
حاوی چند اشتباه است؟ اول اينكه لبان
ميرزاده ی عشقی را ندوختند ، اين "فرخی
يزدی» بود كه حاكم يزد حكم دوختن لبان او
را در زندان صادر كرد. دوم اينكه ميرزاده
ی عشقی در سال 1303 در حياط خانه اش پشت
باغ سپهسالار ترور شد،در سالی كه هنوز از
حزب توده ی ايران هنوز اثری نبود.اگر آقای
دكتر كه هميشه شاگرد اول بوده كمی هم دست
به مطالعه ی آثار تاريخی و سياسی می برد،
به بلای مترجم سانسكريت، يعنی "كودنی»
دچار نمی شد...
ادامه
چرا شريعتمداری
از كيهان به لبنان
تشريف نمی برد؟
زيدآبادی- ادوارنيوز