شب گذشته با رفتن برق در محله نظام
آباد تهران، مردم از تاریکی استفاده
کرده و به مغاره ها و اماکن محل حمله
کردند و خسارت مهمی به بار آوردند.
این واقعه تا برگشت برق ادامه داشت.
این حمله با حوادث بازار تهران
ارتباطی نداشته است.
جبهه نظامی- اقتصادی جدیدی که "مک کین"
علیه ایران پیشنهاد کرد، در گام اول شامل
امریکا، فرانسه، آلمان، انگلستان می شود.
او نام این محور و جبهه را "جبهه کشورهای
دارای سیستم دمکراسی" اعلام کرد و تاکید
کرد که این کشورهای ارتش های مشترک،
اقتصاد مشترک و آرمان های مشترک دارند.
فیلم کوتاه این مناظره، بویژه همین بخش
مورد نظر را به زبان فارسی می توانید از
اینجا ببنید!
هشدار خاتمی:
دنبال بهانه اند، تا
مملکت
را در حالت فوق العاده نشان دهند!
می کوشند
حالا که منافقین از بین رفتهاند، منافقین
جدید خلق کنند و مخالف سلیقه خود را هر
چند از نیروهای نزدیک به امام بوده، به
همکاری با بیگانه متهم کنند و جامعه را در
حالت
فوقالعاده قرار دهند.
نباید
اجازه داد "استثناء" دوران ترور دهه 60 که
باعث بسته شدن فضای سیاسی کشور شد به
"قاعده" تبدیل شود.
امریکا در مرزهای بصره با ایران
در جنگ 1991 دست به انفجار یک بمب
اتمی 5 کیلوتنی زد. این انفجار
برای ترساند دولت ضعیف و متلاشی
عراق و مردم آن کشور نبود.(نکته
ای که در تفسیر مربوط به پخش این
فیلم نباید فراموش شود همانا تست
و آماده سازی افکار عمومی و
ارزیابی واکنش های مردم در برابر
تکرار چنین رویدادی است- پیک نت)
نباید فکر کنیم بحران اقتصادی
کنونی در دنیا به نفع ماست. به
اعتقاد من و بسیاری ازصاحبنظران دیگر،
اینگونه نیست که این شرایط به نفع
ما باشد، لذا نباید ازاین بحران اظهار
خوشحالی کنیم. نباید گفت که این
مسئله معجزه خداونداست که این
کشورها تنبیه شوند.
نقش کشور ما آنقدر نیست که
بتوانیم این سونامی را در جهان
مهار کنیم. اولین موج اینسونامی برای
کشورمان ارزان شدن قیمت نفت است
که از بشکهای 147 دلار به 64دلار رسیده است.
امریکائی
ها توسط من از ایران خواستند تا لیست
آرزوئی خود را اعلام کنند. مثلا بگوید:
1-
اسرائیل را از نظر اتمی خلع سلاح کنید.2-
50 میلیارد دلار
پول بدهید که این همه
هزینه کرده ام.3- ارتش خود را از منطقه
بیرون
بکشید.4- حماس و حزب الله
را از لیست تروریست ها خارج کنید.5- تمام
تحریم ها را از ما
بردارید.6- ما را از لیست حامی تروریسم
بیرون بیاورید. ایران لیست نداد زیرا اگر
لیست بدهد یعنی بر سر غنی سازی موضع
مذاکره گرفته است، درحالیکه می گوید غنی
سازی اصلاً قابل مذاکره نیست. بنابراین
وقتی لیستی وجود
ندارد مذاکره ای هم شکل
نمی گیرد.
سهراب سپهری ورژن 2008:
هر کجا هستم، باشم به درک!
من که باید بروم!
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین،
مال خودت!
من نمی دانم نان خشکی چه کم
از مجری سیما دارد؟
تیپ را باید زد!
جور دیگر اما...
کار را باید جست.
کاری چون خود پول
کار باید کم و راحت باشد!
فک و فامیل که هیچ...
با همه مردم شهر پی کار باید
رفت!
بهترین چیز اتاقی است که از
دسته چک و پول پر است!
پول را زیر پل و مرکز شهر
باید جست!
سید خندان یه نفر!
سوئیچم کو؟
چه کسی بود صدا کرد: زورِ
سینماگر گرامی
در دسترس
دولت نیست!
محمدعلی ابطحی
امسال دومین
مراسم جشنواره ی فیلم کمدی
برگزار شد. این مراسم درست
بعد از روزی برگزار شده بود
که روز قبل از آن رئیس جمهور
با جمعی از سینماگران، با
اعلام قبلی ملاقات کرده بود.
درشرایطی که معمولا در جلسات
وفور آخوند و روحانی است در
این جلسه تنها آخوند جمع شدم.
وقتی به سالن رفتم با دوسه
نفر از معروف ترین و قدیمی
ترین کارگردانان و بازیگران
سینما در مورد جلسه ی دیدار
سینماگران و رئیس جمهور حرف
زدیم. همه گفتند ما شرکت
نکرده ایم. پرسیدم معروف ترین
سینمایی جمع آن دیدار پس چه
کسی بود؟ گفتند آقای شمقدری.
یکی از
پیشکسوتان بازیگری گفت ماجرای
دیدار با رئیس جمهور، مثل
ماجرای خرداد 76 بود که آقای
ضرغامی که معاون سینمایی
ارشاد بود فکر می کرد سینمای
ایران را در دست دارد و می
تواند همه را پشت سر اقای
ناطق نوری جمع کند. در آن سال
و آن مراسم، ایشان نتوانست
هنرمندان را پیدا کند. آن
موقع همه سینمایی ها اطاق های
ccu
بیمارستانها را رزرو کرده
بودند وهمه دور از دسترس
شدند. این بارهم آن قدر دعوت
کنندگان جمله ی "مشترک گرامی
در دسترس نمی باشد" و یا
"تلفن مورد نظر خاموش می
باشد" را شنیدند تا مراسم
دیدار تمام شود. طبیعی بود
که سینماگران یک مجموعه ی
سیاسی نیستند که طرفدار این
رئیس جمهور باشند و یا مخالف
رئیس جمهور دیگری. اساسا
جایگاه هنر خیلی بالاتر از
این دسته بندی های سیاسی است.
مشکلات و سختی هایی که سیاست
های سینمایی دولت نهم برای
اهالی دوست داشتنی و پر تلاش
سینما ایجاد کرده است عامل
این تصمیم بوده است. در جلسه
ی پر شکوه سینمای کمدی اهمیت
به شادی و شادمانی و لبخند که
در جامعه می رود فراموش شود
کاملا مشهود بود . خیلی از
بزرگان سینما هم که روی سن
رفتند به این نکته اشاره
کردند. جامعه ی بی لبخند هرگز
در هیچ کاری توفیق به دست نمی
آورد. با اینکه فضای جلسه
اصلا سیاسی نبود، اما سیروس
الوند، کارگران نامی کشور
وقتی روی سن بود، حضور آقا
رضای خاتمی را بهانه کرد و
گفت همه می دانند که چقدر ما
دلمان برای برادر بزرگترش تنگ
شده است. وقتی هم مراسم پایان
یافت من و رضا خاتمی مخاطب
بسیاری از هنرمندان قرار
گرفتیم که می خواستند سلامشان
را به آقای خاتمی برسانیم.
حرف های دیگری در رابطه با
کاندیداتوری آقای خاتمی هم به
ما زدند. رضا را نمی دانم ولی
من امروز که آقای خاتمی را
دیدم گفتم. (کوتاه شده متن
اصلی که روی وبلاگ آقای ابطحی
هست)
دو کلام
نه بیشتر!
م. آگاه
دستگاه اطلاعاتی ایران،
دستگاهی قدرتمند است. هم
"بذر" می پاشد، هم "درو" می
کند و هم نان تولید شده را به
خورد گرسنگان مي دهد! و
متاسفانه در فصل قحطی آگاهی
کمتر به درون نگاه می کنند.
متاسفم بگویم که بیش از ٥٠
درصد اخبار منتشر شده بر روی
سایت ها " بذر و محصول"
آقایان است که می خوریم. هر
خبری به صرف "ضدیت با حکومت"
و یا با ظاهر "ضدیت" منتشر می
شود.
چندی پیش سایتی، خبری در باره
خاوران منتشر کرده بود.
آشکارا جعلی بود که بعنوان
خبر منتشر شده بود. چند درصد
اخبار واقعا و به شکل روزنامه
نگارانه پیگیری می شوند؟ آیا
"آیت اله بروجردی تبعید" شد؟
که خبر تبعید قریب الواقوع آن
در همه سایت منتشر شد؟ کسی می
پرسد "رضا ملک" این ویدئو را
کجا پر کرده است؟ و آیا
دوستان جوان ما ( هشتاد درصد
کاربران اینترنت) می دانند که
در سالهای قتل های زنجیره ای
همین بابا، همین گفته ها را
در یک جزوه منتشر کرده بود؟
آیا این افشاگری در باره
دستگاه اطلاعاتی است؟ و آیا
همان بذری نیست تا که خرمن
آن اعتماد را می سوزاند؟ بحث
نه بر سر زندانی بودن
بروجردی و ملک نیست، بحث بر
سر خبر است و بازی های امنیتی
دستگاه پرقدرت اطلاعاتی
جمهوری اسلامی!
در همین ماجرای دانشجویان چپ،
که یکی شان فکر می کرد جانشین
ارانی است و دیگری جای جزنی
نشسته و بقیه را که می ترسند،
باید به راه بیآورند. از این
طرف هم در کوره آنها دمیدند!
حاصل چه بود؟ از خارج نقشی
نداشتند؟ فلان کس در اصل
دستگیر نشده بود ولی آنقدر
رفیق رفیق کردند و "آزاد باید
گردد" نوشتند تا رفت زندان و
بالاخره از آن هزار امضا
یکنفر پیدا نشد برایش وکیل
بگیرد.
آن زمان
ساواک یک مرد هزار چهره داشت
و یک سیروس نهاوندی! الان
اطلاعات هر شهرستان خودش چند
مرد هزار چهره و سرویس
نهاوندی دارد. گاهی مرگ نمی
کشد، بلکه فراموشی می کشد.