جبهه نظامی- اقتصادی جدیدی که "مک کین"
علیه ایران پیشنهاد کرد، در گام اول شامل
امریکا، فرانسه، آلمان، انگلستان می شود.
او نام این محور و جبهه را "جبهه کشورهای
دارای سیستم دمکراسی" اعلام کرد و تاکید
کرد که این کشورهای ارتش های مشترک،
اقتصاد مشترک و آرمان های مشترک دارند.
فیلم کوتاه این مناظره، بویژه همین بخش
مورد نظر را به زبان فارسی می توانید از
اینجا ببنید!
عبدالله رمضانزاده سخنگوی دولت خاتمی با
خبرگزاری ایلنا مصاحبه کرده و در 11 مورد
آمار سازی، دروغگوئی اقتصادی و وضع وخیم
اقتصادی کشور در دولت احمدی نژاد را بر
شمرده است. اگر مجلس، واقعا مجلس بود، با
همین یازده موردی که رمضان زاده بر شمرده
رئیس جمهور را باید می کشیدند مجلس و
گریبان او و آمار سازان کابینه اش را می
گرفتند. حتی اقلیت باصطلاح منتقد و اصلاح
طلب مجلس هشتم نیز حداقل در مقام درخواست
استیضاح دولت وارد این میدان نمی شود.در
حالیکه جان مردم از گرانی به لبشان رسیده
و منتظر چنین تحول و تحرکی اند. این که
آیت الله جنتی چه می گوید و یا رهبر چه می
فرمایند، نان در سفره مردم نمی شود. این
یازده سئوال را بخوانید:
اشکال از کجاست، که کار
به این مقاومت کشید؟
بازار تبریز در روزهای اعتصاب علیه مالیات
ارزش افزوده ای که دولت عقب نشست و اجرای
آن را حداقل برای دو ماه به تعویق انداخت.
این اعتصاب حداقل در بازار شهرهای مشهد،
شیراز و تهران نیز روی داد. مالیات بر
ارزش افزوده خود به خود تصمیم غلطی نیست و
در تمام کشورهای اروپائی و شماری از
کشورهای شناسنامه دار آسیائی نیز اعمال می
شود. اما اشکال در تفاوت بر نظارت و رابطه
دولت و مردم است. یعنی در آن کشورهای مردم
می دانند با مالیاتشان چه می شود، با پول
نفت دولت چه می کند، در آمدها حساب و
کتابش چیست و... در مملکتی که مجلس آن در
حسابرسی از تلویزیون بالای 500 میلیون سوء
استفاده کشف می کند و کسی حاضر به پیگیری
آن نیست و یا معلوم نیست بودجه نظامی آن
چقدر است و نهادهای وابسته به بیت رهبری و
خود بیت رهبری و یا بنیادها و درآمد امام
زاده ها و امام رضا کجا می رود و با آن چه
می شود، اجرای مالیات ارزش افزوده چگونه
می تواند پیاده شود؟ با کدام نظارت
مطبوعاتی و مجلسی و مردمی؟ اشکال اینجاست
نه اصل مصوبه! فکری برای آن باید کرد.
گفتگوی "تهیه" با
امیرعلی لاهرودی- صدر فرقه دمکرات
آذربایجان ایران
آینده ایران
حکومتی فدرال
مانند هندوستان
سایت صوتی –
نوشتاری "تهیه" در ادامه گفتگوهائی که
در باره حقوق قومیت ها انجام می دهد،
با امیرعلی لاهرودی صدر فرقه دمکرات
آذربایجان ایران گفتگوئی تلفنی کرده و
آن را منتشر ساخته است.
این سایت می نویسد: امیرعلی لاهرودی
همچنان در باکو مستقر است. او زمانی
مسئول بزرگترین سازمان مهاجرین ایرانی
در آذربایجان بود. چند ده سال حوادث
آذربایجان ایران را زیر نظر داشت
و سازمان بزرگی از
آذربایجانی های ایران را در جمهوری
آذربایجان رهبری کرد که اکنون دیگر
از شمار اعضای اولیه آن بسیار کاسته
شده و فرزندان و نوه هایشان
آذربایجانی هائی هستند که تنها
تبارشان به آذربایجان ایران بر می
گردد.
امیر علی لاهرودی
ظاهرا بالای 80 سال دارد، اما همچنان
می نویسد، ترجمه می کند ( از روسی و
آذربایجانی به فارسی) و اخبار ایران
را، بویژه آذربایجان ایران را پیگیری
می کند.
سئوالات من از او
صرفا درباره آذربایجان ایران بود. این
که سازمان سیاسی او چیست و دارای چه
تفکر و گذشته ایست نه به کار من می
آید و نه گره گشای تلاش من برای
بازتاب مسئله قومیت ها در سایت
"تهیه" است.
لاهرودی در این گفتگو، ضمن شرحی
تاریخی از مسئله قومیت های ایران و
تجلیل از بابک خرمدین، 2 آینده را
برای آذربایجان و دیگر مناطق قومی
ایران پیش بینی می کند.
یا دولتی خودمختاری مانند دوران پیشه
وری و یا حکومتی فدرال مانند
هندوستان. گفتگو را از
اینجابخوانید!
ساماوایویک
گروه بین المللی "راک" است و سرپرست و
گیتاریست آن یک جوان ایرانی مقیم
آلمان بنام بهرنگ علوی. این گروه در
یک مسابقه فشرده و سخت که بین بیش از
پنجاه هزار گروه راک
در سراسر جهان
برگزار شده، توانسته جزو سه گروه
برگزیده انتخاب شود . این مسابقه با
هزینه شرکت کوکاکولا برگزار شده و
اکنون رقابت سختی بین سه گروه باقی
مانده در جریان است. شما هم می توانید
با رای و نظر خود در باره آخرین کار
این گروه "ساماوایو" شرکت کنید. و
شاید هم به گروهی رای دادید که سرپرست
آن "بهرنگ علوی" است. می توانیداینجاقطعات
راک را گوش کنید و رای بدهید.
فیلم را ببینید
نیمی از پیکر جوان ایران
که سیمای جمهوری اسلامی آن را نمی
بیند
این فیلم کهنه نیست. شاید یکسال
از تاریخ تهیه آن می گذرد، اما
آنچه در آن می بینید و می شنوید
حتی به اندازه یکسال هم کهنه
نیست. نسل جوان ایران در جامعه
پرتضاد و تشنه و سرگردان ایران.
بسیاری از حرف هائی که دراین فیلم
می شنوید، نه بوی تندروی می دهد و
نه آلوده است به کم اطلاعی آنها
که چند کلامی از خودشان و از
جامعه جوان ایران می گویند. نخی
از منطق دانه های کلام را به هم
وصل کرده است. در باره هیچ صحنه و
هیچ گفته ای نمی خواهیم قضاوت
کنیم، حتی نمی خواهیم بگوئیم آن
دو زنی که جامعه و عملکرد حکومت
را جمعبندی می کنند کیستند. مهم
منطق آنهاست نه نام آنها. منطقی
که اگر حکومت درایتی داشته باشد و
آینده ای را برای خود متصور به
آنها گوش می کند. نه فقط به کلام
آن دو زن، که بسیاری از آنها که
دراین فیلم با آنها گفتگو شده
است. سیمای جمهوری اسلامی نه
جامعه را، بلکه خود را از آنچه می
بینید و می شنوید محروم می کند.
بسیاری از استدلال های بیان شده
دراین فیلم از منطق امام جمعه ها
و مداحان و آنها که بعنوان
کارشناس ساعت ها در کانال های
مختلف سیمای جمهوری اسلامی سخن می
گویند قوی تر است. حتی تفاوت هائی
که میان ایران وغرب ذکر می کنند،
رعایت برخی موازین را توصیه می
کنند و برای غرب و فرهنگ آن سینه
نمی زنند. جامعه و یا حداقل بخش
مهمی از جامعه همین است که می
بینید. سیمای جمهوری اسلامی خود
را سانسور می کند، چرا که این
واقعیات با سانسور حذف نمی شود.
در یک "رامی" (بازی ساده با
ورق) تلویزیونی که در سیمای
جمهوری اسلامی انجام شد،
خبرنگار سیما احمدی نژاد را
زنده گرفت. مصاحبه سیما با
احمدی نژاد ساعت 9 شب روز 16
مهرماه برگزار شد. بخوانید:
احمدی نژاد: قیمت مسكن پائین
آمده
خبرنگار: آقای رئیس جمهور
وقتی یك چیزی گران می شود،
مثلا از 1000 تومان به 4000
تومان می رسد و سپس می شود
3500 تومان، این كه نمی شود
ارزانی!
احمدی نژاد: نه. ارزانی است
خبر نگار: اگر 4000 تومان شد
1000 تومان ارزان شده، 3500
تومان كه ارزانی نیست.
احمدی نژاد: نمی شود یك دفعه
ارزان بشود و بشود 1000 تومان
خبرنگار: اگر بشود چه می شود؟
احمدی نژاد: نمی شود همه چیز
بهم می ریزد.
من بیننده این مصاحبه: چطور
وقتی كه یك دفعه 1000 تومان
می شود 4000 تومان چیزی بهم
نمی خورد ولی اگر 4000 تومان
بشود 1000 تومان همه چیز بهم
می خورد؟
خبرنگار: چرا میزان ذخیره
ارزی را اعلام نمی كنید؟
احمدی نژاد: حساب ذخیره ارزی
( حساب صندوق ذخیره ارزی) جزء
موارد محرمانه یك دولت است،
دولت ها هیچ وقت ذخیره ارزی
خود را اعلام نمی كنند.
من بیننده: لابد دولت خاتمی،
8 سال در افغانستان قدرت را
بدست داشته که ذخیر صندوق
ارزی اش را مرتب اعلام می
کرد.
ماها هر وقت
مصاحبه¬ای می¬کردیم،
چیزی می¬نوشتیم و در
یک دو تا خبرگزاری
دنیا انعکاس پیدا
می¬کرد، فوراً از سوی
رسانه¬های کیهانی و
قدرت¬مندان هم¬مرام
کیهان متهم می¬شدیم
که برای بیگانه خوراک
تهیه کرده¬ایم. قبل
از این دولت که
دادستان تهران خیلی
احساس مدعی¬العمومی
داشت و مرتب افراد
سیاسی طرفدار آن دولت
را احضار می¬کرد هم
معمولاً نشر اکاذیب و
تهیه خوراک برای
بیگانگان ترجیع بند
ادعانامه¬هایش بود.
ماجرای مدرک جعلی
آقای کردان و نامه¬ی
اعتراف وی، یکی از
پربازتاب¬ترین عناوین
خبری دنیا بود و تیتر
اول بسیاری از
روزنامه¬های مهم دنیا
هم قرار گرفت. خوراکی
برای همه بیگانگان
تهیه شد که مگو.
آبرویی هم از ملت و
دولت ایران رفت که
مپرس. شانس آقای
کردان بود که آبروی
ملت دیگر ارزشی نداشت
و مقامات قضائی و
سیاسی از تهیه خوراک
برای دشمن دلخور
نبودند.
پیامک روز در تهران:
مادر دکتر کردان در
پی وزیر شدن فرزندش:
اگه میدونستم یک روز
وزیر میشی، حتما
میفرستادمت مدرسه!