ليست رد صلاحيت ها کامل تر شد يک
موشک هم شورای نگهبان
ديروز به سمت مردم شليک کرد!
همزمان با هيات دولت و فرماندهان سپاه، شورای
نگهبان نيز ديروز يک موشک جديد پرتاب کرد. اولی به
فضا، دومی به طرف مردم. با سوخت گيری موشک سوم هم
که قليان باشد را هم نيروی انتظامی که هم دولتی
است و هم ولايتی تا اطلاع ثانوی ممنوع اعلام کرد.
طنز پيک نت اين روزها و بويژه در شماره امروز زياد
شده، اما اين تقصير ما نيست، اوضاع کشور بتدريج
آنقدر خنده دار شده که کم کم بايد به حالش گريست!
خيلی ها – از جمله هاشمی و کروبی و خاتمی- اميد
داشتند از ليست رد صلاحيت شده های وزارت کشور و
بسيج، نيروی انتظامی و سپاه شماری کم شود، اما نه
تنها چنين نشد، بلکه شورای نگهبان که در راس امور
است، اين ليست را طويل تر کرد و از بعد از ظهر
ديروز تق کار در آمد: تقريبا هرکس که در محله های
اصلاح طلبان شناخته شده زندگی می کرده و يا حتی
چند بار از آنطرف ها عبور کرده را هم احمد جنتی و
احمد خاتمی و محمد يزدی، امامی کاشانی و صادق
خرازی رد صلاحيت کردند. اين 5 تن بجای 50 ميليون
جمعيت دارای حق رای و يا پا به رای تصميم را
گرفتند. توپ به اين
ترتيب حالا در زمين مردم است. تدبيری تاريخی می
خواهد، برای شکست نخوردن، در صحنه ماندن، وزن خود
را نشان دادن، مخالفت با سياست حاکم را به نمايش
گذاشتن و از اين فرصت تا فرصت بعدی استفاده کردن!
موشک بومی هوا می کنيم
ايران روی شاخ 60 ميليارد دلار واردات
رئيس خانه صنعت و معدن جمهوری اسلامی اعلام کرد:
با 60 ميليارد دلار واردات بی رويه به کشور، عملا
تورم را وارد کشور کرديم.
و اين نشد مگر براثر رشد در آمد نفت!
خطر داخلی
با نکشيدن قليان دفع می شود؟
در
همان ساعاتی که با حضور احمدی
نژاد موشک جديد به فضا پرتاب
شد، سردار "رادان" رئيس پليس
تهران، وعده دو هفته پيش
احمدی نژاد برای آزاد شدن
قليان در قهوه خانه را پس
گرفت و گفت: تا تصميمگيری در
كميسيونی كه به رياست وزير
بهداشت در زمينه رفع دغدغهها
و نگرانی ها مطرح است، کشيدن
قليان در قهوه خانه ها همچنان
ممنوع است.
آمار در آتش سوخته های
زمستان سرد و ادامه دار ايران
يورش سرما، از شب گذشته، بار ديگر آغاز شد و قرار
است سرما در تهران به 8 تا 9 درجه زير صفر برسد.
در آذربايجان و کردستان و خراسان سرما به چند درجه
خواهد رسيد معلوم نيست. يعنی معلوم هست، اما خبر
آن در ليست سانسور قرار گرفته و اعلام نمی شود.
حتی سرمای تهران هم از سيمای جمهوری اسلامی اعلام
نمی شود و در پيش پرده های سينمائی نيز ممنوع شده
است.
شايد اين آمار، گوشه ای از فاجعه سرما و قطع برق و
گاز مردم در شهرها، خود سانسور شکن شود. حساب
روستاها و شهرهای کوچکی که راه های ارتباطی به
آنها بسته شده و معلوم نيست زمستان امسال چه بر سر
آنها آمده جداست.
اداره كل روابط عمومی وامور بينالملل
سازمان پزشكی قانونی كشور اعلام کرد: بر اساس
آمارهای موجود، 525 نفر به دليل سوختگی (استفاده
از هيزم و بخاری نفتی و... سانسور شده) جان خود را
از دست دادند.
ادامه
سياست جنگی
بازی جمهوريخواهان
برای حفظ سنگر کاخ سفيد
افسانه نگاهی
بازی بزرگ با پيش انداختن دو کانديدا
بازی از اينجا، وارد مرحله ديگری می شود که در
جامعه سنتی امريکا هنوز تا راه يافتن يک زن به کاخ
سفيد راه درازی در پيش است. همين جامعه، هنوز تا
قبول راه يافتن يک سياهپوست به کاخ سفيد راه درازی
در پيش دارد. به اين ترتيب، جمهوريخواهان که
موقعيتی ضعيف تر از دمکرات ها دارند، با يک تير دو
نشان زده اند. يعنی اگر هيلاری يگانه کانديد
دمکرات ها شود، شانس جمهوريخواهان را بيشتر می کند
و اگر "اوباما" يگانه کانديد دمکرات ها شود نيز
همين شانس را برای جمهوريخواهان تقويت می کند.
اعلام هر کدام از آنها بعنوان يگانه کانديدای
دمکرات ها، بخش وسيعی از رای دمکرات ها را متوجه
جمهوريخواهان می کند.
سرهنگ مک کين، کانديدای جمهوريخواهان:
جنگی که اکنون امريکا در آن شرکت دارد، جنگی دشوار
است و بزودی نيز پايان نخواهد يافت. ما بايد خود
را آماده پذيرفتن اين حقيقت کنيم. نه تنها آماده
پذيرش اين حقيقت، بلکه فراتر از آن، امريکا بايد
خود را برای جنگ های آينده آماده کند. من اگر
مجبور شوم از تمام درهای جهنم عبور کنم، چنين
خواهم کرد تا "اسامه بن لادن" را دستگير کنم. ما
هرگز نبايد تسليم شويم، بايد پيروزمندانه به هدف
برسيم.
سکان رياست جمهوری
دراختيار پديده ای "نامتعادل"!
خبرگزاری فارس، اين عکس را از
مراسم حضور احمدی نژاد و
اعضای کابينه اش در آرامگاه
آيت الله خمينی بمناسبت دهه
فجر منتشر کرده است. البته
بعنوان عکسی از "حرکات مردمی"
رئيس جمهور، که حيرت همکاران
و اطرافيانش را نيز برانگيخته
است. بارها در مصاحبه ها،
ميزگردهای تلويزيونی، سفرهای
استانی و مراسمی نظير همين
مراسم، حرکاتی از احمدی نژاد
سر زده که نشان دهنده روحيه
نا متعادل، عصبی و غير عادی
او دارد. مجموعه خصلت هائی که
به درگيری در درون کابينه،
برخورد با مجلس، با شورای
عالی امنيت ملی و طرح مطالب
دردسر ساز در سخنرانی های بی
حساب و کتاب وی شده است. اين
پديده را، امثال سرلشکر
فيروزآبادی که در حمايت از وی
سنگ تمام تاحالا گذاشته چگونه
از صحنه خواهند برد برکسی
معلوم نيست. شايد هم در
درگيری های آينده با
فرماندهان سپاه و امثال
سرلشکر فيروزآبادی يکی بر
ديگری غلبه کند!
سوار بر خِنگ خيال
برای عبور از آمو دريا و جيحون
کامليا انتخابی فرد
بوی جوی موليان آيد همی
ياد يار مهربان آيد همي
ريگ آموی و درشتی های او
زيرپايم پرنيان آيد همي
آب جيحون ازنشاط روی دوست خِنگ ما را
تا ميان آيد
همي
قدرت تصميم گرفته
به مسير خود ادامه دهد
دلمردگی مردم
فاجعهای انکارناپذير است!
در عرصه
سياست؛ تكستارههايی هستند كه
مصلحتانديش نيستند. مثل شعله میتابند و
میسوزند.
چون مصلحتانديشی دور است ز درويشي
هم سينه پر از آتش هم ديده پر آب اولي
ممكن است، آرام و خاموش جلوه كنند، اما
سينههاشان پر از غوغاست. وقتی هم زبان
میگشايند، به تعبير اقبال لاهوري:
در گره هنگامهداری چون سپند/ محمل خود بر
سر آتش ببند
چون جرس آخر ز هر جزو بدن/ ناله خاموش را
بيرون فكن
حضور آنان تابلوی غريبی است. ژرفای درد و
نيز جلوه شادمانی و شوخی و شنگی.
احمد بورقانی از تبار حقيقت بود كه در
برههای از عمر دچار چنبره سياست شد و
شديم.
بیپرده بايد گفت، سياست نسبتی با حقيقت
ندارد. اگر مقام و موقعيتی پاييندست
داشتی، در معرض انواع و اقسام تعريضها و
تعرضها قرار میگيری تا دريابی كه:
اگر هم روز را گويد شب است اين / ببايد
گفت اينك ماه و پروين!
احمد در دورانی كه معاون مطبوعاتی وزارت
فرهنگ و ارشاد بود، و نيز دورهای كه
نماينده مجلس ششم بود، بر سر پيمان خود
پايدار ماند. گفتم احمد، استعفا نده، تا
ببينيم اين كاروان به جايی میرسد. داستان
لاكپشت هندی را كه همان روزها شنيده
بودم، برايش گفتم. در مصاحبهای گفته
بودم، مطبوعات پايگاه دشمن نيستند. البته
دشمن میتواند در هر جايی، از جمله
دستگاههای امنيتی و مطبوعات نفوذ كند،
اما اين نفوذ به مفهوم پايگاه بودن نيست.
عزيزی نصيحتم میكرد كه وقتی موج سنگينی
از راه میرسد، بايد مثل لاكپشت هندی
باشيم كه موجهای سنگين از سرش میگذرد، و
او باز هم به راه خود ادامه میدهد...
احمد گفت: اما اين بار لاكپشت را
میخواهند زير پا له كنند. و طنزی و
نكتهای گفت كه بماند. گفت: چرا من وسيله
قرار بگيرم؟ گفت استعفا میدهم، زودتر هم
قبول كن و به فكر جايگزين باش! ممكن است
ديگر سر كار نروم. در ذهنم بيتی درخشيد كه
در نوجوانی در صرف مير میخوانديم كه:
من همان احمد لا ينصرفم/ كه علا بر سر من
جرّ ندهد!
عرصه سياست عرصه <علا> است كه مدام
میخواهد تو را جرّ بدهد. تا بدانی تو
مهرهای بيش نيستی. تو هم مهرهای از
دستگاه و جزو سيستم هستی. در اين ميان
گاهگاه ستارهای میدرخشد كه نگاهش به
سياست از لون ديگری است. به مفهوم رايج،
آنان سياستمدار نيستند، زيرا كاری با
مصلحت ندارند. احمد در جلسه توديعش گفت:
عمر مديريت من مثل عمر چريك بود، متوسط
عمر چريك سه تا شش ماه است!
من هم در پاسخش گفتم كه: الان بيست سال
از پيروزی انقلاب گذشته و عرصه فرهنگ
عرصه چريك بازی نيست. او با زبان حقيقت
سخنی را گفته بود. اصلا از عمر مديريت او
كمتر از دو ماه گذشته بود كه علای
استعلا فرمان داد تا بورقانی دچار جرّ
شود و كنار رود. در آن مقطع توانستم
بورقانی را نگهدارم تا...
گفتم احمد، جاده آزادی، مثل جاده چالوس
است. هزار پيچ دارد، ما هم بلور آزادی را
بر سر گرفتهايم تا به مقصد برسانيم.
احمد! با شتاب نهتنها به مقصد نمیرسيم
بلكه اين جام بلور میشكند. نامه حيدری
روزنامهنگار باسابقه را نشانش دادم؛
نوشته بود من نگران اين آزادی و شكفتگی با
اين شتاب هستم. اين بهار سرمای سختی را در
پی خواهد داشت...
در جلسه توديع مثل تنگ بلور شكست و اشكش
روان شد. اين اصطلاح تنگ بلور را محمد
بهشتی برای احمد به كار برد، بهشتی گفت
احمد گفته نمیبايست عبارت مديريت چريكی
را به كار ببرد.گفتم من هم بهتر بود
چريكبازی نمیگفتم. گاهی بايد برای بستن
در دهان كدخدا نكتهای گفت...
انسانهايی هستند كه خودشانند، بیذرهای
آلايش و پيچيدگی. روان مثل آب، شكفته مثل
گل. در برابر تند بادها؛ توفانهای درد
از پای میافتند. مگر دل آنها چقدر تاب
تحمل كاروان كاروان درد را دارد؟
ای فسانه خسانند آنان/ كه فرو بسته ره را
به گلزار/ خس به صد سال توفان ننالد/گل به
يك تندبادست بيمار/ تو مپوشان سخنها كه
داری/ هيچ كس گوی نپسندد آن را...
احمد از رهروان همين راه بود. راهی كه تا
پايان بر سر پيمان خويش با حقيقت، وفادار
ماند. انسانهای از جنس آرمان و حقيقت
وقتی به عرصه سياست وارد میشوند، غريب
میمانند. سياست عرصه مصلحت و كابوس است.
عرصه زيركی است، و نه آن خرد روشن
دردمند...
چشمانی كه به سرعت برق اشك میگرفت، و
شيشه عينكی كه بخارآلود میشد. صدای
خندهای كه دلها را سرشار از طراوت
میكرد... همه خاموش شدند. تا به ياد ما
بياورند او كسی بود كه تا پايان بر سر
پيمان خويش استوار باقی ماند...
به سر بلندت ای سرو كه در اين شب زمين كن
نفس سپيده داند كه چه راست ايستادي
امشب، جمعه
شب اول بهمن است. شبکه دوم تلويزيون
جمهوری اسلامی، بخش هايی از دادگاه "آرش
کمالی" بازجوی معروف ساواک (شاهنشاهی) را
که در ابتدای پيروزی انقلاب دستگير شده
بود پخش کرد. اين بازجو نوع برخورد خود و
همکارانش را با فعالين سياسی که دستگير می
شدند شرح می داد. پس از يادآوردی نام چند
چريک و فعال سياسی، در پاسخ به يکی از
پرسش های دادگاه گفت :" برخی از آنها
هنگام بازجويی و در زير شکنجه کشته می
شدند . در چنين مواقعی پرونده سازی می
کرديم کهخودکشی کرده اند."
منيژه حكمت
كارگردان فيلم "سه زن" خطاب به
دستاندركاران اين فيلم نامهای منتشر
كرده و دلايل پرهيز از شركت دادن فيلم 3
زن در جشنواره فجر را توضيح داد. او در
نامه خود نوشت: من از شما عوامل خوب و
دلسوز و حرفهيی فيلم "سه زن" عذرخواهی
میكنم و اميدوارم مرا ببخشيد كه فيلم را
به جشنواره فيلم فجر نبردم. جشنواره فيلم
فجر ويترين سينمای ايران است. ديدن تلاش و
كوشش خانواده سينما در اين روزگار سخت و
طاقتفرسا، حق ماست. اما همانطور كه
میدانيد فيلم "سه زن" با دغدغههای يك
گروه فرهنگی و دلسوخته سينمای ايران ساخته
شده است. يك سال و نيم كار و حساسيت برای
ساخت يك فيلم فرهنگی، هويتی و ارزشمند كه
حاصل يك تفكر جمعی است را بدست سليقه و
تيغ سانسور نمیسپارم. بگذاريد بازی زيبای
بازيگران خوب اين فيلم و تلاش و زحمت
عوامل حرفهيی پشت صحنه آن حراج نشود .
همه ما خوب میدانيم كه فيلم «سهزن»
ماندگار است.
فيلم "سه زن" در بخش "پانوراما" جشنواره
فيلم "برلين" پذيرفته شده است. خلاصه
داستان چنين است: «مينو، سرگردان در پی
دخترش میگردد كه درمیيابد ميراث كهنی را
به يغما میبرند. در اين حين مادرش
میگريزد و در زمان گم میشود. حالا سه زن
دور از يكديگر حرفها، ترديدها و خيالهای
خود را در سفری بیانتها به تصوير
میكشند. سفری در گذشته، درآينده و در
زمان حال. در "سه زن" نيكی كريمی، پگاه
آهنگرانی، مريم بوبانی، نازنين آقااحمدی،
ستاره پسيانی، شهرزاد كمالزاده، نسيم
اميرخسرو و بازيگران رضا كيانيان، شاهرخ
فروتنيان، خسرو احمدی، مهرداد ضيايی، احمد
ساعتچيان و آتيلا پسيانی بازی می کنند
سهميه بندی
شورای نگهبان
برای مجلس هشتم
و. مهجاد
سجاد سالک و مهدی تاجيک
آمار رد
صلاحيت های اين دوره اصلا خجالت آور است
اما اين ها که اصلا شرم و حيای دموکراسی
حاليشان نمی شود. به اين آمار دقت کنيد تا
ببينيد عمق فاجعه تا کجا است:
استان خراسان رضوی 19 نماينده در مجلس
دارد. اصلاح طلبان برای اين استان از 37
نفر خواستند ثبت نام کنند تا لااقل با رد
صلاحيت احتمالی 50 درصد آن ها امکان ارائه
کانديدا وجود داشته باشد. حالا فکر می
کنيد از اين 37 نفر چند نفر تائيد صلاحيت
شده باشند خوب است؟ انصافا چه فکر می
کنيد؟ 20 نفر؟ 15نفر؟ 10 نفر؟ جالب است
بدانيد فقط يک نفر!
استان اردبيل هفت نماينده در مجلس دارد.
در اين استان هم فقط يک نفر اصلاح طلب
تائيد صلاحيت شده است. در مازندران تازه
وضع کانديداهای اصلاح طلب خوب است، برای
12 کرسی پارلمان تعداد هفت اصلاح طلب
تائيد صلاحيت شده اند. در اين زمينه خجالت
آورترين وضع ممکن را استان سيستان و
بلوچستان دارد که از 15 کانديدای ثبت نامی
اصلاح طلبان حتی يک نفر هم تائيد صلاحيت
نشده و همگی به تيغ حذف گرفتار آمده اند.
در چنين شرايطی آيا می توان گفت که برای
اصولگرايان يک اقليت ضعيف هم پذيرفتنی
است؟