جبهه نظامی- اقتصادی جدیدی که "مک کین"
علیه ایران پیشنهاد کرد، در گام اول شامل
امریکا، فرانسه، آلمان، انگلستان می شود.
او نام این محور و جبهه را "جبهه کشورهای
دارای سیستم دمکراسی" اعلام کرد و تاکید
کرد که این کشورهای ارتش های مشترک،
اقتصاد مشترک و آرمان های مشترک دارند.
فیلم کوتاه این مناظره، بویژه همین بخش
مورد نظر را به زبان فارسی می توانید از
اینجا ببنید!
آخرین نظرسنجی که اخیر در تهران، از
سوی غیر اصلاح طلبانانجام شده نشان میدهد، حدود هفتاد درصد طرفدار آقای خاتمی اند. در یکی
دیگر از نظرسنجیها که در سراسر کشور
یعنی تهران، هشت
شهر بزرگ، بیست شهر کوچک و دوازده
روستا میان دو گزینهی آقایان خاتمی و
احمدینژاد انجام گرفته، 55 درصد به
سود آقای خاتمی و 27 درصد به
سودآقای احمدی نژاد بوده است.
تبریزنیوز: دومین مرحله
توزیع سیزدهمین دور کالا برگ
(کوپن) در تبریز. سرگردانی و
اعتراض هزاران تن از تبریزی ها در
برابر ساختمان مرکزی پست و سایر
دفاتر پستی تبریز که کالا برگ
توزیع می کنند. توزیع کالابرگ در
فاصله 15 الی 18 بعد ازظهر انجام
می شود ولی مردم از بیم عدم تمدید
زمان توزیع، از ساعت 9 صبح در
برابر مراکز تعیین شده به صف می
شوند.
بیمارستان قلب
در سایه امپراطوری امام رضا
و تولیت آستانقدس رضوی!
این فیلم مربوط به مصاحبه
مطبوعاتی احمدی نژاد در امریکاست.
مال امسال است یا پارسال مهم
نیست، مهم نکاتی است که شما دراین
فیلم می بینید:
1- خبرنگار افغانی بسیار محترمانه
سئوال بسیار دقیقی را طرح می کند.
پاسخی که احمدی نژاد با کلمات
لاتی می دهد سراپا دروغ است. یعنی
از قول مقامات دولتی در افغانستان
جعل می کند و می گوید وضع افغان
ها درایران بسیار هم خوب است.
بگذریم از اینکه در ابتدا با گفتن
این جمله "مهمان که زیاد ماند،
صاحبخانه می شود" در باطن و
ناخواسته محتوای سئوال خبرنگار
افغانی را تائید می کند. احمدی
نژاد درکنار جعل نظر و دروغی که
تحویل می دهد، بصورت تحریک آمیزی
و به سبک کیهان تهران، خبرنگار
افغانی را کارمند امریکائی ها
معرفی می کند و ضعف بزرگ دانش
دیپلماتیک خود را به نمایش
میگذارد.
2- تلویزیون امریکائی – ایرانی،
برای مصاحبه ای در ارتباط با همین
پرسش و پاسخ با احمدی نژاد به
سراغ خبرنگار افغانی می رود. در
اینجا، او بسیار دقیق و متین و با
ادب و متانت سئوال خود از احمدی
نژاد را مطرح می کند، که می
شنوید. دراینجا شاهد دو صحنه جالب
دیگر هستید.
الف- شکل و شمایل خبرنگار افغانی
که موی بلند و مشکی را ننگ نمی
داند و نیازی به بور کردن آن و
شبیه فرنگی ها و امریکائی شدن
ندارد و خانم ایرانی گردانند
برنامه که همه آن نیازی را که
خبرنگار افغانی ندارد، او دارد!
ب- سئوال آقای جوان و خبرنگار این
تلویزیون است، که چون نمی داند
ماجراهای افغان ها در ایران
چیست؟ مشکل زنان افغان که شوهران
ایرانی کرده و یا زنان ایرانی که
شوهر افغانی کرده اند، زنانی که
همراه با شوهران خود به افغانستان
رفته اند و بچه های افغانی که
شناسنامه ندارند و نمی توانند در
ایران تحصیل کنند و دهها مشکل روز
افغان های مهاجر ایرانی را نمی
داند و مثل خیلی از خبرنگار شدگان
در این نوع رسانه ها نیازی هم به
آگاهی و آشنائی با ایران امروز
ندارند و نمی بینند، از احساس
خبرنگار افغانی هنگام شنیدن جمله
"مهمان ..." احمدی نژاد می پرسد!
فاجعه پرمخاطب شدن چنین تلویزیونی
در ایران نیز دست پخت حکومتی است
که ظاهرا همین تلویزیون می خواهد
نقش اپوزیسیون آن را بازی کند،
اما درعمل، آگاه و ناآگاه در خدمت
آنست! حالا فیلم را ببینید و آن
آقای خبرنگار هم اگر تصور می کند
انتقادات بالا شامل حالش نمی شود،
از حالا تا هر زمان که نیاز دارد،
وقت دارد درباره افغان ها درایران
مطالعه کند و یا اطلاعات جمع آوری
کند و سپس با پیک نت تماس گرفته و
در یک پرسش و پاسخ مستقیم با
نویسنده این یادداشت شرکت کند.
بموجب یک نظرسنجی که توسط موسسه "لژر
مارکتینگ" انجام شده، جان مک کین با
47 درصد آرا از باراک اوباما با 45
درصد آرا پیش افتاده است. رای دهندگان
در پاسخ به سوالی مبنی بر میزان
تاثیرگذاری اوباما و مک کین در
فرماندهی نظامی کشورشان 55 درصد به مک
کین و 38 درصد به اوباما رای داده
اند. در مقابله با تروریسم 92 درصد به
مک کین رای داده اند و درباره
سازماندهی جنگ در عراق و افغانستان
نیز 54 درصد به مک کین و 40 درصد به
اوباما رای داده شده است. برای برنامه
های اقتصادی 49 در صد به اوباما و 40
درصد به مک کین رای داده شده است. در
این نظرسنجی بسیاری از امریکائی ها
خواهان تغییر در سیاست های کلان
آمریکا شده اند اما شرایط حاضر را
آماده این تغییر نمی دانند.
یکی از شگردهای موفق
امنیتی و تبلیغاتی در
سراسر جهان – و صد
البته در جمهوری
اسلامی- در جریان
وقایعی که توجه افکار
عمومی یک کشور و یا
جهان – حتی یک منطقه-
را جلب می کند، گِل
کردن آب، چنان است که
نتوانی ماهی را
ببینی! چه رسد به
آنکه بتوانی آن را
صید کنی. شما این
شیوه عمل را حتی در
برخی سایت ها و
تلویزیون های معروف
جهانی نیز می توانید
رد یابی کنید. مثلا
در جریان ترور فلان
شخصیت، انفجار در
فلان کشور، کودتا
علیه این و یا آن
نخست وزیر یا رئیس
جمهور و یا حتی همین
برنامه اتمی ایران و
نشست های مذاکره ای و
یا جلسات شورای امنیت
و صدور قطعنامه ها،
اخبار حمله به ایران
و... آنقدر خبر حاشیه
ای در ادامه و متن
خبری که از دو تا سه
پاراگراف بیشتر نیست
مشاهده می کنید و
ناچار به خواندن آن
می شوید که اصل خبر
در حاشیه؛ این حواشی
قرار می گیرد.
در دولت احمدی نژاد
که مقامات و ماموران
امنیتی سپاه و وزارت
اطلاعات دو دوره
ریشهری و فلاحیان
وسیعا به خدمت گرفته
شده اند، از این شگرد
موفق و تجربه پس داده
جهانی به شکل بارزی
استفاده می شود. حتی
در شیوه خبر رسانی و
خبر پخش کنی رسمی از
سوی خبرگزاری های
شناخته شده جمهوری
اسلامی و یا صدا و
سیمای جمهوری اسلامی.
چنان که گاه خبر اصلی
در حاشیه آن گزارشی
قرار میگرد که بصورت
بخشنامه های دولتی
منتشر شده است. زمان
شاه نیز از این شیوه
استفاده می شد، اما
نه به آن استادی
امنیتی که اکنون در
دولت احمدی نژاد به
اوج خود نزدیک می
شود.
این مقدمه را نوشتیم،
برای ورود به اخباری
که این روزها در باره
اعتصاب زندانیان کرد
منتشر شده و یا
خبرهای بی وقفه ای که
تحت پوشش فعالیت حقوق
بشری منتشر می شود.
حساب صداقت و شرافت
افرادی که در جهت پخش
اخبار عمل و کمک می
کنند جداست و در نکته
ای که می خواهم به آن
اشاره کنم جای ندارد.
بحث بر سر گِل کردن
آب و گم شدن ماهی و
تاثیر روانی است که
شیوه مورد اشاره در
بالا روی افکار عمومی
می گذارد.
فشار علیه کردها در
دولت احمدی نژاد
فراتر از پیش بینی ها
تشدید شده است. بر
شمار زندانیان کرد
نیز در این سال ها
افزوده شده است. چه
زن و چه مرد. چه
سیاسی و چه فعال
مدنی. خبر می رسد که
شماری از این
زندانیان در اعتراض
به احکام و محاکم و
شرایط حاکم بر زندان
دست به اعتصاب زده
اند. در زندان یگانه
اعتصابی که از زندانی
بر می آید، اعتصاب
غذاست. زندانی که نمی
تواند اعتصاب کار و
یا اعتصاب خواب کند.
از جانش مایه می
گذارد و اعتصاب غذا
می کند.
حتی اگر یک تن، مثلا
یکی ازچند تن زنی که
در کردستان زندانی
اند و نامش بر سر
زبان هاست، دست به
اعتصاب غذا زده باشد،
برای بسیج افکار
عمومی جهت توجه به
وضع آن زندان و یا
زندان های کردستان و
یا حتی ایران کفایت
می کند و اتفاقا
متمرکز شدن روی یک
فرد که سمبل اعتراض
بقیه زندانیان شده از تشتت فکری
جامعه جلوگیری می
کند. شاید بهترین
نمونه، ماجرای اعتصاب
غذای اکبر گنجی باشد.
اگر این یک تن، دو تا
سه تن شوند و نام و
شهرتی یکسان در منطقه
و جامعه داشته باشند،
چه بهتر.
حال برای آنکه از ارج
و اعتبار چنین
اعتصابی بخواهند کم
کنند، به دو شیوه
متوسل می شوند.
نخست می توانند
اخباری در جهت گسترش
اعتصاب پخش کنند تا
توجه از روی چند تنی
که شناخته شده اند و
دست به اعتصاب زده
اند کاسته شود. کاری
که در زمان گنجی
بدلیل بر سر کار
نبودن دولت احمدی
نژاد نتوانستند اعمال
کنند. مثلا فرض کنید
که در همان زمان هم
نام 10 زندانی ناشناس
را هم بعنوان زندانی
در حال اعتصاب پخش می
کردند. در اینصورت
پرژکتورهای اجتماعی
از تمرکز روی اکبر
گنجی منحرف نشده و به
ده نقطه تقسیم نمی
شد؟
در مرحله بعد و
درحالیکه زیر پوشش
این شگرد می توانند با زندانی و
یا زندانیان درحال
اعتصاب معامله سر
موضع بکنند، به
یکباره اخبار جعلی
بودن گستردگی اعتصاب
را نیز خود پخش می
کنند.
نتیجه: افکار عمومی
نسبت به خبرهای زندان
و اعتصاب زندانیان یا
بی تفاوت می شود و یا
گرفتار شک و تردید.
در اینصورت پیروز
میدان کیست؟ جز
حکومت؟
ما این مسئله را در
باره اخباری که
بعنوان اخبار فعالیت
حقوق بشر منتشر می
شود نیز صادق می
دانیم. یعنی سطح
اخبار مربوط به حقوق
بشر چنان پائین آمده
که بتدریج افکار
عمومی هم از نقض عمده
و بزرگ حقوق بشر غافل
مانده و هم پوستش در
برابر این خبرها
کلفت. سخن آقای
لاهیچی در مصاحبه ای
که با سایت "تهیه"
کرده و در شماره روز
گذشته پیک نت ما نیز آن را
منتشر کردیم کاملا
صادق است که "اخبار
ونظرات نهادهای
شناخته شده و
شناسنامه دار فعال
حقوق بشری مبنای
قضاوت اند و چرا
رویدادهای نقض حقوق
بشر را در اختیار این
نهادها نمی گذارند؟
البته اگر فعالیت
حقوق بشری با فعالیت
سیاسی مخلوط نشده
باشد"(نقل به مضمون)
آیا وسعت اخباری از
این دست و نمونه که
فلان زندانی انگشت
دست راستش لای در
زندان ماند، فلان
زندانی از این سلول
برده شد به سلول
بغلی، فلان زندانی با
بازجویش دهان به دهان
شد و یا انگشت پای
بازجو به جیب بغل
فلان زندانی گیر کرد
و.... با افکار عمومی
همان را نمی کند که
در چند خط بالاتر
گفتیم؟ واقعا اخبار
زندان و نقض حقوق
زندانی در این حد
است؟ حتی اگر ما با
کمی اغراق و بعنوان
نمونه ای هشدار دهنده
آن ها را مثال زده
باشیم. این نوع
خبرها، درعمل مردم را
به این نتیجه نمی
رساند "که بابا، در
زندان هم خبری نیست و
کسی را کباب نمی
کنند!" و این
همان نتیجه ای نیست
که حکومت می خواهد؟
در همین دوران و همین
مدت شاهد انواع
کارزارهای اینترنتی
برای فلان فعالی
سیاسی نبوده ایم که
اصلا به زندان نرفت و
همچنان فعال است و
سیاست چپ روانه تحریم
انتخابات را تبلیغ می
کند و فلان سایت
اینترنتی که عابدانه،
اگر به سوسیالیسم
سلام نکند به دمکراسی
سلامی می کند بازتاب
دهنده این نظرات و
کارزارها؟
به آن ها که طراحان
اند، می گوئیم بازی
نکنید و به شما که
خواننده اید می گوئیم
بازی های بزرگ را
بشناسید!
در روستاهای شهریار و
رباط کریم، در جمع
تعدادی از بزرگان و
بهره برداران یک
روستا تلویزیون اخبار
ساعت دو بعد از ظهر
را داشت پخش می کرد.
امامی کاشانی – امام
جمعه موقت 30 ساله
تهران- در مورد فطریه
و مقدار آن صحبت می
کرد، وقتی رسید به
قیمت گندم گفت باید
هر نفر سه کیلو گندم
فطریه و آن هم به
قیمت آزاد یعنی کیلو
ئی 400 تومان- به
ازاء هر نفر 1200
تومان- بعنوان فطریه
بدهد.
روستائی ها نزدیک بود
چشمشان از حدقه بیرون
بیآید. همه تعجب
کردند و گفتند : چطور
گندم را از ما
کشاورزان و گندم
کاران به قیمت 280 تا
285 تومان خریدند ولی
برای پول فطریه باید
کیلو گرمی 400 تومان
بدهیم.
- جامعه از لحاظ ذهنی
خیلی آشفته است و
بعید است بتواند
تصمیم منطقی بگیرد.
طبقه متوسط در این 3
سال اخیر له شد و
پولدار ها پولدار تر
و فقرا فقیرتر شدند.
حرف های مردم بسیار
رادیکال تر از 3 سال
پیش شده است.
- دعوای بین روحانیون
و مداحان لباس شخصی
شدت گرفته است، بطوری
که می شود این را از
برنامه های رادیویی و
تلوزیونی هم فهمید
ولی هنوز صف بندی های
این دعوا شفاف نیست.