1-  در منطقه ...  باشگاهی است بنام ... که در آن مراسم مختلف از جمله مراسم عروسی بر گزار می شود. گفته می شود حداقل هزینه برگزاری مراسم عروسی در آن کمتر از 15 تا 20 میلیون تومان نیست. این باشگاه تصمیم به زن و شوهرهایی که در این باشگاه عروسی بگیرند امکاناتی را پیشنهاد می کند با هزینه ای ارزان برای برگزاری سالگرد ازدواج عروس و دامادهائی که دراین بازشگاه جشن عروسی گرفته اند. در سالگرد عروسی ها مطابق لیستی که دارند تلفنی تماس می گیرند و سالگرد ازدواج را تبریک می گویند و مراسم ارزان قیمت را یادآور می‌شوند. این ماجرا از سال 1381 تاکنون جریان داشته است و غیرطبیعی و غیر عادی هم نیست. اما نکته غیر عادی آنست که در دو سال گذشته مطابق آماری که گرفته اند، به اکثر زن وشوهرها وقتی تلفن زده اند با خبر جدا شدن آنها از یکدیگر جدا شده  اند. ظاهرا 80 درصد آنها. این هم یک آمار خودمانی و اختصاصی از رشد طلاق و جدائی در ایران و یا لااقل در تهران.
2- دوست نازنینی دارم که بالاخره بعد ازمدتی کشاکش از همسرش جدا شد. یکی از بستگان او که تقریبا نقش پدری برایش دارد یک جلسه خانوادگی ترتیب داد تا از ریشه این جدائی سر در آورد و معلوم شود مقصر مرد بوده و یا زن. البته این جلسه بعد از مرگ سهراب تشکیل شده بود. یعنی همسر دوست نازنینم در پایان کشاکش ها و گرفتن طلاق راهی اروپا شد و همانجا ماند و شوهر را با همان حال افسرده در تهران باقی گذاشت. یادم رفت بنویسم که این دوست نازنین پزشک است. دراین جلسه، بعد از خوردن و آشامیدن باتفاق رای به گناهکار بودن زن دادند و دوست بنده از همه لحاظ تبرئه شد. مجلس رو به پایان بود که زیر گوش دوستم گفت: بی انصاف حداقل 20- 30 در صد هم تو سهم خودت را قبول می کردی. اینها که حکم دادند، حکمی شکمی دادند، تو چرا قبول کرده ای و خوشحالی؟ آخه ما مردها هم یک جائی اشتباه داریم! تفاوت این حکم شکمی با احکامی که قضات شرع صادر می کنند چه تفاوتی دارد؟ زیر بار نرفت که نرفت و آب یخ ریخت روی آتش دوستی چندین و چند ساله ای که داشتیم.
3- مقاله ای به قلم آقای "حسین رفیعی" در مجله آفتاب خواندم در باره زنان خیابانی. انصافش همانگونه بود که انصاف صادر کنندگان حکم شکمی در آن محاکمه خانوادگی. نوشته بود حدود 2 تا 3 میلیون زن، عمدتا از کشور های جنوب مجبور به تن فروشی می شوند. کانا ل های ماهواره ای و سایت های اینترنتی علنا و رسما تن فروشی را مثل یک کالا تبلیغ می کنند. ایشان تمام کاسه کوزه ها را سر زن ها شکسته بود، بی آنکه اشاره به مردان خیابانی بکند!