مصاحبه با بهزاد
نبوی
قدرت، اصلاح طلبان را خطر میداند و در
حمایت از احمدینژاد می گوید:
دولت بی کفایت
بهتراز دولت براندازاست!
اختلاف نظر بر سر حاکمیت یکه
سالاری (سلطنتی) و گروه
سالاری (الیگارشی) را نباید
فراموش کرد.
قدرت
های تاثیرگذار کماکان از وضع
موجود حمایت می کنند. البته
امیدواریم آنها نیز متوجه
هزینه این حمایت ها باشند،
گرچه همان گونه که گفتم شواهد
حاکی از آن است که این قدرت
ها هنوز هم محکم و قاطع پشت
احمدی نژاد ایستاده و حامی وی
هستند. تاکنون چند نفر طرح
اقتصادی احمدی نژاد را بصورت
مکتوب و مدون دیده اند؟ آنچه
ما تا امروز شنیده ایم محدود
به یکسری شعارهایی است که در
سخنرانی ها یا مصاحبه های
تلویزیونی گفته می شود. فقط
می دانیم قرار است به 60
میلیون ایرانی ماهانه 40 تا
70 هزار تومان پول بدهند و
این تبدیل به یک شعار
انتخاباتی شده است.
هاشمی را که میدانیم، از سردار محصولی بگو
فاطمه رجبی
چاقوی زنجان دسته اش را نمی برد
کاشف معجزه "هزاره سوم"
در دانشگاه زنجان سنگ روی یخ شد!
ماه های آینده
محاصره ایران از خارج با سلاح مذاکره
محاصره مردم در داخل
با چماق بسیج
سردار "رشید" یک روی سکه تحلیل حکومت از
تحولات ماه های آینده را بدقت شرح داد،
اما درباره روی دیگر این سکه، که دلائل
ادامه سیاست نظامی- اتمی و شکست هر نوع
مذاکره با پیش شرط و بدون پیش شرط است،
سخنی نگفت.
راه اندازی ده هزار وبلاگ بسیجی
پس از فیلتر کردن پنج میلیون وبلاگ و
سایت !
این 10 هزار هم
روی آن 100 هزارها
بسیج سپاه پاسداران در
تبلیغی پر سر وصدا راه اندازی
10 هزار وبلاگ بسیجی را خبر
داده است. مسئولان سپاه و
بسیج به شدت نگران "براندازی
نرم" شامل روزنامه نگاری،
وبلاگ نویسی و هر نوع اعتراض
غیر مسلحانه و صلح آمیز هستند
و با 10 هزار وبلاگ بسیجی می
خواهند با تهدیدات اینترنتی
مقابله کنند و اهداف خود را
در فضای مجازی تبلیغ کنند.
کسی نیست بپرسد شما که با
داشتن چندین شبکه رادیو و
تلویزیونی و ماهواره و هزاران
منبر در مساجد تقریبا خالی
وتریبون نماز جمعه و هزاران
هزار مداح و پا منبری خوان در
امام زاده ها و سقاخانه ها
نتوانسته اید این اهداف را
نفوذ بدهید و از راه افتادن
کانال تلویزیونی ماهواره ای
"بی بی سی" احساس خطر می کنید
و حتی از فیلتر کردن سایت "
الف" احمد توکلی و "امروز"
مشارکتی ها هم ابا ندارید،
چگونه می خواهید با راه
اندازی این ده هزار وبلاگ که
نویسندگان کم سواد بسیجی
مطالب آن را خواهند نوشت و
خوانندگانی کم شمار و کم
سوادتر از نویسندگان بسیجی
این مطالب را خواهند خواند،
عصای موسی بسازید و از
براندازی نرم بگذرید؟ این
سخنان اگر خریدار داشت و بر
واقعیت جامعه منطبق بود، همان
دهها میلیون ساعت برنامه
تلویزیونی و رادیویی کافی بود
تا "حقیقت" را در اذهان مردم
بنشاند. به قول یکی از
خردمندان" دروغ اگر میلیونها
بار هم تکرار شود به هر چیزی
تبدیل خواهد شد مگر حرف
راست!"
مردم خطاب به مامورانی که خانه یک مجروح
جنگی را در در مسیر جاده مطهری- شریعتی
خراب کردند: دولتی که وزیر کشورش در خانه
30 میلیاردی می نشیند، باید خانه محقر
مردم را بر سرشان خراب کند.
مجروح جنگی، درحالیکه پیراهن خود را
شکافته و سینه مجروح خویش را به ماموران
دادستانی نشان میداد: خانه امثال من را
ویران می کنید. چرا سراغ رستوران 7
میلیاردی سرخوش نرفتید که در همین طرح
است؟
نماینده دادستانی کل کشور: برای خودت کردی
که رفتی جبهه و جنگ. به من چه مربوط است؟
احمدی نژاد از در
پانزدهمین نمایشگاه
مطبوعات، نسبت به غرفه
مطبوعاتی که به نوعی با
صنایع نظامی و موشکی
درارتباط اند علاقمندی
بسیاری نشان داد. او
درجریان بازدید از غرفه
نشریات تخصصی
صنایع نظامی
در بخش غرفه
صنایع هوایی گفت: خبر
دارید که موشک جدیدی در
راه است. باید حواس ها
جمع
باشد.
اعتراف رهبر جمهوری اسلامی
حاصل ظلم و ستم حکومت
مردم یا نماز نمی خوانند
و یا ترک نماز کرده اند!
كارگاه
توليد مسجد در نزديك بابل
رشد صنایع جدید در ایران
در 3 سال گذشته، هزاران
کارگاه گنبد سازی و گدسته
سازی در سراسر ایران راه
اندازی شده است که برای مساجد
و امام زاده ها و سقاخانه های
جدید و برای تعمیر قدیمی ها
گلدسته و گنبد می سازند. به
اشکال و اندازه های مختلف.
این عکس ها مربوط به این
کارگاه ها در یک مسیر
فریدونکنار و قائم شهر است.
این کارگاه ها مدل ها و نمونه
هائی را ساخته و همانطور که
می بینید برای تبلیغ در معرض
تماشا گذاشته اند. بنابراین،
آنچه رهبر جمهوری اسلامی می
گوید، در این سه سال با هدایت
و کمک دولت و راه افتادن
کارگاه های کوچک و نیمه بزرگ
تدارک دیده شده بود. با این
سخنان رهبر لابد از این پس هر
کس که کسب و کارش راکد می شود
و ورشکست می شود، محل کسب خود
را تبدیل به محل ساخت همین
نوع کارگاه ها و همچنین سپر و
کتل و قمه و شمشیر و زره
تعزیه و در و پنجره سبک امام
زاده ها و.... خواهد کرد.(کلیه
عکس ها اختصاصی پیک نت است)
حسن روحانی دبیر اسبق
شورای عالی امنیت ملی، که
اکنون نماینده رهبر در
این شورا شده و سکان را
ابتدا به لاریجانی و سپس
جلیلی سپرده، برای نخستین
بار در یک سخنرانی
انتقادی از دولت، اشاره
به واقعیتی کرد که کلیدی
ترین مسئله در شناخت
ماهیت اقتصادی و سیاسی
دولت نظامی- امنیتی حاکم
است.
سخنان وی که خلاصه از آن
را در ادامه می خوانید،
نشان داد:
1- فرماندهان سپاه چگونه
شرکت های دولتی را تحت
عنوان خصوصی سازی به شرکت
هائی که خود تاسیس کرده
اند منتقل می کنند.
2- آن وحشتی که سراپای
موتلفه اسلامی را گرفته و
به منتقد دولت احمدی نژاد
تبدیل کرده نه بخاطر
سرکوب آزادی ها و اختلاف
بر سر تعبیر حضور هر شبه
امام زمان در خواب احمدی
نژاد، بلکه بر سر بیرون
آمدن رقیبی نظامی و
پرقدرت از دل این دولت
است. این رقیب، دیگر نهضت
آزادی نیست که بتوان به
اوین برد و یا مجاهدین
انقلاب اسلامی نیست که هر
چند وقت یکبار وصیت نامه
اسدالله لاجوردی مبنی بر
ضرورت اعدام همه رهبران
آن را از گاوصندوق بیرون
آورد، اصلاح طلبان بی برگ
و صلاح هم نیستند که
براحتی قلم و قدمشان را
شکستند. اینها رقیبی از
جنس و قدرتی دیگراند.
تلافی اعتصاب بازار تهران
و چند شهر دیگر را هم
بزودی سازمان خواهند داد.
3- اختلاف در مجلس هم از
جنس اختلاف در مجالس قبلی
نیست، چون یک سر این
اختلاف دست فراکسیون یکصد
نفره سپاه است. فراکسیونی
که به سردار محصولی
میلیاردر چون از جنس
خودشان است رای می دهد
اما به کردان که به محافل
نظامی راه نداشت نه!
4- اشارات صریح حسن
روحانی، بر عده ای خوش
خیال – اگر چه معدود-
عیان ساخت که پایگاه و
خواستگاه دولت نظامی
احمدی نژاد کجاست و آن
بازی سهام عدالت و فقیر
نوازی و گداپروری نامش
سوسیالیسم نیست. قبضه
نظامی سرمایه داری تجاری
و بیرون آوردن آن از دست
سرمایه داری تجاری –
بازاری سنتی ایران هم
تحول نیست.
صدای دردمندان در
پروژه عظیم
ساختمان سازی
نگین غربی را هر
روز می شنوید .
روزی نیست که در
جلوی این مجتمع
مردم فریب خورده
و عاصی شده فریاد
نزنند . حالا که
از این همه دویدن
و پول دادن خانه
ای سبز نمی شود،
قوه قضاییه تمام
حسابهای بانکی
این مرد
شارلاتان، این
آخوند خلع لباس
شده که از نزدیک
بوی گلابش حال
آدم را بهم میزد
)من از نزدیک با
او صحبت کرده ام)
ببندد و زمین ها
و ساختمان های
دیگرش را بفروشد
و پول مردم را به
نرخ روز بدهد .
قوه قضاییه به
دفعات به مردم
چنین قولهایی را
داد. آقایان
رشیدیان، ضیغمی،
آوایی، آقای
احمدی و آقای
مصطفوی قاضی ویژه
فعلی، همگی بار
ها و بارها مردم
را فریب داده اند
و با وعده به
خانه هایشان باز
گردانده اند و
باز روز از نو
شروع شده است .
بعد از حدود 7 تا
8 سال هنوز در
پله اول ایستاده
ایم و هیچ خبری
از احقاق حق ما
نیست. چه کنیم؟
کاش می توانستید
گزارش مفصلی از
درد اجتماع
کنندگان این
پروژه منعکس
کنید. در کنار
همه مشکلات و
سختی ها و مسایل
اعصاب خرد کن در
این مملکت فریاد
رسی نیست . نزد
همسر و فرزندانم
مرتب دارم به
خاطر این سرمایه
گذاری احمقانه
برای فرزندانم هر
روز محاکمه می
شوم .
مادری دردمند و
ایرانی
آقایون نمی دونم
چی بگم. من همه
طلاهامو فروختم.
کلی قرض کردم که
بتونم برای پسرم
یه خونه از این
نگین غرب پیش
خرید کنم. حالا
همه پولهامون را
بالا کشیدن.
خوردن و رفتن.
من موندم با یک
عالمه قرض. والا
این مملکت شده
کشور کلاهبردارا
.خودم معلمم.
شوهرم هم کارمنده
ساده گمرکه. چی
بگم جز اینکه
دستتون را می
بوسم که لااقل
شما صدای ما را
به همه برسونین.
خیلی از کسایی
که از اینجا خونه
می خواستن بگیرن
ادمهای محروم
جامعه بودن ...
اخه این پولها
خوردن داره؟
دسستتون درد
نکنه. تورو خدا
دعا کنید یه راهی
پیدا بشه که این
پولهای بی زبون
ما زنده بشه.
سلامت
بمانید. سادات
پور
سایت "تهیه" در
یادداشتی به قلم
گرداننده این
سایت، یکساله شده
است. رسم ما
تاکنون انتقال
چنین یادداشت
هائی در ستون
دیدگاه های پیک
نت نبوده است،
اما یادداشت
گرداننده این
سایت چنان عاطفی
و صمیمانه بود،
که تصمیم گرفتیم
آن را در ستون
دیدگاه بازتاب
بدهیم. بویژه که
نگاهی است دیگر
به جنبش زنان،
اقلیت های قومی و
مذهبی در ایران.
از
اینجا
بخوانید!
همه آنها که
دوران قدر قدرتی
شاه در دهه 1350
را بخاطر دارند،
می دانند که در
کنار لقب
"اعلیحضرت همایون
شاهنشاه آریامهر"
که هیچ روزنامه
ای حق نداشت خبری
درباره شاه بدون
ذکر این لقب
منتشر کند و یا
در تلویزیون و
رادیو بدون این
لقب خبری از او
پخش کند و بگوید،
ایشان یک لقب
نظامی هم داشت.
یعنی هر وقت
رسانه ها می
خواستند یا دستور
داشتند یک تصمیم
نظامی آن آقا را
منتشر کنند، باید
می نوشتند
"اعلیحضرت همایون
شاهنشاه آریامهر
بزرگ ارتشداران"،
چون فرمانده کل
قوا هم ایشان
بود و بعد از
درجه ارتشبدی که
انگشت شماری به
دریافت آن مفتخر
می شدند، یک درجه
بالاتر وجود داشت
که "ارتشداری"
بود و این درجه
خاص ایشان. درجات نظامی
را ایشان میداد،
برکناری ژنرال ها
بدستور ایشان
بود، جا به جا
شدن در پست های
نظامی و یا
انتقال از
فرماندهی به
کارهای دفتری و
ستادی با ایشان
بود و خلاصه ارتش
دراختیار ایشان
بود. چند تنی هم
به پاس چاکری و
خدمتگذاری و جلب
اعتماد ایشان طی
چند 10 سال، مثلا
بعنوان مشاور
منصوب می شدند.
این مشاوران هم
برای آنکه یکوقت
خودشان و مردم
تصور نکنند شاه
نیاز به مشاور
دارد و آنها هم
به حساب می آیند،
نام آنها
"آجودان" بود.
اگر غیر نظامی
بودند "آجودان
کشوری" و اگر
نظامی بودند
"آجودان لشگری"
لقب می گرفتند تا
در اذهان "آجدان"
های کلانتری ها
را تداعی کنند!
در مسافرت های
داخلی و خارجی از
میان آنها به
تناسب کاری که در
پیش بود چند تنی
را همراه می برد.
درست شبیه همین
همراهی احمد جنتی
با رهبر در سفر
به مشهد برای
غبارروبی حرم
امام رضا و یا
همراهی رحیم صفوی
با ایشان در
بازدیدهای نظامی،
سمتی شبیه همان
سمتی که علی اکبر
ولایتی و یا ناطق
نوری دارند. کپی
برداری عجیب و
درس آموزی است.
فکر نمی کنید؟
نه تنها در مورد
آجودان های لشگری
و کشوری، بلکه در
مورد بخشش درجات
نظامی هم ایشان
به کسی توضیح نمی
داد، فقط حکم آن
صادر می شد و
روزنامه ها منتشر
می کردند و یا
رادیو تلویزیون
ملی ایران آن را
می خواند. همین
هیچکس نمی
دانست بر مبنای
چه معیاری فلان
سرتیپ درجه
سرلشگری می گیرد
و یا فلان تیمسار
چرا آخرین درجه
ارتش؛ یعنی
ارتشبدی را می
گیرد. البته
بعدها، پس از
سقوط رژیم، امثال
مادر شاه و یا
اسدالله علم وزیر
دربار شاه اشاره
کردند که این
درجات بر مبنای
کدام زدوبندها،
خوش خدمتی ها،
ابراز جان نثاری
ها، چاپلوسی ها،
نقش آفرینی ها در
کودتای 28 مرداد
و سرکوب شورشها و
قیام ها
و... داده می شد.
حالا!
هیچ آدم با
انصافی در جمهوری
اسلامی پیدا نمی
شود که بگوید
چنین مناسباتی،
حداقل
بین رهبر و
فرماندهان سپاه
برقرار است و
بسیار هم بعید به
نظر می رسد کار
به چنین فاجعه ای
بکشد، مگر در
شرایطی بکلی
متفاوت با شرایط
30 سال اخیر.
فرماندهان سپاه
هنوز می توانند
اظهار نظر سیاسی
کنند، با مطبوعات
مصاحبه کنند، در
مجامع سخنرانی
کنند و این را
باید مثبت دید و
نه منفی. این که
با نظرات آنها
موافقیم و یا
نیستیم و یا چه
بخش هائی از این
اظهار نظرها را
به سود کشور
میدانیم و یا نمی
دانیم مهم نیست،
بلکه اصل مسئله
مهم است، که با
روند کنونی، یعنی
نظامی کردن حکومت
خطر از بین رفتن
همین پدیده به
یادگار مانده از
انقلاب و جنگ با
عراق هم از بین
خواهد رفت. چطور
و چگونه اش بحثی
جداگانه است. بحث
این یاداشت آنست
که هیچ یک از این
تحرکات در زمان
شاه ممکن نبود.
حتی کوچکترین
ابراز وجود و یا
حتی شهرت در میان
ارتشیان با
برکناری و
بازنشستگی
و غضب ملوکانه توام
می شد. بلائی که
سر ارتشبد آریانا
و ارتشبد جم آمد
و یا حتی ارتشبد
مین باشیان و در
درجات پائین تر
بر سر امثال
دریادار احمد
مدنی و دیگران
آمد. آجودان های
کشوری هم همین
وضع و موقعیت را
داشتند و کسی
ابراز نظری از
آنها درباره وضع
مملکت به یاد
ندارد.
مناسبات رضاشاه
با ارتشی که مدعی
بود ارتش نوین
ایران است و خود
او درست کرده حتی
بدتر از این بود.
یعنی حتی کار به
کتک زدن ژنرال ها
با چوب تعلیمی هم
می کشید!
بنابراین، قصد
مقایسه نیست، اما
قصد و جای سئوال
هست. این سئوال
که فرماندهان
سپاه بر اساس
کدام اساسنامه و
مقررات مدون و
ضوابط تعیین و
اعلام شده، درجات
نظامی می گیرند؟
به پست های
فرماندهی گمارده
می شوند؟ از لباس
سپاهی بیرون آمده
و داخل دولت می
شوند، از دولت به
سپاه بر می
گردند، از بسیج
به سپاه می روند
و از سپاه به
بسیج منتقل می
شوند؟ از سپاه
اخراج و حتی
زندانی عقیدتی و
مقلدی می شوند
و؟؟؟
چرا یک نفر، حتی
یک نفر، در هیچ
ارگانی – حتی
مجلس خبرگان
رهبری- یکی از
این سئوالات را
نمی پرسد و یا
اطلاعاتی دراین
باره در اختیار
مردم نمی گذارد؟
اگر مردم غریبه
نیستند، چرا
نباید بدانند؟
امروز، شاید جای
نگرانی نباشد،
اما فردا را چه
دیدید؟ فردائی که
همین فرماندهان
مثل دوران شاه
حتی حق ابراز
عقیده هم نداشته
باشند و فرمان
"ارتش چرا ندارد"
شامل حال آنها هم
بشود: "سپاه
سئوال ندارد"