دبير شورای عالی امنيت ملی
الگوی مشترک ما و اروپا
"دمکراسی" و"همه پرسی" است!


 


م. مثل مرتضی نبوی
ح. مثل حسين شريعتمداری
دست، دست را می شويد!

       پیک هفته 100  --------  7 بهمن 1386 27 ژانویه 2008

  infos@peiknet.com  

اخبار هفته

نامه مجاهدين انقلاب به رهبر
کانون توطئهها وانحراف‌ها
خود "حضرتعالی" است!

بسوی قطعنامه سوم
اجلاس نيم روزه 1+5
 چند ساعته به نتيجه رسيد

 شورای نگهبان
 رقص رد صلاحيت

 با ساز امريکا!


حسن روحانی
وقت گفتن رسيده!

 محتشمی پور
روحانيون خط امامی
مقابل یکه
تازی رهبر

گفتگو با بهزاد نبوی
آنچه پشت صحنه گذشت
و مردم ازآن خبر نداشتند!

 سيستم می گويد:
توی دهن

طومار نويسان بزنيد
تا طومار نويسی

 رويه نشود!


ادامه خواب خرگوشی 

بی نظیر بوتو، پیش قربانی

 حوادث آینده ایران

افسانه نگاهی


فراخوان نهضت آزادی

سازمان ملل را به نظارت

بر انتخابات ایران فرا بخوانید


40 + 20
قدرت از اين اتاق ج.اسلامی را رهبری می‌کند!

 "دی ولت"
روسيه تحت اقتدار4 سلطان يهودی تبار

نامه سرگشاده دگرانديشان
مردم از آزار، سانسور
و سرکوب به جان آمده اند

سئوال روز مردم
دولت با 150 ميليارد دلار
درآمد
نفتی دوساله چه کرده؟

هاشمی رفسنجانی:
شاه را هم افزايش ناگهانی قيمت نفت بُرد

انتقال گلايه  به دفتر رهبر
سپاه پاسداران پای خود را
از دستگيری ها کنار بکشد!

محسن رضائی
شاهکار علی لاريجانی  
بازی - فريب - با سولانا بود

 از نتايج  "امنيت اجتماعی"
نرخ مواد مخدر در اصفهان

 دو برابر شد و پخش کنندگان  مسلح


با ارسال نامه  به قوه قضائيه
صف آرائی ازمیان
 فرماندهان سپاه

مصاحبه شيرين عبادی
تحريم و حمله، عليه مردم است

دکتر زهرا بنی يعقوب
دادخواهی فرماندهان سپاه
برای رسيدگی به تجاوز و قتل

 "رمضان‌زاده" :

در روی کار آمدن احمدی نژاد

42 در صد مردم مقصراند


 حسن روحانی
روزهائی که هر لحظه انتظارحمله امریکا میرفت

 کاظم دارابی در تهران
عضويت در
 چه تشکيلاتی
مهم تر از

وزارت خارجه و مجلس؟


آنچه را مطبوعات
تاکنون ننوشته اند

لقمه والله بالله
 دادگاه قتل زهرا کاظمی

3 زندان در تهران

اوین

1- زندان اوين- آنچه در جامعه می بينيد در اوين حکم است!

2- - بخش دوم - قزلحصار و رجائی شهر روی اوین را سفید کرده اند

3- زنان در اوین

 قزلحصار

1- زندان ابوغريب، در قرنطينه قزل حصار رنگ می بازد!

2- خلق های ايران در زندان قزلحصار به خودمختاری رسيده اند

رجائی شهر

آخرين بخش: زندان رجائی شهر اينجا باستيل ايران است


 خبرگزاری ايسنا
سخنرانی 16 آذری رهبر:
با سخنرانی، نشريات متنوع
و اجتماعات در دانشگاه ها موافقم

تحليل دکتر يزدی
تله ای بنام

"گزارش امنيتی امريکا"


در بيانيه چالوسانه
شيخ محمد يزدی يادش رفت بنويسد:
اعليحضرت شاهنشاه آريامهر

بيانيه تحليل شورای ملی مذهبی های ايران

 
حضور، سخنرانی و ملاقات های سياسی
خا
تمی، قاليباف، ثمره هاشمی، متكی، لاريجانی
برا
ی جلوگيری از قطعنامه جديد، خاتمه تحريم‌ ها
 و بيرون آمدن از بحران
امام زاده "داووس"
حکومت آنجا دخيل بست!

مرزهای  جهانی بسته تر و حساب های بانکی مسدودتر می شود
قطعنامه جديد عليه ايران را
خبرگزاری "نووستی" منتشر کرد

مصاحبه با عيسی سحرخيز
ديدار شکست خورده با رهبر
يکبار ديگر تکرار خواهد شد؟

رهبر در جزئی ترين امور دخالت دارد، رد صلاحيت ها با مشورت او انجام شده


احمدی نژاد
روان نا متعادل رئيس جمهور ايران

احمد قابل در مشهد:
درخواست نظارت جهانی برانتخابات ننگ نيست
کشتن دکتر و دانشجو در زندان ننگ است!
اگر از همان سنگ بنای رد صلاحيت ها؛ در ابتدای جمهوری اسلامی جلوی اين حرکت می ايستاديم؛ امروز کار به اينجا نمی کشيد که کشيده است!

دبيرکل ناتو در آستانه اجلاس اين پيمان:
اعراب خليج فارس، بهتر است
عليه ايران با ناتو متحد شوند!

بيانيه 5 ژنرال ناتو
اساسنامه ناتو بايد برای
حمله پيشگرانه اتمی تنظيم شود!

برای انتخابات مجلس هشتم
امام جمعه موقت قم نيز
"هردوانه" ميل دارند!


دليل ترور بی نظير بوتو از پرده بيرون افتاد
اعلام آمادگی وزير دفاع امريکا
برای ورود ارتش امريکا به پاکستان


"ايران" هدف بزرگ تحولات هفته گذشته جهان!
خانه های خالی
شطرنج مقابله پر می شود


ديدار سران نهضت آزادی و ملی مذهبی
 با آيت الله منتظری

منافق آنهائی هستند که در سال اتحاد ملی
دلسوزان کشور را رد صلاحيت می کنند
و. محمد رضا کاثرانی


نگاهی به سخنان محسن آرمين
تقسيم وظيفه رد صلاحيت ها
ميان شورای نگهبان و دولت


اصلاح طلبان
برای عبور از اين دو راهی
زيرکانه ترين "مانور" لازم است
محمدعلی ابطحي

گفتگو با تاج زاده درباره انتخابات مجلس هشتم
30 سال پس از "محمد" نيز
خلافت، سلطنت مطلقه شد!

نامه سرگشاده روشنفکران آذربايجان به نمايندگان مجلس
لااقل بگذاريد به زبان خودمان
بنويسيم، بخوانيم و حرف بزنيم

روزنامه ايجپشن گازت- مصر22 ژانويه 2008
"تنورانتخابات" اين بار برای
پختن نان "خودی ها" گرم است

کامليا انتخابی فرد

آتش به جان آن فتد
که ملت ايران را بی تفاوت کرد

اين عکس، بعنوان مقابله ايران با سازمان ملل، به سراسر جهان مخابره شده و در بسياری از مطبوعات غرب انتشار يافته است. عکس مربوط به شماری از تظاهر کنندگان و تحصن کنندگان حرفه ای وابسته به دولت و شورای تبليغات اسلامي(بخوانيد احمد جنتی) است، که سه روز پيش دراعتراض به محاصره غزه در برابر دفتر سازمان ملل در تهران جمع شده و پرچم سازمان ملل را آتش زدند. متعاقب همين واقعه، احمد جنتی در نماز جمعه خود با اشاره به محاصره غزه در تهران گفت: خاک بر سر سازمان ملل!
نه آتش زدن پرچم سازمان ملل خواست و اراده ملت ايران است و نه احمد جنتی سخنگوی ملت ايران و نه آنها که درعکس می بينيد نمايندگان مردم ايران. اينها بازی های تبليغاتی است که جز به ضرر مردم ايران تمام نخواهد شد. مانند بسياری از حرف ها و اقدامات ديگر حاکميت.
اما، دريغ است اگر گفته نشود که اتفاقا نقش نخست را در بی تفاوتی ملت ايران نسبت به ملت فلسطين و خلق عرب و فاجعه اسرائيل در منطقه زير سر حاکميت جمهوری اسلامی است. آن که اين حساسيت را از مردم ايران گرفت عملکرد جمهوری اسلامی بود. همان بلائی که بر سر نفرت مردم از امريکا آمد. به نسل جديد کشور – لااقل دانشگاهی ايران، اعمم از مشغول تحصيل و يا بيرون آمده از دانشگاه- بياندازيم. واقعيت چيست؟ پيروی از شعارهای احمد جنتی در نماز جمعه ميدهد و حرف هائی که رهبر می زند؟


دادگاه بلخ
يک روزنامه نگار
 افغان
 را می خواهد گردن بزند!


گزارش نوروز از
اعتراض و تظاهرات خيابان
روز گذشته دانشجويان کوی

اعتراض و سرکوب در زندان گوهر دشت

قتل و خودكشی در "سقز" کردستان ايران

امنيت ملی يا جنايت ملی؟
گوشه ای از آنچه در زندان گوهردشت می گذرد

توطئه يا حادثه؟
پخش گاز خفه کننده در جمع هنرمندان و ورزشکاران

برای ساختار معيوب فکری "حسينی" بايد کرد!


گردن "سرمايه" زير گيوتين

روزنامه "سرمايه" با انتشار همين آمار مختصر و خشک و خالي و عنوانی که برای آن انتخاب کرده بود، گردن خود را بُرد زير گيوتين مرزهای قرمز آن دخمه نشينانی که دولت احمدی نژاد را سر انگشت خود می چرخانند:

اقتصاد مداحی در ايران

براساس برخی آمارهای غيررسمی، حدود 300 هزار مداح در ايام محرم در كشور فعاليت می‌كنند....


يک مو از تن شريعتمداری کم شد
جنازه احمد الهياری از "کيهان" به گورستان رفت!

حمله سپاه 300 هزار نفره مداحان

 گزارشی از بازداشتگاه‌های مخفی

 در جمهوری اسلامی

ازداشتگاه 336
کامل ترين و مدرن ترين تجهيزات شکنجه دراينجا متمرکز است

انديشه بنيانگذاران سپاه پاسداران، دفاع از
دستآوردهای انقلاب 57  درکنار مردم بود

فراموشخانه 59
حکومت حفاظت اطلاعات سپاه در بازداشتگاه های مخفی


گزارشی از بازداشتگاه های مخفی
بهشت و جهنم
در دو بازداشتگاه بند 209
خانه تک طبقه "ربابه" در حیاط اوين برای افراد بسيار خاص!


"اداره آگاهی"
فاسد ترين ارگان انتظامی در نظام جمهوری اسلامی

دراينجا گوشت را برای نگهداری، سپرده اند دست گربه!


انتشار گزارش تحقيقی گروه فعالان حقوق بشر درايران
قربانيان در بازداشتگاه آگاهی و خانه های امنيتی

بخش پايانی

بازداشتگاه های مخفی، ستون فقرات جمهوری اسلامی


حساب بانکی

AKHP

DEUTSCHE BANK

BIC: DEUTDEDBBER

IBAN. DE 31100700240459374500

آدرس پستی

Postfach 200208
  13512 Berlin

Germany

 

 

    

 

 
 
 

تماس با ما - اشتراك پيك

دیدگاه ها

من اگر بجای
 اصلاح طلبان بودم!
سيامک زند

چند سالی است قانونی به اجرا در آمده، که البته از زمان رفسنجانی آغاز شد و اکنون سپاه هم هر روز غلظت آن را بيشتر می کند. اين قانون عبارتست از استخدام های پيمانی يا قراردادی. اين قانون که يکی از فرزندان خصوصی سازی و اصل دگرگون شده 44 در قانون اساسی است هر روز که از عمرش می گذرد امنيت شغلی کارمندان و کارگران جوان را بيشتر تهديد می کند. اين قانون در برخی مشاغل مردم را در ميان دولت و مردم قرار می دهد و در برخی مشاغل سپاه را در ميان مردم و دولت. پيمانکاران يا برای خوردن بيشتر حق کارگران و کارمندان و يا به دليل فشار دولت، به کارگر يا کارمند زير دست خود چنان فشار می آورند که گاهی اوقات اسم اين فشار را می توان استثمار قرن 21 گذاشت . اگر پيمانکار سپاهی باشد که بدبختی کارگر يا کارمند زير دست دوچندان هم می شود. هرچه فعاليت عظيم تر و مهم تر باشد پيمانکاران سپاهی تر و هرچه به پايين می آئيم پيمانکاران مردمی تر هستند. برای دانستن نظر کارگران و کامندان در اين باره در حد خودم به ميان اين قشر رفتم و نظر آنها را پرسيدم. يک کارگر رفتگر شهرداری می گفت: "من از ساعت 12 شب تا 6 صبح در محل کار می کنم و پيمانکار پول 6 ساعت کار را به من می دهد. مگر کار کردن در اين 6 ساعت با 8 ساعت کار در روز برابر نيست؟ پيمانکار بيمه مرا کم کرده است. 10 سال است که کار می کنم و 200 هزار تومان می گيرم. پيمانکار حق اولاد ما را از دولت می گيرد ولی برخی اوقات ميدهد، برخی اوقات هم برای خودش بر می دارد" وقتی از او پرسيدم پس چرا اين وقت صبح اينجايی گفت: به ميل خود و مردم محل می آيم.(بخوانيد برای گرفتن کمک مالی از مردمی که شب آنها را نمی بينم و صبح شايد عنايتی هم به من بکنند.)
در آن سرمای چند وقت پيش کشور که مملکت تعطيل شده بود با يک رفتگر شريف ديگر صحبت کردم که با چکمه ای نازک (نبودنش بهتر از بودنش بود) و لباسی نازک تر از چکمه در کار می کرد و فکر طلب کردن لباس فرمی گرم و مخصوص زمستان از پيمانکارش به سرش نمی زند. می گفت از 6 صبح تا 2 ظهر کار می کنم و 187 هزار تومان دريافت می کنم.
با راننده اتوبوسی صحبت کردم . می گفت از بعد از اعتصاب اتوبوس ها را مثلا دادند به خودمان و هر ماه از ما مبلغی کم می کنند. اين مثلا مالکيت اصلا برای ما صرف ندارد. از اعتصاب پرسيدم که گفت به جايی نرسيد. برخی از سران اعتصاب را زندانی کردند و چند نفری را هم خريدند. راننده ديگری شديدا به چمران رئيس شورای شهر انتقاد داشت و می گفت: مسئول اين طرح واگذاری اتوبوس ها اوست.
با مهندس جوانی صحبت کردم که در يکی از پروژه های سپاه مشغول کار است. می گفت: " مسئول مالی پروژه شخصی است که فساد مالی داشته و يک بار اخراج شده ولی حالا آمده و مسئول اين پروژه به اين عظيمی شده است. پيمانکارمان يک سپاهی است که پيشانی اش جای مهر داغ مانده و حتی به مهندسين هم توهين می کند و لحظه ای استراحت در زمان ناهار را هم به ما حرام کرده. فکر می کند که اينجا پادگان است."
اين مشتی از خروار است و اگر کسی وارد اين قانون قراردادی شود بوی تعفن اين ظلم او را خفه خواهد کرد. احمدی نژاد در آن زمان که شهردار تهران بود و می خواست رئيس جمهور شود، يکی از قول هايش لغو همين قانون قراردادی ها بود. حال از کارمندان و کارگرانی که حق زندگی را از آنها گرفته اند چگونه انتظار دارند در انتخابات مجلس به طراحان و مجريان اين طرح رای بدهند؟ مگر آن که به زور حکومت به مجلس بروند، والا مردم که به آنها رای نمی دهند.
حتی با آنکه هنوز مردم از خطر حمله خارجی بيم دارند، چنان از اوضاع وخيم اقتصادی می نالند که دمکراسی در درجه سوم اولويتشان قرارگرفته است.
اين کاش اصلاح طلبان اين را سرلوحه شعارهايشان می کردند و مثلا دفاع از سنديکاها، کانون های دفاع ازحقوق معلمان و کارگران و ديگر مردم را شعار خودشان می کردند.


 
 
 
 
تو شدی "قدرت"
 و ما همه
 "ول معطليم"!
احمد شيرزاد

من صلاحيت ندارم ، تو صلاحيت داری. من سياهپوستم و تو سفيد پوست . من اگر كاری انجام دهم بنا به خواسته دلم بوده و تو هر تصميمی كه بگيری بنا بر مصلحت و تدبير است. من اگر به عرصة سياست بيايم قصدم قدرت طلبی است و تو اگر بيايی نيتی جز خدمت به خلق خدا نداری . من اگر برای 50 نفر در يك محفل كوچك سخن بگويم جنجال تبليغاتی به راه انداخته ام و تو اگر از رسانة ميليونی با صراحت مرا متهم كنی روشنگری كرده ای . من اگر جامعه را نسبت به خطرات پيش رويش هشدار دهم ذهن ها را مشوش كرده ام و تو اگر صدها و هزاران ايرانی را به بيگانه منسوب كنی مردم را بيدار كرده ای .
من ناحقم چون قدرتی غير از كلام ندارم و تو بر حقی چون از هر قدرتی برای اعمال نظراتت بهره مندی . من قابل اعتماد نيستم چون در حلقه قدرت جايی ندارم و تو با ورود در حلقه قدرت از هر پرسشی مصون هستی . من بايد تا فيها خالدون زندگی شخصی ام را برای توبازگو كنم و تو به صرف آنكه در حلقه ياران مورد اعتمادهستی زندگی ات در پرده است . من از فردايم نمی توانم ايمن باشم و تو برای جايگاه نواده هايت هم برنامه داری .
به تو گفته اند حق داری صلاحيت مرا بررسی كنی . به تو گفته اند اعتقاد مرا به اسلام اندازه گيری كنی . به تو اين حق را داده اند كه ميزان التزام عملی مرا به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی تعيين كنی . می گويند صلاحيت مرا بايد تو احراز كنی . يعنی تو اين حق را داری كه تشخيص دهی من به اسلام اعتقاد و التزام عملی دارم يا نه . يعنی تو اين اختيار را داری كه در ميزان وفاداری من به كشور تصميم بگيری . به تو اين اجازه را داده اند كه درجه پايبندی مرا به قانون تشخيص دهی . اين نظام به تو حقی داده است كه خداوند به پيغمبرش نداد .
اكنون تو در موضعی نشسته ای كه ايمان يا بی ايمانی مرا محك بزنی . به ياد ندارم خداوند در هيچ فرازی به هيچ فرستنده ای اين حق را داده باشد كه در اين دنيا انسانها را به مؤمن و غير مؤمن ، معتقد و غير معتقد ، ملتزم به اسلام و غير ملتزم به اسلام و... تقسيم كند .
اما چه كسی صلاحيت خودت را تأييد می كند؟ تو خودت از كدام صافی عبور كرده ای كه معلوم شده است به اسلام اعتقاد والتزام عملی داری ؟ چه كسی به تو تضمينی داده است كه نمازت مقبول است و نماز من نامقبول؟ چه سندی به دست توست كه جايگاه تو را نزد خداونداز من بالاتر تعيين كرده است؟ خودت بهتر می دانی كه با عبور از دالان قدرت و با ارتباط بااصحاب قدرت بر آن صندلی قضاوت تكيه كرده ای . خوب می دانی كه اگر حتی در چند محفل خصوصی زبان به انتقاد بگشايی آرام آرام ازليست معتمدين حذف می شوی و ديگر بر آن مسند نخواهی بود. تو خودت خوب واقفی كه در اين كشور با چه سرعتی هر سال عده ای را از قطار سياست پياده می كنند. بنابر اين خوب می دانی كه شرط سوار ماندن چيست. می دانی كه در هر زمان بايد از چه كسانی تبری بجويی وتلاش كنی با خشن ترين تدابير از آنها ياد كنی تا كسی در وفاداری تو شك نكند .
30 سال پيش همه با هم بر قطار انقلاب سوار شديم تا از تاريكی يك نظام ديكتاتور غير پاسخگو به روشنايی يك نظام مردمسالار و شفاف سفر كنيم . نمی دانم در آن زمان تو كجا بودی ، كناری ايستاده و تماشا می كردی، ‌يا مثل امروز معتقد بودی كه هر چه حكومت انجام می دهد خدشه ناپذير است؟ شايد اصلاً به اين دنيا نيامده بودی و شايد مثل من به فرداهای روشنی در پرتو يك نظام سياسی مردمسالار و اخلاقی فكر می كردی. ما همه با هم از كوچه ها و خيابانهای شهر گذر كرديم و در دالان تاريخی نه چندان طولانی سه دهه از عمرمان را گذرانديم. اكنون تو راهت را چنان تنظيم كردی كه در پشت ميزی بنشينی و در مورد ايمان و اعتقاد من تصميم بگيری و من به راهی رفته ام كه برای ملاقات با تو بايد بيرون بايستم تا حاجب از تو كسب تكليف كند .
درست است كه برادر، راه ما از هم فاصله دارد. تو معتمدی دراين كشور كسانی برات پاكی و تقوای خودرا از خود خدا گرفته اند و من معتقدم انسانها با هر پيشينه ای در هر موقعيتی بری از خطا نيستند. تو بر اين تصوری كه هر چه از ناحيه حاكمان رسد عين حق است و من معتقدم حاكمان عميقاً به نصيحت و هشدار ما نيازمندند. تو بر اين گمانی كه همين كه نام اسلام بر يك نظام نهاده شد رفتارها و اخلاق ها اسلامی است و من فكر می كنم ورای ظواهر اسلامی اين رعايت انصاف و عدالت است كه ضامن حركت صحيح يك نظام خواهد بود .
آری من و تو با هم فرق داريم، زياد هم فرق داريم . من پس از انقلاب به اينصورت بودم كه بايد گام به گام يك نظام سالم و صالح را پی ريزی كرد و تو فكر می كردی كه هر چيز كه بر آن نام انقلاب حك شده بود مصون از هر نوع فساد است .
من بر اين گمان بودم و هستم كه كشور همواره نياز به اصلاح و ساماندهی دارد و تو بر اين تصوری كه ما در ايده آل ترين نظام سياسی چه نيازی به تغييرات داريم. من از آن آغاز نتوانستم به راحتی چشمم را به روی ناراستی ها ببندم و تو چشم ات را به بالا دست دوختی كه از كدام مسير بروی تا كسی از تو رنجيده نشود. من نگرانم كه قطار مملكت از خط خارج نشود و تو دلواپسی كه تو را از قطار پياده نكنند. من وقتی ببينم مركب كشور مسير را به خطا می رود فرياد می زنم و تو با تمام قوا مراقبی كه از مركب به زمين نيفتی .
آری برادر، تو چاره ای نداری كه مرا رد صلاحيت كنی وگرنه خودت پس از چندی رد صلاحيت می شوی. من و تو قرائت های متفاوت و متضادی از وفاداری به نظام داريم. من گفتن انتقادها، نصيحت ها و هشدارها را با تمام تلخی شان مصداق وفاداری به كشور و نظام می دانم و تو نگرانی كه كسی بر تو اخم كند. من متقابلاً صلاحيت تو را برای اداره كشور رد می كنم. ايران ما در آستانه فرازی خطير از تاريخ خويش به مردان و زنان شجاع و از خود گذشته نياز دارد تا با تدبيری مضاعف دهه ها و قرن ها عقب ماندگی و توسعه نيافتگی را جبران كنند. بی انصافان و عدالت شكنانی كه در مسند قدرت تنها به دنبال راهی برای حذف ديگران و ابدی كردن قدرت خود هستند هرگز صلاحيت نشستن بر جايگاههای مديريت اين جامعه راندارند. البته اگر كسانی رأی خود را بر ملت مقدم نمی پنداشتند آنگاه مردم به بهترين وجه معين می كردند كه چه كسی صلاحيت دارد و چه كسی بی صلاحيت است؟