حالت فوق العاده در دوبی
سخنان بوش در ابوظبی
نتيجه سياست‌های رهبر است!


 


48 درصد جدائی ها زير 4 سال زندگی مشترک است
رشد طلاق و مرگ و مير
در 9 ماه گذشته سال جار
ی

       پیک هفته 98  --------  24 دي 1386 14 ژانویه 2008

  infos@peiknet.com  

اخبار هفته

گفتگو با بهزاد نبوی
آنچه پشت صحنه گذشت
و مردم ازآن خبر نداشتند!

 سيستم می گويد:
توی دهن

طومار نويسان بزنيد
تا طومار نويسی

 رويه نشود!


ادامه خواب خرگوشی 

بی نظیر بوتو، پیش قربانی

 حوادث آینده ایران

افسانه نگاهی


فراخوان نهضت آزادی

سازمان ملل را به نظارت

بر انتخابات ایران فرا بخوانید


40 + 20
قدرت از اين اتاق ج.اسلامی را رهبری می‌کند!

 "دی ولت"
روسيه تحت اقتدار4 سلطان يهودی تبار

نامه سرگشاده دگرانديشان
مردم از آزار، سانسور
و سرکوب به جان آمده اند

سئوال روز مردم
دولت با 150 ميليارد دلار
درآمد
نفتی دوساله چه کرده؟

هاشمی رفسنجانی:
شاه را هم افزايش ناگهانی قيمت نفت بُرد

انتقال گلايه  به دفتر رهبر
سپاه پاسداران پای خود را
از دستگيری ها کنار بکشد!

محسن رضائی
شاهکار علی لاريجانی  
بازی - فريب - با سولانا بود

 از نتايج  "امنيت اجتماعی"
نرخ مواد مخدر در اصفهان

 دو برابر شد و پخش کنندگان  مسلح


با ارسال نامه  به قوه قضائيه
صف آرائی ازمیان
 فرماندهان سپاه

مصاحبه شيرين عبادی
تحريم و حمله، عليه مردم است

دکتر زهرا بنی يعقوب
دادخواهی فرماندهان سپاه
برای رسيدگی به تجاوز و قتل

 "رمضان‌زاده" :

در روی کار آمدن احمدی نژاد

42 در صد مردم مقصراند


 حسن روحانی
روزهائی که هر لحظه انتظارحمله امریکا میرفت

 کاظم دارابی در تهران
عضويت در
 چه تشکيلاتی
مهم تر از

وزارت خارجه و مجلس؟


آنچه را مطبوعات
تاکنون ننوشته اند

لقمه والله بالله
 دادگاه قتل زهرا کاظمی

3 زندان در تهران

اوین

1- زندان اوين- آنچه در جامعه می بينيد در اوين حکم است!

2- - بخش دوم - قزلحصار و رجائی شهر روی اوین را سفید کرده اند

3- زنان در اوین

 قزلحصار

1- زندان ابوغريب، در قرنطينه قزل حصار رنگ می بازد!

2- خلق های ايران در زندان قزلحصار به خودمختاری رسيده اند

رجائی شهر

آخرين بخش: زندان رجائی شهر اينجا باستيل ايران است


 خبرگزاری ايسنا
سخنرانی 16 آذری رهبر:
با سخنرانی، نشريات متنوع
و اجتماعات در دانشگاه ها موافقم

تحليل دکتر يزدی
تله ای بنام

"گزارش امنيتی امريکا"


در بيانيه چالوسانه
شيخ محمد يزدی يادش رفت بنويسد:
اعليحضرت شاهنشاه آريامهر

بيانيه تحليل شورای ملی مذهبی های ايران

یکنفر پاسخ بدهد

پرونده این جنایت کجاست؟

واردات خون آلوده بذر ایدز


احمدی نژاد درقطر
درها
ی دروازه ج. اسلامی
به رو
ی شيوخ گشوده می‌شود

 
تحليل ميشل شوسودفسکی از حادثه اخير تنگه هرمز
در کمين حمله
پنتاگون و لندن تايمز می خواهند
عمليات kamikaz و بهانه
بمباران اتمی ژاپن را تداعی کنند


بودجه شهرداری تبريز
سال آينده بالای 418 ميليارد تومانی است

با سرعت موجود كسی سرمايه گذاری نمی‌کند
مخابرات تن به قبول سرعت اينترنت نمی‌دهد

آلودگی هوای تهران، چنان است
که هر تهرا
نی در دقيقه 5 عدد سيگار بکشد

خامنه ای و البرادعی
ديداری  دو به دو
که ازجزئيات آن‌ خبری‌نيست!


مردم ادعاهای رهبر را اينروزها در صحنه می بينند
فقط 10 روز برف و سرما
ج. اسلامی اتمی را فلج کرد


گزارشی از بازداشتگاه های مخفی
بهشت و جهنم
در دو بازداشتگاه بند 209
خانه تک طبقه "ربابه" در حیاط اوين برای افراد بسيار خاص!

 ضرب وشتم و شکنجه و استفاده از شوک از عادی ترين اعمال در بند 2 الف است. بازداشتی های اين بند عمدتا مرتکبين جرائم امنيتی و سياسی در سپاه پاسداران می‌باشند. آنها وجود خارجی ندارند و هويت آنها در رايانه زندان ثبت نمی شود و وجودشان در بازداشتگاه رسما اعلام نمی گردد. در اين بند تمام مامورين 2 عضويتی هستند. هم در سپاه و در وزارت اطلاعات هستند و در يک مدار گردشی بين بازداشتگاه 209 و 2 الف و بازداشتگاه امنيتی رجايی شهر و 66 سپاه و 59 سپاه در حالت خدمت هستند. اتاق شکنجه اين بند بسيار مدرن و مجهز است و در قسمت زيرين بند، که در آن حتی اعدام و تيرباران مصنوعی نيز انجام می شود.

 هيچ شخصی غير از پرسنل و متهمين، حتی عالی رتبه ترين مقامات حق ورود به محدوده بازداشتگاه 209 را ندارند. اکثر متوليان امور بازداشتی ها بالای 55 سال سن دارند و دارای نسبت های فاميلی باهم. حتی برای خالی نماندن جايشان پسران بيست سال به بالای خود را برای جانشينی درکنار خويش آموزش ميدهند.

بند 325 و 500 الف ويژه روحانيت است. در اينجا بازداشتی ها برای خود يک اتاق اختصاصی با تمام امکانات دارند که در زمان رفتن به مرخصی های طويل المدت با قفل در آنها را می بندند. به گفته روحانيون اين بندها، آوردن و استعمال مواد مخدر بطور مطلق آزاد است و بهمين دليل بيش از 70 در صد متهمين ويژه روحانيت ترياکی اند.


بيانيه "مادران صلح":
مردم ايران
بی تفاوتی را پايان داده
در سرنوشت کشور سهيم شويد!

بيانيه در دفاع از صلح و ضرورت خاتمه ماجراجوئی هائی که تحريم های جهانی را به ايران تحميل کرده با امضای "مادران صلح ايران" صادر شده و دراختيار خبرگزاری ها و سايت های خبری قرار گرفته است. در بخشی از اين بيانيه آمده است:


عليرغم همه محدوديت ها
شرکت حزب کمونيست روسيه
در انتخابات رياست جمهوری

سخنرانی رمضان زاده
چوب حراج دولت نهم
بر منافع  ملی ايران

با اين دروغ ها، حتی مجتهد از اجتهاد ساقط است
دروغ، تهديد، انکار
در سخنرانی انتخاباتی رهبر


"اداره آگاهی"
فاسد ترين ارگان انتظامی
در نظام جمهوری اسلامی
دراينجا گوشت را برای نگهداری، سپرده اند دست گربه!


مصاحبه پر خبر مهدی کروبی
کشاکش های پشت پرده
خاتمی درتلاش تائيد صلاحيت ها
رهبر
در انديشه به دام انداختن خاتمی

"شهروند امروز" متن مصاحبه ای را با شيخ مهدی کروبی دبيرکل سابق مجمع روحانيون مبارز، رئيس مجلس ششم و بنيانگذار حزب "اعتمادملی" منتشر کرده است. اين مصاحبه پيش از سخنرانی اخير رهبر جمهوری اسلامی "علی خامنه ای" به بهانه آغاز ماه محرم و تهديد به رد صلاحيت ها برای مجلس هشتم انجام شده است. خامنه ای در آن سخنرانی کوشيد پيش از ثبت نام کسانی که احمدی جنتی می خواهد رد صلاحيتشان کند، آنها را از ثبت نام داوطلبی مجلس هشتم باز دارد تا بعدا گرفتار اعتراض ها نشود. سياست کهنه ای که علی خامنه ای بارها در طول دوران رهبری خود بعنوان يک "بازی سياسی" دنبال کرده است.

مهدی کروبی در اين مصاحبه به نکاتی اشاره می کند، که زير بنای اختلاف دو ديدگاه در ميان روحانيون حکومتی و صف بندی های آنها از زمان آيت الله خمينی، از ابتدای تاسيس جمهوری اسلامی تاکنون بوده وهست. نقش علی خامنه ای در نزديکی و دوری به اين دو جبهه پيوسته قابل تعريف است، که عمدتا به سوی روحانيون جناح راست بوده است. اين بخش و اشارات کروبی به آن، شايد مهم ترين بخش مصاحبه وی باشد. در همين مصاحبه کروبی به سابقه قديمی فعاليت سياسی محمد خاتمی در کنار روحانيون معروف به نزديکی فکری و مذهبی به آيت الله خمينی و همچنين معروف ترين لقمه "والله بالله"، يعنی "بهزاد نبوی" می کند که احمدجنتی گاه اين لقمه را توانسته از گلو پائين بدهد و گاه نتوانسته. وضعی که هم اکنون نيز شاهد آن هستيم. بحث بر سر انحلال انتخابات در شهرها، برای مهره چينی در مجلس، از دوره دوم انتخابات مجلس شروع شد که کروبی به آن نيز اشاره می کند. اشاره به يادگار پر ريخته آيت الله خمينی، يعنی احمد خمينی در سالهای پس از درگذشت پدر تا لحظه ای که خود او را نيز برای هميشه از صحنه خارج کردند و يا دست باز جناح راست مسلط بر نهادهای انتصابی – مانند شورای نگهبان- برای عمل، حتی اگر خامنه ای بر سر موضوعی با نظر آنها موافق نباشد نيز از ديگر نکات اين مصاحبه است. بخش مهم ديگر اين مصاحبه که متاسفانه با صراحت کامل همراه نيست اما می توان از دل جملات بيرون آورد، تلاشی است که اکنون برسر ترکيب مجلس هشتم جريان دارد و ظاهرا کوشش های محمد خاتمی در مذاکره با علی خامنه ای در اين زمينه نتيجه بخش نبوده است. بويژه آنجا که رهبر از خاتمی سئوال می کند"خود شما چه می خواهيد بکنيد؟" و خاتمی برای فرار از چاله ای که رهبر با اين سئوال بر سر راه او می خواهد بکند، می گويد" من پير شده ام"


گزارش جلوه جواهری و مريم حسين خواه
بند زنان اوين
آينه ای که ايران در آن منعکس است

مسائلی كه ما بيرون از زندان می ديديم تئوری بود، در زندان می شد نمونه های عينی تمام اين تئوری ها را به چشم ديد.حتی زندانبان هم كمك می كردند و دلداری می دادند و می گفتند آقای عمويی اين همه سال كشيد، نلسون ماندلا هم همينطور، بايد مبارزه كرد. در مقابل خواسته های ما جبهه نمی گرفتند، اما خب آنها هم به وظايفشان عمل می كردند و مامور بودند و معذور. با بازرس زندان صبحت كرديم و قرار شد در كنار كتابخانه ای كه پيگيرش هستيم يك طرح مشاوره حقوقی و يك طرح مددكاری برای زنان زندانی به صورت مكتوب ارائه دهيم و قول همكاری هم داده اند.

آيدا سعادت- (سايت تغيير برای برابری)


مجلس هشتم
شورای ملی مذهبی ها

 ثبت نام انتخاباتی را بی فايده دانست


مجلس هشتم
پايان ثبت نام و آغاز بحث داغ
چه کسی صلاحيت دارد؟

مردم سرما زده می گويند:
رئيس جمهور، اين روزها
يک نوک پا بيآيد آذربايجان!
گزارش تبريز نيوز

اینجا یکشنبه بازار بندر انزلی است، زیر برف و سرما
موج جديد برف و سرما
دهن کجی دولتی ها به مردم
وقاحت سيمای ج. اسلامی را کامل کرده

اعدام سياسی در زندان "خُوی"

محمد خاتمی
شانس بزرگ ج. اسلامی برای

به صحنه بازگرداندن مردم خسته ایران
  النهار- بيروت (5 ژانويه 2008)
کامليا انتخابی فرد


برای رفتن به کاخ سفيد
رئيس جمهور آينده امريکا
از در وارد می شود يا از پنجره؟
افسانه نگاهي


لايحه بودجه سال 87
چنگ دولت احمدی نژاد
برگريبان کارمندان وکارگران
جهانگير جوانمهر


انتشار گزارش تحقيقی گروه فعالان حقوق بشر درايران
قربانيان
در بازداشتگاه آگاهی و خانه های امن امنيتی

بر اثر تلفات گسترده و نقص عضو های پی در پی و شکايات مردم به نهادهای مختلف داخلی و خارجی تدابيری در آگاهی در جهت نحوه شکنجه انديشيده شد که در آن به غير از شعبات 1 سرقت مسلحانه و 10 ويژه قتل و شعبه 18 کيف قاپی و شعبه کشف جرايم، مابقی شعبات که نزديک به 20 شعبه هستند متهمين را به گوشه ای محصور شده در قسمت همکف ساختمان جديد آگاهی می برند و تعدادی از درجه داران و افسران به طور دسته جمعی متهمين را شکنجه می کنند. از زدن کابل و تسمه و باتوم تا از آويزان کردن از سقف و آنقدر با چوب به سر متهم می زنند تا به صدها سرقت و چند قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف اعتراف کند. مشهورترين روش در سال های گذشته در آگاهی تهران بستن متهمين به درخت قطور محوطه آگاهی معروف به "درخت سخنگو" بود که فرد را از پشت به اين درخت دستبند می زدند و دستهای فرد آنقدر کشيده می شد تا " تاندون های دستش پاره شود. آنقدر در اين حالت او را می زدند که به زنا با مادر و خواهرخودش هم اعتراف کند. متهمين را در مواردی که نمی توانند آنگونه که می خواهند در محدوده آگاهی شکنجه کنند به محله های خلوت و پارک ها و باغ ها و حومه شهر می برند و آنجا شکنجه می کنند.اگر بر حسب اتفاق متهم زير شکنجه تمام کرد، 2 تير به بدنش می زنند و می گويند در حال اعزام به محل تحقيقات می خواست فرار کند که مورد اصابت گلوله قرار گرفت! البته اين شکنجه خارج از محدوده آگاهی به شدت در حال گسترش و ترويج در ادارات آگاهی سرتاسر کشور است. در آگاهی نوجوانان و جوانان کم سن و سال را در سلولی جداگانه نگهداری می کنند و در بعضی موارد برای اقرار گرفتن سريع، اين نوجوانان را به سلول متهمين خطرناک مثل قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز به عنف می برند تا غير مستقيم شکنجه شود و اگر سوء استفاده ای هم رخ داد چشم می بندند. انتقال 24 ساعته تا 72 ساعته به زندان های مجرمين خطرناک مثل رجايی شهر به طور سفارشی که زندانيان گاها تا بيش از 20 نفر به متهم ويژه و سفارش شده تجاوز می کنند و اين عمل با مجوز غير مستقيم متوليان انجام می شود. متهمين و مجرمين زن را در شعبات و دخمه های آگاهی و در مراحل تحقيقات و تجسس و حتی دستگيری  مورد بهره کشی و سوء استفاده های جنسی و هدايت به خانه های مجردی و پاتوق مامورين آگاهی قرار ميدهند که اين جزء پيش پا افتاده ترين  روش های رايج در ارتباط با زنان متهم و مجرم درحال انتقال و تحت بازجويی است.


مصاحبه البرادعی با الحيات، در آستانه سفر به ايران
يکی دو ماه آينده
برای ايران سرنوشت ساز است

نگرانی و ترس جهان غرب و بسياری از ناظران از آنست که ايران به تكنولوژی ويژه غنی‌سازی اورانيوم دست يابد و از آن در آينده برای خارج شدن از سيستم منع گسترش سلاح اتمی و ساخت سلاح هسته‌يی استفاده کند و به اين ترتيب استراتژی حمله در منطقه خليج (فارس) و خاورميانه آغاز شود. درصورتی كه ايران از معاهده‌ ان.پی.تی خارج شود ايرانی كه در حال حاضر دارای 3000 دستگاه سانتريفيوژ است به حداقل يك سال تا 18 ماه زمان نياز دارد تا به ساخت مواد اتمی مورد نياز ساخت بمب اتمی دست يابد.


بيانيه مجاهدين انقلاب
دفتر هر مجلس هفتمی را مردم می توانند ببندند!

من از بازداشتی های تيرماه 1378 هستم
آنها که تونل وحشت ساختند
امروز دولت وحشت تشکيل داده اند

Globalresearch- مقاله تحليلی ميشل شوسودفسکي (کامل) ترجمه بايرام منصوری
ايران کوچک
در توطئه جديد امريکا که از پاکستان شروع شده


سود ناشی از سقوط ريال به جيب چه کسانی رفت؟
مجتبی منصف

ازطريق بندرعباس
ورود 20 کانتينر وسائل ويژه فاحشه خانه ها به ايران

اجرای حکم
دست و پای 5 تن را در بلوچستان قطع کردند

ارتش و ژنرال ها

حزبی سراسری در پاکستان

اقتصاد و قدرت در قبضه این حزب است

چه کسانی این خواب را برای ایران دیده اند؟

نوشته  عایشه صدیق

ترجمه دینا کاویانی(لوموند دیپلماتیک فارسی)


سفر شاهنشاهی علی خامنه ای به یزد

3 نکته از میان همه پرگوئی ها

یک روزی  فرمان مناسبات با امریکا را میدهم

تقليد از جشن های 2500 ساله شاهنشاهی
برای ثبت در تاريخ جمهوری اسلامی

گزارش خبرگزاری مهر از تدارک سفر شاهنشاهی رهبر به يزد:
1- تامين و هماهنگی در خصوص استقرار تيم های پزشکی و درمانی در طول مسير استقبال و سطح جاده
های مواصلاتی،
2- آمادگی کامل بيمارستان های يزد،
3- تامين بيش از 200 دستگاه
خودرو سبک،
4- تامين بيش از 500 دستگاه اتوبوس،
5- تامين پنج قطار جهت اعزام
زائرين از شهرستانهای بافق، ميبد، اردکان و طبس،
6- تامين بيش از 80 کانتينر
جهت برگزاری مراسم
7- تامين مهمانسرای مناسب برای اسکان چهار هزار نفر از
مهمانان شرکت کننده در مراسم استقبال
8- هماهنگی و تامين غذای مورد نياز،
9- تامين بيش از 10 هزار پلاک
مورد نياز جهت دريافت اشياء و وسايل مردم،
10- تامين 10 هزار تخته پتو،
11- ايجاد
چندين چادر و ايستگاه جهت امداد گمشدگان،
12- بيمه کليه افراد شرکت
کننده و کادر اجرائی،
13- تهيه بيش از 100 هزار بسته کيک و شير استريل جهت
توزيع در ايستگاههای صلواتی،
14- تهيه بيش از يک هزار متر مربع برزنت جهت نصب
در جايگاه های بازرسي
15- تامين سوخت مورد نياز خودروهای مرتبط با برنامه های اين سفر
16- تامين برق اضطراری محل های برگزاری مراسم،
17- نصب داربست های فلزی موردنياز،
18- ايجاد جايگاههای مربوط به سخنرانی و رفع موانع فيزيکی موجود در طول مسير استقبال.
نظرات كاربران:
▪ آيا مقام معظم رهبری به شخصه از چنين تدارکی راضی هستند؟
▪ ضمن احترام به مقام معظم رهبری دوست داشتم بدانم اين همه هزينه از كجا تامين
 و پرداخت می شود و چه لزومی دارد اين همه نيرو و هزينه؟
▪ آيا اين کار ها برای يک سفر خادم يک ملت به يک استان درست و اسلامی است؟
آيا اينها عمل کردن به فرمايشات مولاست؟ ولی وای بر کسانی که در اين امور دخيلند و وای بر ما که ساکت نشسته می نگريم.
▪ اين خرج ها از جيب کيست؟ نتيجه اش چيست؟ خداوکيلی اگر دين نداريد حداقل آزاده باشيد...
▪ از رهبر انقلاب تقاضا دارم تا شخصا با اين تملق گويان برخورد کنند تا درسی برای باقی مديران باشد.
▪ رهبر انقلاب بهتر است سرزده و بدون اطلاع قبلی به استانها سفر کند تا خادم يا خائنين ملت را بشناسد.

حساب بانکی

AKHP

DEUTSCHE BANK

BIC: DEUTDEDBBER

IBAN. DE 31100700240459374500

آدرس پستی

Postfach 200208
  13512 Berlin

Germany

 

 

    

 

 
 
 

تماس با ما - اشتراك پيك

دیدگاه ها

سفر ابدی
عاشورپور
ازتهران به‌غازيان

مهندس احمد عاشورپور، خواننده بزرگ گيلکی ايران بدنبال سکته مغزی در بيمارستان جم تهران چشم بر جهان فرو بست. وی متولد بهمن‌ماه ۱۲۹۶ در غازيان بندر انزلی بود. عاشور پور مهندس کشاورزی بود و همکاری خود را با راديو ايران از سال 1322 آغاز کرد، اما پس از کودتای 28 مرداد، او نيز در ليست محرومان سياسی قرار گرفت و فعاليت هايش محدود شد، زيرا در حزب توده ايران فعاليت کرده بود! پس از انقلاب 57 عاشورپور نيز از قلعه ای که کودتای 28 مرداد برای او بنا کرده بود بيرون آمد، اما نه فقط برای خواندن موسيقی گيلکی. او که مهندس کشاورزی بود سرپرست طرح کشاورزی دشت مغان شد. اين دوران چندان نپائيد و باز بر پايه همان جرم که کودتاچی های 28 مرداد پروبالش را چيده بودند، اينبار نيز در دولت موقت بال او را چيدند. در دهه مخوف 60 برای مدتی از ايران خارج شد اما مهاجرت مردابی بود که عاشورپور نمی توانست در آن شنا کند. به ايران بازگشت و به اقيانوس پيوست. آخرين حضورش درجمع، در مراسم خاکسپاری زنده ياد "به آذين" بود. در اين مراسم چند کلامی برای آيندگان به يادگار گفت. از اميد و پايداری بر سر ايمان گفت و پس از آن نيز با صدائی خسته اما پرطنين، به ياد همه آنها که رفته اند و يا هستند و همه آنها که خواهند آمد "خواند"!
مراسم بدرقه عاشور پور امروز از برابر تالار رودکی درتهران انجام خواهد شد. او را به همان جائی می برند و به زمينش می سپارند که در آنجا چشم به جهان گشوده بود. انزلی و غازيان!


تجمع ممنوع
حتی برای مجلس ختم

كانون زنان ايرانی گزارش داد: در يک اقدام غير قانونی و تعجب آور "خديجه مقدم"، فعال حقوق زنان را پليس امنيت کلانتری منطقه گيشای تهران احضار و مخالفت با مجلس ترحيم و ياد بود مادرشوهر را به وی ابلاغ کردند. (بيم از جمع شدن مردم، حتی در يک خانه و برای عزاداری غير دولتی!)
خانم مقدم درباره اين احضار گفت: صبح امروز ماموران کلانتری گيشا با تماس تلفنی از من خواستند که خود را به اين کلانتری معرفی کنم. نپذيرفتم و گفتم که احضار تلفنی غيرقانونی است، حکم بايد کتبی باشد.
چندساعت بعد حکم کتبی از سوی پليس امنيت کلانتری ارسال شد و من خود را به کلانتری معرفی کردم. پس از چند ساعت پاسخگويی به سوالات پليس امنيت، به خانه بازگشت.
من به کلانتری رفتم تا بگويم اين احضار کتبی هم غير قانونی است، چرا که فقط دادستانی می تواند کسی را احضار کند نه پليس امنيت. البته در يک حالت پليس امنيت می تواند فرد را احضار کند و آن هم در شرايط حکومت نظامی است.
من چند ساعت پيش از برگزاری مجلس يادبود مادرم احضار شدم. قرار بود جمعی از آشنايان و اعضای کمپين دفاع از برابری حقوق زنان و مردان برای تسليت فوت مادر همسرم به خانه ما بيايند. اين احضاريه به همين دليل برای من آمد. نمی دانستم که يک زن 60 ساله برای اينکه بخواهد مراسم فوت مادر شوهر 90 ساله اش را در خانه اش بگيرد بايد از پليس امنيت استعلام کند.


اخبار دردانگيز
اين بی کفايتی
را شما منتشر کنيد
امضاء محفوظ

اينجانب يكی از اهالی شهرستان قائمشهر می باشم. در روز گذشته ( پنجشنبه 20/10/86 ) دو نفر از همشهريان بنده كه يكی كودك 6 ساله و ديگری پدر وی بوده، بر اثر موج سرما و قطعی گاز كه نزديك به 10 روز شهر را فلج نموده، جان سپردند. اين دو تن بی خانمان نبوده اند. در حاليكه مسوولين بی كفايت كشور هر روز خبر از رفع مشكل كمبود گاز می دهند اين كار، تا كنون تحقق نيافته است. مردم خشمگين قائمشهر نيز جنازه كودك 6 ساله را به جلوی فرمانداری برده و شروع به شعار دهی عليه مسوولين حكومتی نمودند كه برخی از آنان توسط نيروهای لباس شخصی ( از اعضای مقاومت بسيج شهرستان) بازداشت و مابقی نيز به ضرب چماق و باتوم متفرق گرديدند. مردم حتی از تهيه نان، اين ساده ترين حق زنده ماندن نيز برخوردار نيستند. نه نفتی می توان يافت نه گازوييل و نه وسايل گرمايشی حتی از نوع قديمی آن. جالب اينكه در مقابل فرمانداری مردم شعار می داده اند: " چند گرم از انرژی هسته ای به ما بدهيد تا خود را گرم كنيم "
خواهشمندم حتماً اين مطلب را درج نماييد تا همه جای دنيا بدانند كه اين مملكتی كه در راس آن " رهبر بی كفايتی مثل خامنه ای" عهده دار آنست و ادعای رهبری جهان را دارد، چه اتفاقات ساده ای جان مردم بی گناه را می گيرد. لطفاً از درج مشخصات اينجانب نيز خود داری فرماييد.
با تشكر


ترکمن ها
در تور سرکوب
ع. ديه جی

قتل صياد جوان بندرترکمنی "حسام الدين خديور" روز جمعه هفتم دی و خروش مردم خشمگين ترکمن و تهاجم به نيروی انتظامی و فرمانداری بندرترکمن و دستگيری معترضين و حوادثی که در پی آن پيش آمده بازتاب گوناگونی در رسانه ها داشته است. در واقع اين اولين باری نيست که صيادی جوان و مستمند به خاطر چند ماهی در ترکمن صحرا به قتل می رسند، مردم ترکمن صحرا هر سال شاهد چنين حوادثی هستند که هر بار از سوی مسئولين تصادفی و غير عمدی تلقی می شود و حتی يک بار نشده که عامل قتل به مجازات برسد تا مردم باور کنند که براستی نگاه عدالتمندانه ای در اين ميان هست. با تکرار اين قتل ها هميشه پيش بينی می شد که بالاخره کاسه صبر اين مردم مظلوم به سر می رسد و بالاخره رسيد و روز يکشنبه 9 دی صدها تن از مردم خشمگين ترکمن به پاسگاه نيروی انتظامی و فرمانداری بندرترکمن هجوم بردند و شيشه ها را شکستند و ماشينها را به آتش کشيدند تا جايی که پای نيروهای ضد شورش انتظامی به بندرترکمن کشيده شد و سرکوب و ضرب و شتم و دستگيريها آغاز شد. چنان که در حال حاضر حدود سيصد نفر از مردم بندرترکمن در بازداشت بسر می برند؟
براستی اين مردم جگر سوخته ای که در بندرترکمن عصيان کردند، نه آشوب طلب هستند، نه تجزيه طلب، نه عامل بيگانه، اينها مردم زجر کشيده ای هستند که هر سال با کشته شدن عزيزان خود به خاطر چند ماهی به ستوه آمده و به خروش افتاده اند. اينها مردمی هستند که سالهای سال ديدند که پيگيری قانونی آنها ره به جايی نبرده، اعتراض نماينده شان گوش شنوانی نداشته و کسی نيست که خاطيان را به مجازات برساند. بالعکس مدتی نگذشته باز هم شاهد قتل يکی ديگر از عزيزان خود شده اند. اين مردم تقاضايی ندارند جز اجرای قانون و عدالت و محاکمه قاتلان و برخورد قانونی با آنان. اينها طالب زندگی آرام و بدون آشوب در منطقه و کشور خود هستند، اما آرامشی که نان و زندگی و امنيت جانی نيز به همراه داشته باشد، نه آرامشی که از سکوت وحشتبار ببار آيد. اينها طالب برخورد قانونی و انسانی حراست دريا و نيروی انتظامی با صيادان غير مجاز هستند، نه برخوردهای وحشيانه فردی و فراقانونی که فرياد آنان را بر آورد. فريادی که امروز نه تنها در ترکمن صحرا نه تنها در ايران بلکه در کل جهان انعکاس يافته است که هرگز به نفع کشور نيست. اما براستی مسببان اصلی پيدايش چنيين بحرانی چه کسانی هستند؟ مردم گرسنه يا ماموران خاطی که خودسرانه و بی مسئولانه آن انسانهای مظلوم را به خون می کشاند و حق زندگی را از آنان سلب می کنند؟ و انسانها را چنان به تنگ می آورند که چاره ای جز عکس العمل فيزيکی نمی بينند؟ آيا مردم زجر کشيده و صيادان گرسنه که به عنوان شورشی دستگير می شوند ضد نظام هستند؟


نوبت

"فالگیر" ها

و رمال ها رسیده

مهدی خزعلی

همسفر یکی از مسئولان نظام بودم که شاید راضی نباشد نامش در این مقاله بیاید. می گفت در جلسه شورای امنیت مطرح کردم که: «دهه اول انقلاب دوران حکومت علماء و مجتهدین بود، دهه دوم انقلاب دوران حکومت وعاظ و منبریها ، دهه سوم انقلاب دوران حکومت روضه خوانها و مداحان است و دهه چهارم انقلاب نوبت به رمال ها و فالگیرها می رسد.»

به او عرض کردم ظاهراً دولت نهم بسیار جلوتر از برنامه پیش می رود و هم اکنون طلیعه داران حاکمان دهه چهارم به مسند قدرت تکیه زده اند، گاهی هاله نور می بینند و گاه در یک صف بدون امام جماعت، نماز جماعت می خوانند و به زعم خود به امام عصر (عج) اقتدا می کنند، برخی درمسیر سفر استان شمالی در میانه جنگل با امام قرار ملاقات گذاشته و نماز را به امام حی اقتدا می کنند، برخی از آینده خبر می دهند و برخی خود را مؤید حضرت می دانند و برخی معجزه هزاره سوم اند. باید این اخطار را جدی گرفت و نگذاشت تمسک به خرافات و خواب نما شدن جای استدلال و منطق را بگیرد، مبارزه با پوپولیزم و ترویج علم و عالم باید استراتژی اصلی مصلحین در دهه چهارم باشد و اگر چنین نکنند بر دار شدن شیخ فضل اله و کف زدن انقلابیون دور از ذهن نمی باشد .


آن شيخی که
سنگ پای قزوين
 را از "رو" برده!

حجت الاسلام شجونی از جمله روحانيونی بود که اندک مدتی در زمان شاه زندانی بود و در سال انقلاب- پيش از اوج گيری آن- از زندان بيرون آمد. اولين منبرش در يکی از مجالس ختم خيابان مولوی بود. رفت بالا منبر و در ميانه سخنرانی آيه ها يادش رفت و چند تنی از ملی مذهبی ها که پائين منبر نشسته بودند – از جمله مرحوم "علی بابائی"- از قديمی های نهضت آزادی ايران. مجلس مربوط به درگذشت يکی از بازاری ها بود و علی بابائی که ميان بازاری ها وزن و اعتباری ويژه داشت همان پائين منبر به داد شجونی که بالای منبر توی تله افتاده بود رسيد و با صدای بلند گفت، «عيبی ندارد، آدم توی زندان دچار فراموشی می شود. آقای شجونی هم تازه از زندان بيرون آمده»
آن بيسوادی آخوندی در بالای منبر با اين تعريف و توجيه مرحوم علی بابائی، تبديل به اعتبار برای شيخ شجونی تقريبا جوان شد.
انقلاب اوج گرفت و هرکس دستش به تخته پاره ای بند شد. از جمله شيخ شجونی جوان، که از قضا دستش برای معاش در جيب ملی مذهبی هم بود. هم بعد از بيرون آمدن از زندان و هم قبل از آن. رابطه ای مانند رابطه حجت الاسلام معاديخواه، مثل امیدنجف آبادی و مثل خيلی های ديگر، که هر کدام سرنوشتی متفاوت در جمهوری اسلامی یافتند. معادیخواه وزیر ارشاد شد و چوب روشنفکری اش را خورد و برکنار شد، امید نجف آبادی چوب تقلید از آیت الله منتظری و صدور حکم اعدام برای سید مهدی میراشرافی از یاران آیت الله کاشانی و از عوامل کودتای 28 مرداد را خورد و بعدها به حکم ریشهری و به بهانه ارتباط با سید مهدی هاشمی اعدام شد و شجونی هم که خودش را رسانده بود به حزب جمهوری اسلامی، شد نماينده مجلس از كرج. اما نه در مجلس گل کرد و نه پس از بيرون آمدن از مجلس. نه سواد درست و حسابی آخوندی داشت و نه مانند امثال حجت الاسلام کديور تحصيلات دانشگاهی کرده بود. ناطق خوبی هم نبود، از بد روزگار صدای خوبی هم برای ذکر مصیبت نداشت. يگانه سرمايه اش سيم انداختن روی سيم قدرت بود و کم نيآوردن در "پرروئی".
با انحلال حزب جمهوری اسلامی، همراه موتلفه چی ها که ستاره اقبالشان برای دوران پس از آيت الله خمينی می درخشيد همراه شد و رفت در مرکزيت موتلفه اسلامی. زير بغلش را بازای ها گرفتند و به ثروت و مکنت رسيد. مثل خيلی های ديگر. تا اينجای کار عيب و ايرادی در جمهوری دوم اسلامی – دوران رهبری علی خامنه ای- بر امثال وی وارد نبود، اما ناپرهيزی های مکرری در قزوين کرد که سر و صدايش را در نيآوردند به اين شرط که زياد جلو نيآيد و هوس های سياسی نکند.
تا قبل از دولت احمدی نژاد به اين تعهد پايبند ماند و به همين دليل هم نامش بر سر زبان ها نبود و کسی هم پرونده دوران زندان شاهنشاهی اش را نگشود و به وقايع و سوابق قزوين هم اعتنائی نکرد. با رئيس جمهور شدن احمدی نژاد و بالا رفتن آب ها، شيخ شجونی آن تعهدش را فراموش کرد و برای مجلس هشتم خيز برداشت. وقتی جوان ترگل ورگلی مثل "بذرپاش" برای "سايپا" و وزارت صنايع خيز بر ميدارد، چرا شيخ شجونی برای مجلس خیز برندارد؟
در ادامه همين خيز جديد، شيخ شجونی اخيرا در مسجد محمدرسول الله قزوين بالای منبر رفته و گفته است:
«رهبر انقلاب چند سال پيش سخنرانی کردند و از دست خواص ناليدند. چون وقتی پالون خواص کج شود، فاتحه عوام خوانده است. رايس وزير خارجه امريکا گفته بايد به کمک اسرائيل، اردن و مصر از اصلاح طلبان حمايت کنيم. چرا اين اصلاح طلبان بی غيرت ما يک کلمه در روزنامه ها نمی نويسند گور پدر هرچه آمريکايی و هرچه رايس است؟
دشمنان جمهوری اسلامی با مواد مخدر و سی دی های مستهجن قصد فاسد کردن دختران و پسران را دارند . الان موقعش است که اين روزنامه های مزدور و اين دوم خردادی های مرتد و بی دين، که رويشان سنگ پای قزوين را از رو برده! يک حزبی درست کنند و اسلام را زير سئوال ببرند.»

باد از کدام سو می وزد؟


برای دولتی ها
کلاس تاريخ
ايران بگذاريد
عطاء الله مهاجرانی

تلويزيون الجزيره هرشب برنامه پر بيننده ای دارد با عنوان: آن سوی خبر.
يکشنبه شب9 دی ماه، از ايران فردی با نام سيد امير موسوی دراين برنامه صحبت می کرد. از لندن هم يک نويسنده عراقی به نام عبدالامير علوان دراين برنامه حاضر شده بود. آقای موسوی با عنوان کارشناس مسايل راهبردی معرفی می شد؛ علوان هم با عنوان نويسنده عراقی. موضوع بحث قرارداد 1975 بود و شيوه تقسيم مرزی بر اساس آن.
آقای موسوی می فرمودند که خط ميانه رود کارون به عنوان خط مرزی بر اساس قرارداد مورد توافق طرفين قرار گرفته است. طرف عراقی هم بی دقتی کارشناس ايرانی را گل گرفت و گفت: رود کارون ، رودخانه ای کاملا در درون اراضی ايران است, اگر ايرانيان می خواهند رودخانه مرزی باشد؛ ملت عراق خوشامد! می گويد. گمان می کردم کارشناس بی دقت ايرانی که اين متلک آبدار را شنيده؛ عذر خواهی می کند و می گويد, اشتباه کرده و منظورش "اروند رود" بوده است. متاسفانه نه تنها اشتباهش را جبران نکرد, بلکه در توجيه به معاهده ارض روم اشاره کرد؛ که در آنجا از کارون صحبت شده است...
که البته اين هم اشتباه دوم بود. اين پافشاری بر جهالت هم نوبر است. جهالت آن هم در يک مساله مهم استراتژيک.