تحليل نهضت آزادی ايران از اوضاع
خطير کشور
وضعيت فوق العاده
پيش ازپاکستان، درايران برقرار شده
اگرچه جنگ يك خطر احتمالی است، وظيفه و رسالت ملی
و دينی ما ايجاب میكند كه برای پيشگيری آن موضع
بگيريم و به سياست های جنگطلبانه اعتراض كرده،
پيام صلح خواهی ملت ايران را به گوش جهانيان
برسانيم. مردم ايران، بيش از هر كشور ديگر نگران
يك جنگ احتمالی عليه كشورشان و بويژه تماميت ارضی
کشورشان هستند. خطر فوری که – پيش از حمله نظامی-
آنست که نفت ايران را تحريم کنند. پادشاه عربستان
سعودی به چين قول پرکردن جای خالی نفت ايران را
داده است. تحريم نفت ايران، زمينه ساز جدی جنگ و
حمله است. اين درحالی است که وابستگی به نفت در
دوره رياست جمهوری آقای احمدی نژاد به مراتب بيشتر
شده است. پيوسته از «توطئه عليه نظام جمهوری
اسلامی" و خطر انواع براندازیها ـ از نوع نرم و
آرام و قانونی يا انقلاب مخملی، نارنجی و غيره،
صحبت میكنند و هر انتقاد يا اقدام غير موافقی از
جانب هر گروه صنفی يا سياسی را با برچسب
«براندازی" سركوب میكنند، اما غافلند که خود خود
موجبات سقوط يا براندازیشان را در حال تدارك
هستند. صلح مسلح – که اکنون به ايران تحميل شده-
شوروی را از درون و بدون بر اندازی نرم و قانونی
يا انقلاب مخملی و نارنجی متلاشی كرد.
پشت صحنه که مردم از آن اطلاع
ندارند، يک ستاد ويژه رهبری
دولت و مجلس، زندان و قوه
قضائيه، شورای نظامی و شورای
زندان ها را اداره می کند.
انتصابات، انتخابات و سيمای
جمهوری اسلامی، سياست خارجی و
تقابل های سياسی و اقتصادی
داخلی همه و همه در اين ستاد
متمرکز است. حتی امور اتمی
جمهوری اسلامی. در اين ستاد،
مجتبی خامنه ای که حالا از
مرز 40 سالگی نيز چند سالی
است که گذشته و با تائيد
مراجع – از جمله مصباح يزدی –
اجتهاد نيز گرفته، تعيين
کننده ترين فرد است. احمدی
نژاد را او رئيس جمهور کرد و
جابجائی فرماندهان سپاه نيز
زير نظر اوست. آماده ولايت
موروثی نيز می شود. يعنی جای
پدر بنشيند. بر خلاف احمد
خمينی که پيوسته تصوير و عکسش
در تلويزيون نشان داده می شود
و مطبوعات آن را منتشر می
کردند، از مجتبی و مصطفی
خامنه ای عکسی منتشر نمی شود.
اين پرده نشينی بصورت يک
دستور شديد امنيتی مراعات می
شود. فقط يکبار، ناطق نوری که
از نقش او در انتخابات رياست
جمهوری دوره نهم عصبانی بود،
بر زبان وی جاری شد و پس از
او، يکبار هم شيخ مهدی کروبی
اشاره به وی بعنوان عامل آن
صحنه سازی ها و تقلب های
انتخاباتی شد. حزب پادگانی
نيز زير نگين اوست، گرچه مرشد
اين حزب احمد جنتی است.
اين عکس، در زمره معدود
عكسهايی است که از او در
اختيار است، که البته قديمی
نيز هست. يعنی مربوط به آخرين
مراحل جنگ ايران وعراق است،
که مجتبی خامنه ای عضو لشگر
سيدالشهدا بود.
اين
ضرب المثل ايرانی، "دست راست،
دست چپ را می شويد!" دقيق
ترين تفسير اين عکس و جايزه
ايست که سردار صفارهرندی وزير
ارشاد و سردبير سابق کيهان و
احمدی نژاد، به پاس انتقاد از
دولت(!) به حسين شريعتمداری
نماينده رهبر در کيهان می
دهند! می گذرد اين دوران نيز،
همچنان که دوران خيلی های
ديگر گذشت، اما کارنامه سياه
اين جمع از اين دوران باقی
خواهد ماند.
هوگو چاوز
مردی که بهر قيمت
می خواهند از پايش در آورند
لوموند ديپلماتيک
نوشته
Ignacio Ramonet
ترجمه محمد زاهدی
لوموند ديپلماتيک فارسی نوامبر منتشر
شد
بخش اول مقالات ماه نوامبر لوموند
ديپلماتيک فارسی روی سايت اين نشريه
قرار گرفت. دراين بخش می خوانيد:
در زندان پایگاه
بسیج همدان کشته شد و نفس هیچ مقامی هم در
نیآمد
ریشه
اینهمه
بی
تفاوتی مردم
درکجاست؟
بیژن صف سری
بیادم هست سال ها قبل، پیش از آنکه به
تب انقلاب گرفتار شویم، روی جلد یکی از شمارگان مجله
"توفیق " که از نشریات پر فروش طنز و فکاهی آن دوران
بود، کاریکاتوری از" کاکا توفیق" سمبل طنز آن
روزگاران، منتشر شده بود که با زدن چوب حراج به ظرف
گرانقیمتی فریاد می کشید، حراج ... جراج ، همه چیز
حراج است ، شرف ...ناموس ... وطن ...و...
آن روز ها که هنوز جوان بودم و غافل از سرد و گرم
روزگار، آن تصویر فکاهی جز از منظر طنز برایم مفهومی
نداشت، اما امروز در شرایطی که جز غم نان نیست، گویی
بی تفاوتی در میان مردم این کهنه دیارهم همچون عارضه
لاعلاج ، اپیدمی شده است، تا بدانجا که حتی با افزایش
روزافزون تورم و گرانی ها و ایضا تحریم های ریز و درشت
و خطر حمله بیگانگان به مام وطن، که هر روز از گوشه و
کنار جهان و یا از زبان برخی از مسئولین کشور هم شنیده
می شود، ذره ای از این بی تفاوتی ملت کم نمی گردد، و
در چنین حال و روزی است که با بیاد آوردن تصویر روی
جلد آن مجله فکاهی پیام "کا کا توفیق "، برایم معنا و
مفهوم دیگری می یابد .
شاید چرایی این بی تفاوت شدن را باید
در نکته عارفانی جستجو کرد که آن شاعر تازه از دست
رفته "قیصر امینپور"گفته است
:
وقتی جهان از ریشه جهنم و
آدم از
عدم و
سعی ، از
ریشه هاییاس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده در
حرف،
کفتار را، به کفتر،
تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها و
واژه های بی طرفی مثل
نان، دل بست نان
را از
هر طرف که بخوانی نان
است.
امروز داشتم
"اورو نیوز" را به کمک ماهواره نگاه میکردم.
جلسه سران کشورهای امریکا لاتین بود با سران
کشورهای اسپانیائی زبان اروپا. دوربین روی
چهره هوگو چاوز از ونزوئلا و اورتگا از
نیکاراگوا از یکسو و نخست وزیر و پادشاه
اسپانیا از سوی دیگر متمرکز بود.
در این جلسه مطابق خبری که "اورونیوز" با
تصویر پخش کرد، بحثی بین هوگوچاوز و نخست وزیر
اسپانیا- فکر می کنم در باره کودتا و یا توطئه
کودتا و دخالت در امور داخلی ونزوئلا - در
گرفته بود که جزئیات آن را گوینده خبر نمی گفت
و صدای گوینده تلویزیون هم مانع شنیدن صدای
اصلی خود آنها بود. اما گوینده خبر گفت که
پادشاه اسپانیا که درکنار نخست وزیر این کشور
نشسته و ناظر بحث نخست وزیر اسپانیا و چاوز
بود، ناگهان پرید وسط بحث و به هوگو چاوز
گفت"خفه شو". چاوز با لبخند تمسخر و سکوت پاسخ
پادشاه اسپانیا را داد.
سپس اورتگا دنبال بحث را گرفت و به گفته
گوینده خبر، همان نقطه نظرات چاوز را تکرار
کرد. در این بخش نیز پادشاه اسپانیا از روی
صندلی اش برخاست و جلسه را بعنوان اعتراف ترک
کرد.
تا آخر شب اخبار ها را دنبال کردم. هیچ واکنشی
از هیچ سو در خبرها نبود و تنها در سایت بی بی
سی برای چند ساعتی همین خبر و با تاکید بر
جمله "خفه شو چاوز" که از دهان پادشاه اسپانیا
خارج شده بود روی آن بود و دیگر هیچ.
وقتی تلویزیون را خاموش کردم، پیش خود تصور
کردم که اگر مثلا هوگو چاوز یا اورتگا و یا
مسئول یک کشور دیگری که با امریکا زاویه دارد،
به پادشاه اسپانیا گفته بود "خفه شو" خبرگزاری
ها چه جنجالی بپا می کردند و چاوز را "لات"،
"دیکتاتور هتاک" و "بی سرو پائی که شعور
دیپلماتیک ندارد" معرفی می کردند.
یادم می آید، چاوز یکبار در سازمان ملل به
امریکا گفت "شیطان". همین مسئله مدت ها کانون
بحث و تفسیر خبری بود.
چقدر کوته فکرند که فکر می کنند مردم این
چیزها را نمی فهمند یا اهمیتی به آن نمی دهند.
داریوش سجادی روزنامه نگار ایرانی که
چند سالی است در امریکا مقیم شده و مواضعی متلون میان
بیت رهبری و دفاتر ریاست جمهوری( از دوره هاشمی و
خاتمی تا احمدی نژاد) داشته و دارد، مقاله مشروحی در
باره رویاروئی ایران و امریکا نوشته و خبرگزاری انتخاب
منتشر کرده است. دراین مقاله به شیوه مطبوعات امریکائی
برخی ارزیابی های مفصل در باره یارگیری های سیاسی در
حاکمیت، برکناری های و برگماری ها و... ارائه شده است
که بنظر ما، لطمه ایست به بخش اصلی مقاله وی. یعنی خطر
رویاروئی ایران و امریکا. آن بخش های مورد اشاره را از
مقاله وی حذف کرده ایم تا ذهن خواننده روی نکات محوری
متمرکز شود. خلاصه این مقاله مشروح را می خوانید.