محسن مسرت در سایت "میزان" (متمایل به نهضت آزادی
ایران)
یگانه حکومتی که میتواند جلوی جنگ را بگیرد، خود
جمهوری اسلامی است
حمله به ایران می تواند درابعاد حمله آلمان نازی به
لهستان در سال 1938 باشد: برق آسا و نابوده کننده!
برخي مسئولين جمهوري اسلامي با تکيه بر مشکلات
آمريکا در عراق و افغانستان بجاي جدي گرفتن خطر
جنگ، به خود آرامش خاطر داده، مسئولين و مردم
ايران را به سوي دامي سوق مي دهند که رهبران
اقتصادي و ايدئولوژيک آمريکا برايشان پهن کرده
اند. هرج و مرج در عراق و افغانستان نه تنها دليلي
براي شروع نشدن جنگ جديدي در منطقه- بخصوص عليه
ايران- نيست، بلکه ايجاد هرج و مرج از اهداف اصلي
ايالات متحده در کليه کشورهاي منطقه و بخصوص ايران
مي باشد. اظهارات يک مسئول نظامي کشور بدين مضمون
که آمريکا قادر است با بمباران، ايران را خراب کند
ولي هيچگاه قادر به اشغال آن نخواهد شد، شوکه آور
است. حمله به ایران علاوه بر مراکز هسته اي کليه
کارخانه هاي مهمات سازي، پل ها، نيروگاه ها،
پالایشگاه هاي نفت، تصفيه خانه هاي آب شهرهاي بزرگ
و غيره را در نظر دارد. بمباران هوائي ایران
همانند الگوي نازي هاي آلمان به هنگام حمله خود در
سال 1938 به لهستان، آنچنان خواهد بود که امکان
عکس العمل نظامي متقابل محدود شده و حتی به صفر می
رسد. در حاليکه ضربه هاي هوائي زندگي روزمره 12
ميليون جمعيت تهران را مختل نمايد و ظرفيت هاي
اضطراري در خدمت محافظت و کارسازي شريانهاي
اقتصادي، حمل و نقل، تأسيسات انرژي و آب آشاميدني
قرار گرفته شوند، ديگر نميتوان انتظار داشت که
دستگاه دفاعي قادر به عمليات نظامي متقابل باشد.
در نشست با دانشجويان تاکيد شد: "حمله آمريکا به
ايران نه تنها منجر به دموکراسی نمی شود، بلکه
جنگ، دموکراسی ملی را در کشور عقب می برد. بايد
نسبت به خطر حساس
بود. هرکس با جنگ مخالفت کند
متحد راهبردی ما می شود. اگر جنبش ضد جنگ منجر به
آن
شود که حمله ای صورت نگيرد، امکان تقويت نهادهای
مدنی فراهم می شود.
دموکراسی درجامعه مدنی برقرار می شود. پس از
پيروزی در اين مرحله، نيروهايی که صلح می
خواستهاند و با جنگ مخالف بودند، مطرح
می شوند.
(سخنگوی دانشجویان خط امام
درجریان تصرف سفارت امریکا)
... جناب آقای
دکتر داوودی معاون اول رئیس
جمهوری که خوشبختانه از فیض تحصیل
در امریکا بهره بردهاست
انگشت اتهامش را به سوی تلاش های
چندین و چند ساله برنامه ریزان
کشورگرفته
و گفته است: در تدوین برنامه های
5 ساله نامحرمان حضور داشته اند.
برایم
سوالی پیش آمد؛ قوای نظارتی کشور،
نمایندگان مجلس، شورای نگهبان،فقها و
مراجع کجا بودند و چگونه شد در
مقابل این نامحرمانی که اومانیسم
و
سکولاریسم را برگرفته از سیاست
های امریکا و غرب وارد برنامه های
کشورکردند،
ساکت ماندند؟ آحاد مسلمان و این
همه دلسوخته انقلاب کجا بودند؟ وشما
کجا بودید آقای داوودی؟ آقای
داوودی، شاید ما اصلاح طلبان از
شمابسیجی
تر باشیم، چه می دانید؟
حداقل بسیاری از
اصلاح طلبان، تکنوکرات ها و کسانی
که این گونه بیپروا
به آنها حمله می کنید از شما در
ایثارگری و حضور در عرصه های
انقلابو جبهه
و جهاد سابقه بیشتری دارند. آقای
داوودی، اظهار امیدواری کردهرگه
های پوسیده یی که از غرب در میان
دانشجویان، متفکران و استادان
کشوروجود
دارد، خشکیده شود. به عنوان یک
دانشگاهی می خواهم بپرسم آیا
دستاوردهای درخشان جمهوری اسلامی
ایران در عرصه های علمی و فناوری
... ناشی از همین رگه هایپوسیده
غرب است؟
چگونه است رگه های
پوسیده تحجر را که پا به پای
سیاست های غرب برایضربه
زدن به قلب انقلاب اسلامی فعالیت
می کند نمی بینید؟ ... رئیس جدیدستاد
انتخابات کشور، آقای (سردار)
افشار(فرمانده سابق بسیج) هم همین
دیروز و پریروز تحلیل کاملاً
جانبدارانه ییرا
نسبت به دولت های قبل ارائه کرده
است.
ایشان هم، آن چنان
بهنفی
دولت های قبل پرداخته که هر
شنونده یی از خود میپرسد پس این
دولت هابا این
نوع گرایش ها مشروعیت خویش را از
کجا به دست آورده بودند؟ به زعمایشان
حرکت دولت ها در دوره های اصلاحات
و سازندگی براساس جدایی دین ازسیاست
و به سبک لائیک بوده است که البته
این تعبیر ارتباطی با لائیسیسمندارد.
شاید ایشان تفاوت بین سکولار و
لائیک را نمیداند، چون این تعبیررا در
جای خود به کار نبرده است.
امیدوارم این جانبداری ها و تهمت
زدن ها در عملکرد کسی کهحساس
ترین نقش را در انتخابات آتی بر
عهده دارد و قرار است انتخاباتیسالم،
بی طرفانه و به دور از هر گونه
شائبه دخالت دولت را برگزار کند،
اثر
نگذارد. اما
واقعاً اثر نمی گذارد؟ ...
امين شعبانی
نماينده سنندج در
مجلس:
وزير کشور پاسخ بدهد
که چرا سردبير هفته
نامه محلی كه
اعتبارات آن از
سازمان همياری
شهرداریها تامين
میشود يك فرد
غيربومی و بازنشسته
انتخاب شده است و
عملكرد نمايندگان
مجلس در بين مردم
منعكس نمیشود.
تغيير و تحولات
مديران استانی در هر
دولت اتفاق میافتد.
در كردستان در چند
سال اخير به فرزندان
كرد اعتماد شده بود و
به عنوان فرماندار و
مديران كل انتخاب شده
بودند، اما در دولت
نهم اين افراد بركنار
و مديران كم تجربه و
غير بومی جايگزين
آنان شدند.
مديران بومی جابجا
شدهاند و مديران غير
بومی جايگزين
شدهاند. در مديريت
استانهای ايلام و
كرمانشاه حداقل بايد
از مديران بومی
استفاده میشد، نه بر
عكس.
جنگ تبليغاتی بين
رسانه های خارج کشور
چه از نوع اينترنتی و
چه از نوع تصويری با
سيمای جمهوری اسلامی
همچنان ادامه دارد و
در اين ميان ساعت
20:30 سيما سعی کرده
با ايجاد فضای جذاب و
دادن کمی هزينه(پخش
برخی اخبار) و گرفتن
ده برابر آن
سود(پيروز شدن بر سر
موضوعات اصلی و منحرف
کردن افکار عمومی از
اتهامات اصلی وارده)
در اين مبارزه رسانه
ای پيروز شود.
امروز 20:30 گزارشی
از بسيج داشت و بقول
خودشان دنبال شير
فلکه نفتی گشت که می
گويند به بسيج وصل
شده است و برای ثابت
کردن اينکه شير فلکه
- چه نفتی و چه غير
نفتی- به بسيج وصل
نيست به يک حوزه بسيج
در پائين شهر و يک
پايگاه بسيج در بالای
شهر رفت. اعضای اين
حوزه ها نيز با گفتن
اين مطلب که ما برای
خدا و اسلام کار می
کنيم و هيچ پولی نمی
گيريم به خيال خودشان
به مردم ثابت کردند
که هيچ شير فلکه ای
به بسيج وصل نيست و
همه در راه خدا موش
می گيرند.
البته آنچه که مردم
در جامعه می بينند
چيز ديگری است و
فاصله اش با اين
گزارش همانند فاصله
زير زمين تا آسمان
است.
شير فلکه نفت اتصالی
به بسيج، قطعا در
مقابل دوربينی که چند
لحظه در دو پايگاه
بسيج فيلم می گيرد
پديدار نمی شود و کسی
هم جلوی دوربين شير
فلکه را باز نمی کند
تا اصراف شود!
سيما تصور کرده در يک
مصاحبه چند دقيقه ای
و با حرف های چند
جوجه بسيجی مردم به
اين نتيجه خواهند
رسيد که هيچ شير فلکه
ای به بسيج وصل نيست
و همه سرداران و
فرماندهان و روحانيون
و نمايندگان ولی فقيه
و ايدئولوگ ها و
مداحان بسيج و
دانشجويان و
دانشجونمايان از
محرومينی اند که پا
به رکاب اند. آن هم
در ايران امروز که
هيچکس سرفه بی مزد
نمی کند. دراين
ايران، عضويت در بسيج
يعنی آب و نان و
امکانات و رانت.
آنهايی که با 2000
تومان دانشجويان را
به 3 شهر ايران می
برند و بر می
گردانند، آنها که
مجانی چند صد نفر را
به پارک ها و
تفريحگاه های تهران
می برند و از تمام
امکانات آن استفاده
می کنند، آنهايی که
به کارمندان بسيجی
علنا 3 % بيشتر حقوق
می دهند، آنها که از
دفتر فرهنگ دانشگاه
برای انتخاب احمدی
نژاد هزينه می کنند،
آنها که مجانی به
مشهد می روند، آنها
که در دانشگاه
برايشان اتاق در نظر
گرفته می شود و
تابلوهای تبليغاتی
دانشگاه را در دست
دارند، آنهايی که
برای فرار از سربازی
و کم شدن مدت سربازی
پسرانشان را می
فرستند عضو بسيج
شوند، آنهايی که به
جرم فساد اقتصادی در
ادارات محکوم می شوند
و بعد می روند عضو
بسيج می شوند، آنهايی
که در جمکران چند روز
اردو می زنند، آنها
که شربت و شيرينی در
روزهای نيمه شعبان
تعارف می کنند، آنها
که... فی سبيل الله
بسيجی نشده اند.
تازه اينها آن نشانه
های علنی است که با
يک نگاه مردم متوجه
می شوند. معلوم نيست
در پشت دوربين ها و
به دوراز چشم مردم چه
شيرفلکه هايی به بسيج
وصل است. شير فلکه
توليت استان قدس
رضوی، شير فلکه حرم
حضرت معصومه، شير
فلکه شاهچراغ،
شيرفلکه حضرت
عبدالعظيم، شير فلکه
شبکه سراسری امام
زاده ها و...... به
کجا وصل است و چند خط
انشعابی به بسيج
دارد؟
چه کسی، سرانجام دهان
خواهد گشود و خواهد
گفت بر سر دکتر زهرا
بنی يعقوب در
بازداشتگاه پايگاه
بسيج همدان چه
آوردند؟ مجلس کنونی
مهر سکوت بر لب زده و
رئيس آن از اتم پائين
تر نمی گويد و بقيه
هم ماست در دهان
دارند! نمايندگان
ادوار مجلس که جمعيتی
است متشکل از
نمايندگان دوره های
گذشته مجلس نامه
نوشته و از قوه
قضائيه خواهان پاسخ
شده اند. اما پاسخ
سکوت است! خانم عبادی
وکالت خانواده را
برعهده گرفته است و
مستند به گزارش پزشکی
قانونی که دو نقطه
کبودی را در کشاله
ران و ساق پای دکتر
زهرا بنی يعقوب تائيد
کرده، خواهان رسيدگی
به حوادثی شده که در
ساعات کوتاه بازداشت
بنی يعقوب بر سر او
آورده اند. هيچکس
پاسخگو نيست. فعلا
شرايط جنگی و اتمی
است. قبلا هم که جنگی
و اتمی نبود، خطر
اصلاحات بود، قبل از
آن هم که چند هزار
زندانی سياسی را
اعدام کردند خطر روی
دست ماندن اين زندانی
ها پس از درگذشته
قريب الوقوع آيت الله
خمينی بود. در فاصله
1367 تا 1376 هم که
انتخابات دوم خرداد
پيش آمد، سالهای
سازندگی و سکوت بود.
هنوز در جمهوری
اسلامی زمان بازگوئی
جنايات و بازگشائی
پرونده جنايات نرسيده
است. نه آنگونه که در
افشاگری ها گفته و
بازگشوده شده، بلکه
بازگوئی و بازگشائی
رسمی و دادگاهی. يعنی
روز برقرار قانون و
عدالت. دو مقوله ای
که بی ظهور امام زمان
هم اتفاق می افتد.
چنان که در گذشته ها
اتفاق افتاد!