بيانيه تحليل شورای ملی
مذهبی های ايران
آن که شعار جنگ می دهد
دغدغه نان و پناهگاه ندارد
حکومت مردم ايران را در بی خبری نگهداشته
آمريكا بيش از 15 پايگاه نظامی در عراق ساخته است و
در حال ساختيك پايگاه بسيار پيشرفته در
6 كيلومتری مرز
ايران است. بزرگترين
سفارتخانه آمريكا در جهان در عراق ايجاد شده است
شورای فعالان ملی مذهبی ايران که
مهندس عزت الله سحابی رئيس و سخنگوی
آنست و مشهورترين و پرسابقه ترين
مليون مذهبی ايران در آن قرار دارند،
با صدور بيانيه
مشروح (24 صفحه ای) مجموعه شرايط
سياسی- اقتصادی کشور و خطری که سياست
جنگی حاکم برای موجوديت ايران در پی
دارد را بررسی و منتشر کرده است. با
توجه به دشوار مطالعه چنين بيانيه ای،
با چنين حجمی بر روی اينترنت، ما
کوشيده ايم رئوس مهم ترين بخش های اين
بيانيه را استخراج کرده و منتشر کنيم.
علاقمندان به متن کامل اين بيانيه
ميتوانند آن را در سايت های خبری
نزديک به طيف ملی مذهبی های ايران
مانند "ميزان و..." مطالعه کنند.
در اين بيانيه، از جمله می خوانيد:
جريان راست منازعهجوی ايران مسئله
جنگ و عواقب
ويرانكننده و فلاكتبار آن را ساده
فرض كرده است؛ زندگی مرفه و
فارغالبال كسانی كه از غم بيكاری،
فقر، اجارهنشينی، خرج روزانه نان و
گوشت و... رنج نمیبرند و نيز در صورت
حملات هوايی و نظامی در اعماق
پناهگاههای زيرزمينی چند لايه،
دغدغهی آسيب و مرگ ندارند، از
درك يك شهروند ساده اين مرز و بوم که
از جنگ و عواقب ويرانگر و وحشتناك آن
بر
زندگی روزمرهاش و خطری كه حيات
سادهی روزانهی او و خانواده و
خويشاوندانش را تهديد میكند، عاجر
است. يك طيف از اين جناح نيز حداقل در
ظاهر، اما به شدت چنين تبليغ میكند
كه
آمريكا امكان و توان جنگ با ايران را
ندارد و تنها به «جنگ روانی" دست زده
است. اين طيف بهطور پيوسته، و با پخش
اخبار يكطرفه، اختلافهای داخلی در
آمريكا، اختلاف آمريكا و متحدانش و يا
شكستهای پياپی آمريكا و همگامانش
و... را تبليغ و بزرگنمايی میكند.
تا آنجا كه بارها از احتضار و سرنگونی
قريبالوقوع آمريكا سخن گفته میشود.
در اين رويكرد تحليلی و تبليغاتی،
اجماع جهانی شکل گرفته عليه دولت
ايران _توسط آمريكا و به كمك سخنان و
مواضع و عملكرد احمدینژاد_ ، و ارسال
پروندهی انرژی هستهای ايران به
شورای امنيت و تصويب قطعنامههای
پياپی عليه تهران، در حاشيه قرار
میگيرد. در همين فضاست كه در مواضع
رسمی، قطعنامههای سازمان ملل از سوی
احمدینژاد، به «ورقپاره» تعبير
میشود.
پيامد اين رويكرد و چشمانداز
احتمالی، ايجاد فضای بحرانی و ناامنی
داخلی و فشار اوليه برای خارج كردن
سپردههای (كم يا زياد) مردم از
بانكها و
ملتهب شدن فضای مالی كشور و احيانا"
شورشهای پراكنده در اين مورد و نيز
شورش مردم گرسنه و تحت فشار قرار
گرفته و حملات احتمالی برای غارت
فروشگاهها و... و حوادثی از اين دست
است. شايد واشنگتن تصور میكند اين
بحران به شورش و انقلاب سراسری و
تغيير حكومت در ايران منجر میشود و
هدفگذاری «تعيينتكليف نهايی" با
دولت ايران محقق میگردد؛ اما قابل
پيشبينی است كه واقعيت امر میتواند
به گونهای ديگر اتفاق افتد؛ بدين
ترتيب كه دولت ايران كه در شرايط
بحران و آشوب نمیتواند شاهد ناامنی
باشد
و احتمال گسترش اين شورشها و تبديل
آن به بحران سياسی را میدهد، بالطبع
به سركوب و كنترل آن میپردازد.
مقدمهی اين سركوب نيز برخورد با
افراد و
اقشاری است كه به زعم آنها میتوانند
شورشهای اجتماعی را به سرعت گسترش
دهند و به آن شكل ناامنی، غارت، هرج
و مرج و ... ببخشند (يعنی لمپنها
و...)؛ اتفاقی كه از هم اينك آغاز شده
است. كسانی هم كه میتوانند به اين
بحران و شورشهای احتمالی عمق سياسی
بدهند (يعنی فعالان سياسی و روشنفكران
و دانشجويان و...) بازداشت و سرکوب
میشوند. اما هم نخبگان و روشنفكران
ملی و هم همه شهروندانی كه زيست
سادهای در اين
سرزمين دارند میدانند _و بايد به طور
ريزتر و دقيقتر آگاهتر و روشنتر
شوند_ كه جنگ چه عواقب نكبتباری برای
همگان دارد. افكار عمومی جهانی واز
جمله ايرانيان خارج از كشور، هر چند
خود به طور مستقيم تحت اين شرايط
نيستند اما دل در گرو وطن دارند نيز
بايد نسبت به اين عواقب حساس شود و
آنها چه ايرانيان و چه ديگران را در
اين باره حساس نمايند؛ نمونهی
افغانستان و عراق در پيش روی ماست.
محسن مسرت در سایت "میزان" (متمایل به نهضت آزادی
ایران)
یگانه حکومتی که میتواند جلوی جنگ را بگیرد، خود
جمهوری اسلامی است
حمله به ایران می تواند درابعاد حمله آلمان نازی به
لهستان در سال 1938 باشد: برق آسا و نابوده کننده!
برخي مسئولين جمهوري اسلامي با تکيه بر مشکلات
آمريکا در عراق و افغانستان بجاي جدي گرفتن خطر
جنگ، به خود آرامش خاطر داده، مسئولين و مردم
ايران را به سوي دامي سوق مي دهند که رهبران
اقتصادي و ايدئولوژيک آمريکا برايشان پهن کرده
اند. هرج و مرج در عراق و افغانستان نه تنها دليلي
براي شروع نشدن جنگ جديدي در منطقه- بخصوص عليه
ايران- نيست، بلکه ايجاد هرج و مرج از اهداف اصلي
ايالات متحده در کليه کشورهاي منطقه و بخصوص ايران
مي باشد. اظهارات يک مسئول نظامي کشور بدين مضمون
که آمريکا قادر است با بمباران، ايران را خراب کند
ولي هيچگاه قادر به اشغال آن نخواهد شد، شوکه آور
است. حمله به ایران علاوه بر مراکز هسته اي کليه
کارخانه هاي مهمات سازي، پل ها، نيروگاه ها،
پالایشگاه هاي نفت، تصفيه خانه هاي آب شهرهاي بزرگ
و غيره را در نظر دارد. بمباران هوائي ایران
همانند الگوي نازي هاي آلمان به هنگام حمله خود در
سال 1938 به لهستان، آنچنان خواهد بود که امکان
عکس العمل نظامي متقابل محدود شده و حتی به صفر می
رسد. در حاليکه ضربه هاي هوائي زندگي روزمره 12
ميليون جمعيت تهران را مختل نمايد و ظرفيت هاي
اضطراري در خدمت محافظت و کارسازي شريانهاي
اقتصادي، حمل و نقل، تأسيسات انرژي و آب آشاميدني
قرار گرفته شوند، ديگر نميتوان انتظار داشت که
دستگاه دفاعي قادر به عمليات نظامي متقابل باشد.
در نشست با دانشجويان تاکيد شد: "حمله آمريکا به
ايران نه تنها منجر به دموکراسی نمی شود، بلکه
جنگ، دموکراسی ملی را در کشور عقب می برد. بايد
نسبت به خطر حساس
بود. هرکس با جنگ مخالفت کند
متحد راهبردی ما می شود. اگر جنبش ضد جنگ منجر به
آن
شود که حمله ای صورت نگيرد، امکان تقويت نهادهای
مدنی فراهم می شود.
دموکراسی درجامعه مدنی برقرار می شود. پس از
پيروزی در اين مرحله، نيروهايی که صلح می
خواستهاند و با جنگ مخالف بودند، مطرح
می شوند.
(سخنگوی دانشجویان خط امام
درجریان تصرف سفارت امریکا)
... جناب آقای
دکتر داوودی معاون اول رئیس
جمهوری که خوشبختانه از فیض تحصیل
در امریکا بهره بردهاست
انگشت اتهامش را به سوی تلاش های
چندین و چند ساله برنامه ریزان
کشورگرفته
و گفته است: در تدوین برنامه های
5 ساله نامحرمان حضور داشته اند.
برایم
سوالی پیش آمد؛ قوای نظارتی کشور،
نمایندگان مجلس، شورای نگهبان،فقها و
مراجع کجا بودند و چگونه شد در
مقابل این نامحرمانی که اومانیسم
و
سکولاریسم را برگرفته از سیاست
های امریکا و غرب وارد برنامه های
کشورکردند،
ساکت ماندند؟ آحاد مسلمان و این
همه دلسوخته انقلاب کجا بودند؟ وشما
کجا بودید آقای داوودی؟ آقای
داوودی، شاید ما اصلاح طلبان از
شمابسیجی
تر باشیم، چه می دانید؟
حداقل بسیاری از
اصلاح طلبان، تکنوکرات ها و کسانی
که این گونه بیپروا
به آنها حمله می کنید از شما در
ایثارگری و حضور در عرصه های
انقلابو جبهه
و جهاد سابقه بیشتری دارند. آقای
داوودی، اظهار امیدواری کردهرگه
های پوسیده یی که از غرب در میان
دانشجویان، متفکران و استادان
کشوروجود
دارد، خشکیده شود. به عنوان یک
دانشگاهی می خواهم بپرسم آیا
دستاوردهای درخشان جمهوری اسلامی
ایران در عرصه های علمی و فناوری
... ناشی از همین رگه هایپوسیده
غرب است؟
چگونه است رگه های
پوسیده تحجر را که پا به پای
سیاست های غرب برایضربه
زدن به قلب انقلاب اسلامی فعالیت
می کند نمی بینید؟ ... رئیس جدیدستاد
انتخابات کشور، آقای (سردار)
افشار(فرمانده سابق بسیج) هم همین
دیروز و پریروز تحلیل کاملاً
جانبدارانه ییرا
نسبت به دولت های قبل ارائه کرده
است.
ایشان هم، آن چنان
بهنفی
دولت های قبل پرداخته که هر
شنونده یی از خود میپرسد پس این
دولت هابا این
نوع گرایش ها مشروعیت خویش را از
کجا به دست آورده بودند؟ به زعمایشان
حرکت دولت ها در دوره های اصلاحات
و سازندگی براساس جدایی دین ازسیاست
و به سبک لائیک بوده است که البته
این تعبیر ارتباطی با لائیسیسمندارد.
شاید ایشان تفاوت بین سکولار و
لائیک را نمیداند، چون این تعبیررا در
جای خود به کار نبرده است.
امیدوارم این جانبداری ها و تهمت
زدن ها در عملکرد کسی کهحساس
ترین نقش را در انتخابات آتی بر
عهده دارد و قرار است انتخاباتیسالم،
بی طرفانه و به دور از هر گونه
شائبه دخالت دولت را برگزار کند،
اثر
نگذارد. اما
واقعاً اثر نمی گذارد؟ ...
امين شعبانی
نماينده سنندج در
مجلس:
وزير کشور پاسخ بدهد
که چرا سردبير هفته
نامه محلی كه
اعتبارات آن از
سازمان همياری
شهرداریها تامين
میشود يك فرد
غيربومی و بازنشسته
انتخاب شده است و
عملكرد نمايندگان
مجلس در بين مردم
منعكس نمیشود.
تغيير و تحولات
مديران استانی در هر
دولت اتفاق میافتد.
در كردستان در چند
سال اخير به فرزندان
كرد اعتماد شده بود و
به عنوان فرماندار و
مديران كل انتخاب شده
بودند، اما در دولت
نهم اين افراد بركنار
و مديران كم تجربه و
غير بومی جايگزين
آنان شدند.
مديران بومی جابجا
شدهاند و مديران غير
بومی جايگزين
شدهاند. در مديريت
استانهای ايلام و
كرمانشاه حداقل بايد
از مديران بومی
استفاده میشد، نه بر
عكس.
جنگ تبليغاتی بين
رسانه های خارج کشور
چه از نوع اينترنتی و
چه از نوع تصويری با
سيمای جمهوری اسلامی
همچنان ادامه دارد و
در اين ميان ساعت
20:30 سيما سعی کرده
با ايجاد فضای جذاب و
دادن کمی هزينه(پخش
برخی اخبار) و گرفتن
ده برابر آن
سود(پيروز شدن بر سر
موضوعات اصلی و منحرف
کردن افکار عمومی از
اتهامات اصلی وارده)
در اين مبارزه رسانه
ای پيروز شود.
امروز 20:30 گزارشی
از بسيج داشت و بقول
خودشان دنبال شير
فلکه نفتی گشت که می
گويند به بسيج وصل
شده است و برای ثابت
کردن اينکه شير فلکه
- چه نفتی و چه غير
نفتی- به بسيج وصل
نيست به يک حوزه بسيج
در پائين شهر و يک
پايگاه بسيج در بالای
شهر رفت. اعضای اين
حوزه ها نيز با گفتن
اين مطلب که ما برای
خدا و اسلام کار می
کنيم و هيچ پولی نمی
گيريم به خيال خودشان
به مردم ثابت کردند
که هيچ شير فلکه ای
به بسيج وصل نيست و
همه در راه خدا موش
می گيرند.
البته آنچه که مردم
در جامعه می بينند
چيز ديگری است و
فاصله اش با اين
گزارش همانند فاصله
زير زمين تا آسمان
است.
شير فلکه نفت اتصالی
به بسيج، قطعا در
مقابل دوربينی که چند
لحظه در دو پايگاه
بسيج فيلم می گيرد
پديدار نمی شود و کسی
هم جلوی دوربين شير
فلکه را باز نمی کند
تا اصراف شود!
سيما تصور کرده در يک
مصاحبه چند دقيقه ای
و با حرف های چند
جوجه بسيجی مردم به
اين نتيجه خواهند
رسيد که هيچ شير فلکه
ای به بسيج وصل نيست
و همه سرداران و
فرماندهان و روحانيون
و نمايندگان ولی فقيه
و ايدئولوگ ها و
مداحان بسيج و
دانشجويان و
دانشجونمايان از
محرومينی اند که پا
به رکاب اند. آن هم
در ايران امروز که
هيچکس سرفه بی مزد
نمی کند. دراين
ايران، عضويت در بسيج
يعنی آب و نان و
امکانات و رانت.
آنهايی که با 2000
تومان دانشجويان را
به 3 شهر ايران می
برند و بر می
گردانند، آنها که
مجانی چند صد نفر را
به پارک ها و
تفريحگاه های تهران
می برند و از تمام
امکانات آن استفاده
می کنند، آنهايی که
به کارمندان بسيجی
علنا 3 % بيشتر حقوق
می دهند، آنها که از
دفتر فرهنگ دانشگاه
برای انتخاب احمدی
نژاد هزينه می کنند،
آنها که مجانی به
مشهد می روند، آنها
که در دانشگاه
برايشان اتاق در نظر
گرفته می شود و
تابلوهای تبليغاتی
دانشگاه را در دست
دارند، آنهايی که
برای فرار از سربازی
و کم شدن مدت سربازی
پسرانشان را می
فرستند عضو بسيج
شوند، آنهايی که به
جرم فساد اقتصادی در
ادارات محکوم می شوند
و بعد می روند عضو
بسيج می شوند، آنهايی
که در جمکران چند روز
اردو می زنند، آنها
که شربت و شيرينی در
روزهای نيمه شعبان
تعارف می کنند، آنها
که... فی سبيل الله
بسيجی نشده اند.
تازه اينها آن نشانه
های علنی است که با
يک نگاه مردم متوجه
می شوند. معلوم نيست
در پشت دوربين ها و
به دوراز چشم مردم چه
شيرفلکه هايی به بسيج
وصل است. شير فلکه
توليت استان قدس
رضوی، شير فلکه حرم
حضرت معصومه، شير
فلکه شاهچراغ،
شيرفلکه حضرت
عبدالعظيم، شير فلکه
شبکه سراسری امام
زاده ها و...... به
کجا وصل است و چند خط
انشعابی به بسيج
دارد؟
چه کسی، سرانجام دهان
خواهد گشود و خواهد
گفت بر سر دکتر زهرا
بنی يعقوب در
بازداشتگاه پايگاه
بسيج همدان چه
آوردند؟ مجلس کنونی
مهر سکوت بر لب زده و
رئيس آن از اتم پائين
تر نمی گويد و بقيه
هم ماست در دهان
دارند! نمايندگان
ادوار مجلس که جمعيتی
است متشکل از
نمايندگان دوره های
گذشته مجلس نامه
نوشته و از قوه
قضائيه خواهان پاسخ
شده اند. اما پاسخ
سکوت است! خانم عبادی
وکالت خانواده را
برعهده گرفته است و
مستند به گزارش پزشکی
قانونی که دو نقطه
کبودی را در کشاله
ران و ساق پای دکتر
زهرا بنی يعقوب تائيد
کرده، خواهان رسيدگی
به حوادثی شده که در
ساعات کوتاه بازداشت
بنی يعقوب بر سر او
آورده اند. هيچکس
پاسخگو نيست. فعلا
شرايط جنگی و اتمی
است. قبلا هم که جنگی
و اتمی نبود، خطر
اصلاحات بود، قبل از
آن هم که چند هزار
زندانی سياسی را
اعدام کردند خطر روی
دست ماندن اين زندانی
ها پس از درگذشته
قريب الوقوع آيت الله
خمينی بود. در فاصله
1367 تا 1376 هم که
انتخابات دوم خرداد
پيش آمد، سالهای
سازندگی و سکوت بود.
هنوز در جمهوری
اسلامی زمان بازگوئی
جنايات و بازگشائی
پرونده جنايات نرسيده
است. نه آنگونه که در
افشاگری ها گفته و
بازگشوده شده، بلکه
بازگوئی و بازگشائی
رسمی و دادگاهی. يعنی
روز برقرار قانون و
عدالت. دو مقوله ای
که بی ظهور امام زمان
هم اتفاق می افتد.
چنان که در گذشته ها
اتفاق افتاد!