10-12 روز جنجال و نمایش تلویزیونی پایان یافت و
ملوان های انگلیسی، پس از خوردن چند نوبت چلوکباب سلطانی با
زعفران- که دهان ببینده های سیمای جمهوری اسلامی را آب انداخته
بود- و گرفتن یکدست کت و شلوار خوش دوخت وارداتی، امروز از تهران به لندن پرواز می کنند. احمدی نژاد در پایان
مصاحبه خبری دیروز خود آنها را به تونی بلر نخست وزیر انگلستان
هدیه داد و عملا نقش دولت نیمه نظامی و وابسته به سپاه پاسداران را
در این ماجرا پذیرفت. حاصل این ماجرا و تظاهرات دولتی و سازمان
یافته در مقابل سفارت انگلستان در تهران و سخنرانی ها و خطبه های
نماز جمعه و مصاحبه های مقامات و امام جمعه ها، به همراه تمرین
ریاست جمهوری از سوی علی لاریجانی همان لبخند و نگاه مرعوبی است که
در عکس می بینید. جنجال بسیار با نتیجه پوچ. نه انگلستان پذیرفت
نیروهایش وارد آب های ایران شده اند و نه تونی بلر متعهد به عدم
تجاوز به ایران شد. حتی اگر چنین تعهدی روی کاغذ هم داده می شد پوچ
بود. آن که بخواهد به ایران حمله کند، بی اعتناء به این نوع تعهدها
کار خودش را می کند. مگر آلمان هیتلری با اتحاد شوروی قرار داد عدم
تجاوز نبسته بود؟ از جمع دستگیر شدگان در عراق نیز تنها دبیردوم
سفارت جمهوری اسلامی رها شده و به ایران بازگشت که معلوم نیست در
اختیار چه کس و یا چه نیروهائی در عراق بوده است و یک وقت ملاقات
هم برای دیدن بازداشت شدگان اربیل گویا داده شد. حاصل این
ماجراجوئی نیز مانند ماجرای هولوکاست هیچ نبود، جز جمع شدن اتحادیه
اروپا پشت انگلستان و از آن مهم تر، سرعت گرفتن روند مذاکرات و
اتحاد اسرائیل با کشورهای عرب منطقه. آینده، بیش از اکنون حاصل این
سیاست ها و نمایش های از تاریخ مصرف گذشته را که تقلیدی است مضحک
از تصرف سفارت امریکا در آغاز پیروزی انقلاب 57 نشان خواهد داد.
حجم تبليغات جنگی در سيمای جمهوری اسلامی و سخنرانی های مقامات در
ستايش مرگ و شهادت، مردم را به اين نتيجه رسانده که حمله به ايران
اگر قطعی نبود، حکومت اينگونه بر طبل شهادت و جنگ نمی کوبيد!
فرمان حمله
از فراز سر کنگره
نوشته
Ibrahim WARDE
برگردان فارسی بهروز عارفی- لوموند ديپلماتيک
مقالاتی از لوموند ديپلماتيک فارسی ماه مارس
بخش دوم مقالات ماه مارس لوموند ديپلماتيک فارسی
منتشر شد. به همراه اين مقالات، چند مقاله از
شماره های گذشته نيز انتشار يافته است.
عکس يادگاری احمدی نژاد
با ملوان ها
العاقل
فی الاشاره!
ابطحی ـ
آورده اند که در قديم نديم ها اسب يکی
از خلفا را دزديده بودند. اطلاعيه داد
که هر کس آن را پيدا کند و تحويل دهد،
خود آن اسب را به عنوان مژدگانی به او
می دهند. پرسيدند، اگر قرار است همان
اسب را به رباينده آن بدهيد، چرا اين
همه سرو صدا و اطلاعيه واينا؟
نميدانم آن خليفه چه پاسخ داده بود،
ولی شايد گفته باشد که می خواهد به
اتفاق وزرايش با آن دزد عکس يادگاری
بگيرد!
پنجمين
کنفرانس مطبوعاتی رئيسجمهور پس از
حدود دو سال که از تصدی رياستجمهوری
ايشان می گذرد برگزار شد. ايشان حدودا
سالی دو مصاحبه برگزار کرده و مقابل
نمايندگان رسانهها و افکار عمومی
قرار گرفته است.
دراين مصاحبه حتی اجازه طرح سئوال به
خبرنگاران رسانههای مستقل داده نشد.
برخی همانند خبرگزاری ايلنا از شرکت
در اين نوع جلسات منع میشوند و برخی
مانند روزنامههای منتقد دولت، اجازه
طرح سئوال نمیيابند.
دولت خاتمی که از سوی برادران جناح
راست بشدت تحت انتقاد بود، بيشترين
ارتباط را با رسانهها داشت.
رئيسجمهور سابق حداقل ماهی يکبار در
ساختمان هيات دولت پذيرای خبرنگاران
بود و اعضای هيات دولت نيز جدا از
کنفرانسهای مطبوعاتی، در حاشيه ديدار
رئيسجمهور و سخنگوی دولت سابق، با
خبرنگاران درباره مهمترين اتفاقات روز
به گفتوگو مینشستند. بيلان پاسخگويی
بهرغم انتقادات، آنچنان بالا بود که
همه مطمئن بودند بعد از يک اتفاق مهم
سياسی، اجتماعی يا حتی اقتصادی
نمايندگان دولت و رئيسجمهور در اولين
جلسه خود به پاسخگويی درباره آن
میپردازند.
«سنت پاسخگويی" که اصولگرايان در دولت
خاتمی به شدت دنبال آن بودند، در دولت
احمدینژاد کمرنگ و کمرنگتر شد و حتی
منتقدان محلی برای طرح مسائل اصلی
نمیيابند. آيا پاسخگويی اکنون بدل به
اجرای يک شو نمايشی شده که قرار است
سالی دو بار به صحنه برود و چند
روزنامه خاص و از پيش تعيين شده
سئوالات کليشهای خود را مطرح کنند؟ و
پيامهايی از طريق اين صحنه رد و بدل
شود و از سئوالات اساسی غفلت شود؟
(عنوان اين مطلب انتخاب پيک نت است و
در متن نيز با توجه به عدم ضرورت برخی
ملاحظات که در داخل کشور ضروری است و
در خارج از کشور خير، برخی تغييرات
داده شده است.)
اکثر
مردم، اين روزها در مورد حمله حرف
ميزنند، ولی همچنان با خوش بينی آن را
جدی نمی گيرند. در مهمانی ها، تاکسی
ها، ادارات و هر جا که عده ای با هم
هستند ساعت ها بحث حمله می شود، اما
غلب سرانجام به اين نتيجه می رسند که
امکان جنگ وجود ندارد. اکثرا عقيده
دارند روحانيون از ترس اين که
حکومتشان را از دست بدهند، در دقيقه
90 تن به هر سازشی می دهند. مردم
تحريم را جدی تر از حمله گرفته اند.
استدلال های عاميانه را بدانيد بد
نيست. در ترجيح دادن جنگ به تحريم اين
استدلال تعجب آور را بارها شنيده ام
که تحريم زندگی را فلج می کند ولی در
جنگ امکان تعويض حکومت وجود دارد!
چهارشنبه ای
که سالی يکبار
تکرار می شود
سيامک زند
چهارشنبه
سوری امسال هم با وجود ضد تبليع های
گسترده صدا و سيما همانند هر سال پر
شور برگزار شد.البته البته صدا و سيما
امسال کليت چهارشنبه سوری را منکر
نشد، گرچه فشفشه را به رسميت نشناخت،
چه رسد به منور، پروانه، زنبوری،
آبشار، کپسولی، سيگارت، ديناميت و
هرگونه آتش و جرقه ای که خيلی از آنها
واقعا بی خطر است و می شود جايگزين
نارنجک و بمب های دست ساز کرد. همه
آنها را غير قانونی خواند و گفت از
اين کارهای بد نکنيد. اينکه چرا
جوانها بقول خود صدا و سيما از جانشان
می گذرند و اين بمب ها و نارنجک ها را
می سازند را نمی خواهد بروی خودش
بياورد. شب چهارشنبه سوری در سراسر
تهران پر بود از نيروهای ضد شورش که
کيوسک های پليس و ماشين های گشت و
نيروهای پياده هميشگی را به انها
اضافه کنيد . می گويند برای امنيت خود
مردم است! شايد هم راست می گويند.
خيابانهای معروف تهران مانند ايران
زمين و غيره را بسته بودند و اجازه
ورود نمی دانند، مگر آنهايی که آنجا
زندگی می کنند و جوان ها هم نامردی
نمی کردند و برای اينکه دور هم باشند
می رفتند دنبال دوستانشان و بعد هم به
بهانه صاحب خانه وارد خيابان های
مسدود شده می شدند. در مجتمع های بزرگ
شهرک غرب صدای موسيقی و رقص به آسمان
رسيده بود. در قيطريه جوان ها با ضد
شورش درگير شدند و در يک کوچه بن بست
کتک کاری شديدی در گرفت. در کردستان
هم نيروهای انتظامی به مردم حمله ور
شد ولی درگيری نشد و مردم مظلومانه -
بقول آقايان- متفرق شدند. در شهرک
سبحان هم که در بلوار کاوه است، بقول
معروف بزن و برقص جوان ها و پيرها
براه بود. اين مجتمع های خصوصی خوبيش
اين است که پليس وارد آن نمی شود . در
اين جور مراسم به قول علما ملی و غير
اسلامی فاصله حکومت و مردم به خوبی به
چشم می خورد چون جمهوری اسلامی با
اکراه نام چهارشنبه سوری را می آورد و
در مورد عيد و سال تحويل هم که اصلا
نام عيد را از صدا و سيما نمی شنويد،
مگر اينکه در مسابقات تلفنی زنده يا
برنامه های زنده مردم بگويند. همه می
بينند که حتی همان ايرانی های مذهبی
که اعياد مذهبی را برگزار می کنند هم
عيد و 4 شنبه سوری را جزو جدا نشدنی
فرهنگ ايران می دانند و اينها را هم
برگزار می کنند که اين هم فاصله ديگری
است بين مردم و حکومت.
سالروز
رسميت يافتن جمهوری اسلامی، برای نسل
ما که با رژيم گذشته مبارزه کرده بود
تا آزادی و استقلال را با ايجاد نظام
جمهوری که مبتنی بر آرای مردم باشد، و
اسلام عدالت خواه علوی ونظام مترقی
دينی مبنای حاکميت باشد، خيلی خاطره
انگيز است. با گذشت نزديک به سه دهه
از آن روز خيلی از آن آرمان ها البته
تحقق نيافته است. خيلی از دلسوزان
اوليه انقلاب بيش از هميشه نگران و پر
دلهره هستند. روياروئی جديد ايران با
بسياری از قدرتمندان بين المللی در
مقايسه با کشورهای آسيب ديده از سياست
های جهانی بنيادهای کشور را مورد
تهديد جدی قرار داه است. آنها که
دلشان برای ايران و انقلاب و نظام
جمهوری اسلامی می سوزد، به دور از
شعار زدگی های موجود علاقمندند که
ايران از سياست های تنش زا دوری کند و
مثل همه ی مردم دنيا صدای آرامش و
زندگی وپيشرفت را به جای صدای ترس و
وحشت تجربه کنند. آن روز که مردم
ايران در بی نظير ترين انتخابات، به
پای صندوق رای رفتند و به نظام جمهوری
اسلامی رای دادند، پر از اميد بودند و
نگاه به آينده ای شيرين داشتند. نبايد
آن اميد ها به ياس تبديل شود.