رسما اعلام شد
12 درصد گداهای تهران
 ديپلمه و فوق ديپلمه اند


 


شليک به اهداف انقلاب 57
ار سنگر تو خالی اصولگرائی

عباس عبدی  

       پیک هفته 95  --------- 9 مرداد 1386 31  ژوئیه 2007

  infos@peiknet.com  

اخبار هفته


درمحافل سياسی ايران
تمايل رهبر ابلاغ شد
مجلس هشتم و رئيس جمهور
چه شرايطی بايد داشته باشند

رقابت ميان روس و انگليس
حراج شرکت مخابرات ايران

50 سرتيپ سپاه

آماده رفتن به مجلس شده اند


سرانجام قتل در ایستگاه متروی کرج

حاج آقا "قاتل" است مهم نیست، تبرئه است!


مصاحبه‌ الهه حميدی

با رئیس سازمان زندان ها

بازداشتگاه های امنیتی


مردی با 4 هزار سخنرانی

فرمانده سپاه اعلام کرد:
آمادگی يگان های رزمی سپاه
برای مقابله با تهديدهای خارجی


سيمين دانشور
يادگاری که نفسش، ديگر همراهی نمی کند!

ازجمله آخرين شخصيت هائی که احمد خمينی قبل از مرگ با وی ملاقات کرد خانم سيمين دانشور بود. خانم دانشور در همان روزهای اوليه مرگ مشکوک احمدخمينی، با تاثر و هيجان يکبار و در يک محفل بسيار خصوصی، فقط اين جمله را بر زبان آورد و ديگر دراين باره هيچ نگفت:
« احمد، 48 ساعت قبل از فوتش آمد نزد من. آشفته بود. گفت: می دانم که بزودی رفتنی ام!» دلداری اش دادم و توی دلم گفتم: جلال هم به دلش آمده بود!
هستند کسانی که اين شرح را از زبان خانم دانشور شنيده اند و شايد بتدريج زمان بازگوئی آن، بی آنکه از اين فاش گوئی و خطر آن برای خانم دانشور بيمی به دل راه دهند، آن را دقيق تر فاش کنند!


سئوال روز:
آنها که می خرند کيستند؟

چوب حراج بر شرکت ها

 

هنوز معلوم نيست اين صنايع و شرکت ها به چه کسانی و چه شرکت های نوتاسيسی فروخته و يا واگذار می شوند و هويت، نام و مشخصات خريداران اين شرکت ها چيست؟ اين پنهانکاری امنيتی عملا آن حدس و گمان هائی را تقويت کرده که بموجب آن، شماری از فرماندهان سپاه و بسيج با سرمايه ای که معلوم نيست از کجا جمع کرده اند و يا از کجا به حساب آنها منتقل شده شرکت های جديد برای خريد اين صنايع را تاسيس کرده اند. بخشی از وحشت اخير موتلفه اسلامی و سرمايه داران بزرگ تجاری و صاحبان بنيادهائی که در سه دهه گذشته حاکم اقتصاد کشور بوده اند و اکنون منتقد ملايم دولت شده اند، از پيدا شدن سر و کله اين سرمايه داران جديد است که بجای تسبيح، تفنگ دراختيار دارند!!


سئوال ملی
 
120 ميليارد ارز خارجی را
 دولت احمدی نژاد

 کجا مصرف کرده؟


مصاحبه مهم رئيس

   جديد اتاق بازرگانی  

بنزين

  باک موتور رابطه با امريکا
ر را بخش خصوصی پر می کند


 


 

 
فيلم را بينيد!
سقوط اعتماد و اعتبار
نيروی انتظامی در ميان مردم

برنامه "کوله پشتی" در سيمای جمهوری اسلامی و مصاحبه مجری آن با فرمانده نيروی انتظامی تهران بزرگ موج کوچکی بود از توفانی که در جامعه بر سر کم حجاب بگيری و اعدام لات و لوت هائی که حالا تقش در آمده که قاطی آنها چند محکوم سياسی را هم گنجانده و بالا کشيده اند بر پاست. چند موج اعتراضی و سازمان يافته از جانب سايت های وابسته به طراحان ايجاد رعب و وحشت درجامعه و منصرف کردن مردم از فعاليت برای انتخابات آينده عليه اين برنامه و اين مصاحبه بلند شد، اما آش آنقدر شور بود که حتی آشپزهائی مانند احمد جنتی نيز در نماز جمعه حجاب را رها کرده و اوباش را چسبيدند و بقول هاشمی رفسنجانی "فتيله را پائين کشيدند". اما اين فتيله پائين کشيدن حکومتی به معنای دست برداشتن مردم از افشای آنچه که نيروی انتظامی در خيابان ها با زن و دختر مردم کرده و می کند نيست و به همين دليل فيلم های کوتاه از صحنه هائی که فرمانده نيروی انتظامی تهران بزرگ در برنامه کوله پشتی منکر آن شده بود همچنان به سوی "يوتوب" سرازير است!
نفرتی که در جامعه و در اين دوران اخير عليه نيروی انتظامی بوجود آمده؛ شايد در طول نزديک به سه دهه گذشته وجود نداشته است. هيچکس قبول ندارد که اين حرکات برای حفظ امنيت است. نه تنها چنين نيست، بلکه ضد امنيت است! به اين فيلم که جديدا روی "يوتوب" آمده نگاه کنيد. ببيند مردم چگونه فرمانده انتظامی را دوره کرده اند و او وحشت زده از اين محاصره دست از سر آن زن سن و سال دار بر می دارد.


چرا زن سليطه الهام
عليه خاتمی لچک پاره می کند
؟
خاتمی:
اصلاحات نه الحاد است و نه براندازی

ديدار خاتمی با رهبران دانشجوئی
چقدر زيبا بود اگر بسيج دانشجوئی
از برخورد با دانشجويان انتقاد می کرد

جنگ شيعه - سنی
گام به گام
ج. اسلامی را جانشين القاعده کردند
نوشته   Alain GRESH
برگردان فارسی بهروز عرفانی

ما را از محاصره فيلتر نجات دهيد!

با اين قضاوت نظام می ماند؟
نه سی 130 بی صاحب بود
نه قربانيان سقوط آن بی کس و کار

م. صادقی

من شاهد اعدام
 و زجرکش کردن آن زن بودم
شهرام بنازاده

شماره جديد لوموند ديپلماتيک فارسی
مقالات ماه ژوئيه لوموند ديپلماتيک فارسی همراه با ترجمه برخی مقالات ماه های گذشته اين نشريه منتشر شد. دراين شماره می خوانيد: 

1- کوسوو 2- محل کار، محل خشونت و مرگ 3- دستور العمل های ایدئولوژیک پرزیدنت سارکوزی 4- دغدغه های ضد موشکی امریکا 5-  این صلح طلبان امریکائی کجا هستند ؟ 6- بنیادی آبرومند که وظیفه سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) را بجا می آورد 7- معجون انفجاري « انقلابيون » گرجستان 8- چگونه جهان،  فلسطين را به خاک سپرده است؟ 9- سياه، يهودي و اسرائيلي 10- فرد گرائی گسترده در کاليفرنيا: عصيان بي خطر 11- شيعيان، دشمن جديد 12- کناره گيري بي جلال آقاي آنتوني بلر 13- سرمایه گذاری هائی که مرزی نمی شناسد 14- مسابقه تسليحاتي در قفقاز 15- وسوسه بي پايان ميانه روي در چپ 16- بانک کشورهاي جنوب در مقابل بانک جهاني 17- کارشناسان جنگ وتنش هاي يک امپراطوري 18- پاسخ هاي استثنائي به موقعيت هاي استثنائي 19- فرانکوفوني صحبت نمي شود 20- آيا دانش رايانه داراي جنسيت است 21- تشکيلات بشر دوستانه قرباني منطق دولت 22- «بازي بزرگ» پيرامون نفت و گاز در پهنه اي از قفقاز تا آسياي ميانه 23- اشغال باعث چه تغييراتي در اسرائيل شده است؟ 24- خطاهاي تاکتيکي، برخورد استراتژي ها 25- ضربه روحي شکست بر نسلي از اعراب 26- ريشه هاي بحران خاورميانه 27- حتي ژنرال دوگل در انزوا بود... 28- هفته اي تعيين کننده


سرمقاله راه توده: شاهد خاموش وقايع نبايد بود
اراذل و اوباش حکومتی
در برابر اراذل و اوباش خيابانی


کنسرت در تهران
اداره اماکن30 ميليون تومان
 
باج صدا از شجريان ميخواهد!


جنگ مردم و حکومت
روی شبکه تصويری "يوتوب"
 1- فيلم غافلگيری مهرداد ميناوند در يک ويلای کنار دريا که بهانه حذف او از تيم ملی فوتبال ايران شد.
2- فيلم دختران دبيرستانی در گيلان که روسری ها را
برداشته و درکلاس درس رقص گيلکی می کنند.
3- جشن خانوادگی و دخترانه ای که روی يوتوب رفته


هاشم آغاجري:
دعا کنيد انقلاب مخملی شود
بوی يک انقلاب كلنگی می آيد

در پيروی از استراتژی سياست خارجی تهاجمی و طلبکارانه شريعتمداری مدعی بحرين شد و اعراب بر ضد ايران تحريک شدند و دشمن اصلی خود را نه اسرائيل بلکه ايران ديدند، و آنوقت وزير خارجه جمهوری اسلامی لابد در ادامه همين سياست تهاجمی برای دلجويی به بحرين می رود. اين تفکر در نهايت خيال امپراتوری اسلامی را در سر دارد و اگر اين تفکر روزی به بمب اتم برسد فاتحه اين منطقه از جهان خوانده است.


انگيزه سفر وزرای دفاع و خارجه امريکا به منطقه
"دفاع ازعراق"
نام رمز مقابله اعراب با ايران


نقد گنجی بر شریعتی
زبان حال چیست؟
دراین میدان و با این گوُی
 اگر بُردی، گوُیمت گرُدی!
سین. ابراهیمی


افشاگری يک دانشجوی آزاد شده
درباره موقعيت دانشجويان دراوين


شرح شکنجه دانشجويان در اوين


سهم جمهوری اسلامي
در حريق جنگ شيعه- سنی
عباس عبدی
آنها که برای "ابولولو" مجری ترور "عمر" خليفه دوم اهل سنت مقبره ساختند، مشوق جشن عمرکُشون در ايران شدند و مانع راه يافتن يک سنی مذهب به هيات رئيسه مجلس و يا مقامات قوه مجريه شدند و قوانين شيعه را در قوه قضائيه برای يک سوم سنی مذهب ايران هم جاری کردند، آب به آسياب صادر کنندگان فتوای ويرانی مقبره امامان شيعه را بعنوان مقابله با بت پرستی نريختند؟


در عسلويه
در غياب خبرگزاری ايلنا نيز
اعتصاب های کارگری ادامه دارد


مرتضوی فاش ساخت
ترور چهار قاضی اسلامی
که جزئيات آن اعلام نشده‌بود


3 وزير خارجه
ديدار مهمی، که بی سروصدا
در پايتخت اسرائيل برگزار شد


مصاحبه با عباس عبدی
بجای انقلاب مخملی  
فکری به حال فروپاشی بايد کرد

حکومت اگر احساس قدرت و ثبات می کرد، اينگونه با شعله و جرقه نارضائی در جامعه برخورد تند و خشن نمی کرد. البته آنها چون ميدانند، برخلاف ادعاهايشان قدرت آهنين نيستند، بيم دارند که هر جرقه ای و هر شعله ای بسرعت به حريقی سراسری تبديل شود و به همين دليل اينگونه برخورد می کنند.
 شواهد نشان ميدهد که مسئله اتمی ايران، در طول اين دوماه فرصت نيز نه تنها حل نخواهد شد، بلکه احتمال بازگشت به وضع گذشته و حتی تشديد خطرات زياد است. با همين اعتقاد است که حاکميت سعی می کند در دوماهی که فرصت جهانی دارد و با استفاده از فرصت و آرامشی که برقرار است سرکوب داخلی را تمام کند و آماده حوادث پس از دو ماه فرصت شود.


اعتراف فرمانده نیروی انتظامی

هدف مقابله با اراذل و اوباش

جلوگیری از شورش است!


کنفرانس مطبوعاتی حسن روحانی

برای تصمیمات مهم اتمی

از رهبر نامه کتبی گرفته ایم!

تلاش هائی برای حل مسئله دانشجویان با حداقل هزینه!


حاج آقا "ابريشمچی"
مرد طلائی خاورميانه


فيلم را ببينيد
شکنجه، بالای دار!

نمايش فيلم های کوتاه از ايران روی شبکه "يوتوپ" و ديگر شبكه ‌های پخش فيلم كه روزبروز شمارشان بيشتر می‌شود طی فاصله کوتاه چند ماهه اخير چنان شتابی گرفته که هرگز در آغاز سال 86 در تصور هم نمی گنجيد. درحاليکه سيمای بين المللی جمهوری اسلامی با روضه و نوحه به ميدان آمده، اين شبكه ها با چنان تنوعی فيلم های مرتبط با ايران را بی وقفه اضافه و پخش می کند که اگر فيلترينگ حذف و يا به هر دليل و اقدام و تکنيک بين المللی از توان سانسور ساقط شود، بسيار دشوار بتوان تصور کرد کسی نه تنها کانال های تلويزيونی جمهوری اسلامی، بلکه کانال های تلويزيون های بين المللی را نيز ببينيد و يا فرصت کند ببيند! بويژه آنکه فيلم های خبری نيز بصورت کوتاه و فشرده دم به دم روی شبکه ياهو و يوتوپ و درکنار تازه ترين اخبار قرار می گيرند. شايد متاثر از همين تاثير گذاری و استقبال جهانی باشد که حتی سايت بی بی سی نيز به تقليد از اين شبكه ها شروع به پخش فيلم های بسيار کوتاه چند دقيقه ای می کند. بسياری از سايت های خبری ديگر نيز بتدريج از اين تاثير گذاری متاثر شده و اين فيلم کوتاه ها را باز پخش می کنند. اين که جمهوری اسلامی با سخنرانی ها، ميزگردها و پرحرفی های تک نفره و يا دو نفره اش و يا ديگر برنامه های خسته کننده يک تا دو ساعته اش به کجا می خواهد برود سئوالی بی مورد است، زيرا به جائی نخواهد توانست برود، بلکه در گذشته درجا می زند!
با اطمينان می توان گفت که در آينده نزديک و با يورشی که ايرانی ها برای ارسال فيلم کوتاه روی شبكه‌های بين‌المللی آورده اند، ايران پرحجم ترين بخش اين شبكه‌ها و يا يکی از پرحجم ترين بخش ها خواهد شد و بسياری از فيلم های خبری، مشاهدات مردم، سانسور شده ها و پخش نشده ها همه و همه به آسانی و با صرف چند دقيقه وقت روی اين شبکه‌های بين المللی خواهند رفت. فيلم اعدام يک زن کت بسته در کنار دو مرد کت بسته، از جديدترين فيلم هائی است که ما روی يكی از شبكه های بين‌المللی پخش فيلم پيدا کرده ايم. نه تنها اين اعدام - که ترويج خشونت را در جامعه دامن می زند- تکاندهنده است، بلکه آن قصاوت و عداوت پنهانی که برای شکنجه دادن زن اعدامی در بالای دار به کار برده اند نفرت و انزجار را صد چندان می کند. ظاهرا طناب را به گونه ای گره زده اند که جان زن بالای دار زود گرفته نشود و او زجر کش شود. خود در اين فيلم می بينيد که دو مرد اعدامی خيلی زود جان می سپارند اما زن بارها دست و پا می زند و اين نشان ميدهد که او را زجر کش کرده اند.


خلیج فارس

آغاز بازرسی ب کشتی های عازم آبهای ایران


گفتگو با محسن ميردامادی دبيرکل جبهه مشارکت
با اين سياست اتمی، به نتيجه نمی رسيم!

آقای احمدی نژاد اولين رئيس جمهوری است که برای دور دوم رای نمی آورد، مگر اينکه ميدان رقابت را برايش خالی کنند. انتخابات مجلس هفتم چنان بد نام بود که بعيد ميدانم بخواهند آن را برای مجلس هشتم نيز تکرار کنند. شايد بهتر بود همه پرسی  نظارت استصوابی را در مجلس ششم تصويب می کرديم. سه جناح در جبهه مقابل شکل گرفته است. طيف احمدی نژاد، طيف قاليباف و طيف سنتی.


تاريخ جنبش ملی ايران در تيررس "حميد شوکت" ها
منوچهر صالحی

ترکيه پس از انتخابات ديروز
يک گام به پيش اسلام سنی در برابر ج. اسلامی شيعه
امين جوادزاده- پيک نت

می توان حدس زد، امريکا و انگليس خود مشوق روی کارآمدن اسلام گرايان سنی و سپرده شدن قدرت دولتی ترکيه به دست آنها هستند تا جهان اهل تسنن در برابر ايران شيعه تقويت شده و مرزهای ايران محاصره مذهبی نيز بشود. زمينه ای که در ميان اهل تسنن ترکيه توام با احساسات ناسيوناليستی و برتری طلبی وجود دارد. با اين حدس و گمان، حوادث دو هفته پيش پاکستان و تحصن اسلامگرايان در مسجد و درگيری مسلحانه با ارتش اين کشور و طرح ناتمام ترور پرويز مشرف نيز معنای ديگری پيدا می کند که شايد از دل آن بخواهند پيمان نظامی- مذهبی ميان ترکيه، پاکستان و عربستان را بيرون بيآورند. بنابراين، جائی برای ذوق زدگی در محافل دولتی و مذهبی جمهوری اسلامی نيست! بويژه با گام های بلندی که اسرائيل به کمک سياست های دولت احمدی نژاد به سوی چنين پيمان ها و همراهی و پيوستن به آنها بر ميدارد!


حساب بانکی

AKHP

DEUTSCHE BANK

BIC: DEUTDEDBBER

IBAN. DE 31100700240459374500

آدرس پستی

Postfach 200208
  13512 Berlin

Germany

 

 

    

 

 
 
 

تماس با ما - اشتراك پيك

دیدگاه ها


سفری به اردبيل
سکوی پرش
 احمدی نژاد
ن.اورامان

از يک سفر کوتاه به اردبيل، اين نکات را برايتان می نويسم. ابتدا از قول راننده تاكسی که ما را از فرودگاه اردبيل تا سرعين برد:
اولين استاندار اردبيل احمدی نژاد بود. همه مردم می دانند که هيچ كار مثبتی برای استان انجام نداد و حتی در قواره استاندار هم نبود چه رسد به رئيس جمهور.
از قول يک مدير دولتی اردبيل بخوانيد:
احمدی نژاد وقتی استاندار اينجا بود، عمده بودجه استانی را با وجودی كه استان اردبيل بشدت به آن احتياج داشت به مركز برگشت مبداد.
از مشاهدات خودم بخوانيد:
اعتياد بشدت رواج پيدا كرده است و بيكاری وحشتناك است. جوان ها هيچ راهی برای امرار معاش ندارند. وجود دانشگاه آزاد و پيام نور و... باعث از بين رفتن فرهنگ بومی استان شده و از طرفی روزبروز بر تعداد تحصيلكرده های بيكار افزوده می شود . از چندين پمپ بنزين اردبيل فقط تعداد خيلی
معدودی كار می كنند. قاچاق بنزين و كارت سوخت بشدت رواج دارد. عمده تقلب ها توسط افراد دولتی كه سوخت بيشتری در اختيار دارند صورت می گيرد.
از سرعين برايتان می نويسم:
كليه هتل های سرعين و اردبيل به دليل كم شدن مسافر که علت آن را مردم سهميه بندی بنزين می دانند در حال ورشكستگی اند. سرعين حدود 20 كيلومتری اردبيل است. سرعين حدود 95 هتل دارد و همچنان در حال ساخت هتل هستند. با وجود مسافر زيادی كه اين شهر در سال های مختلف داشته ولی بسيار کم به آن رسيده اند و اكثر چشمه های معدنی بصورت غير بهداشتی هستند."ويلا دره" روستائی كوچك در 5 كيلومتری سرعين است كه چشمه آب سرد گازدار (سودا دار) دارد و سهميه بندی بنزين آن را از رونق انداخته است. پليس راه بين اردبيل و سرعين قرار دارد. حالا بی رونقی "ويلا دره" را عبور قاچاق از آن جبران کرده است. آنها که كالای قاچاق دارند از اين ده عبور می كنند و به اردبيل و يا آستارا ميروند تا گرفتار پليس راه نشوند.
راننده ای كه قبلا بسيجی بوده و شغل دومش مسافركشی است و ما را اينسو و آنسو می برد، تعريف می كرد:
اوايل انقلاب و دوران جنگ بسيجی 15- 16 ساله بودم و در خيلی از عمليات كردستان و جنوب شركت داشتم. نه من، که اکثر مردم از جمهوری اسلامی بريده اند. حرف احمدی نژاد را نزنيد که هيچ پايگاهی بين مردم استان ندارد. از خاطرات دوران جنگ برای بچه هايم حرف نمی زنم چون جوان ها از مسايل جنگ خسته شده اند و اصلا بحث فداكاری های دوران جنگ را درك نمی کنند.


اين ها را
هيچ روزنامه‌ای
نمی نويسد
روزبه محسنی

می خواهم نمونه ای از مشكلات پيش آمده در اجرای طرح سهميه بندی بنزين را برايتان بنويسم. طرحی که به گفته آقای بادامچيان قائم مقام موتلفه اسلامی در روزنامه شرق "برای خنثی كرده توطئه آمريكا اجرا شده و با دست پاچگی عملی شده است".
من سه روز در فرودگاه ... برای گرفتن بليط بازگشت به تهران به هر دری زدم. دفاتر فروش بليط هواپيما می گفتند تا 17 مرداد بليط نداريم و در بازار سياه هم بليط از 50 هزار تا 300 هزار تومان فروخته می شد. همكارم نيز چون من در جستجوی ناكجا آبادی برای تهيه بليط بود، در پی جويی اين امر مردی را ديده بود كه به خاطر همسر بيمارش كه در تهران بستری بود و بيمارستان برای عمل جراحی امضای شوهرش را می خواست، ناچار شده بود 250 هزار تومان برای خريد بليط از بازار سياه بپردازد.
بليط قطار هم وضعش بدتر از بليط هواپيما بود و بنا به اظهار دفاتر فروش تا پايان شهريور ماه بليط نداشتند. از ايستگاه قطار كه نا اميد شديم فكر كردم شايد در ايستگاه های بين راه بتوانيم بليط بخريم. آنجا هم تير ما به سنگ خورد و اوضاع مغشوش و ناراحت كننده ای برقرار بود و مردم بيچاره با بچه های كوچك ساعت ها معطل مانده بودند و مسئولان محلی هم كاری نمی توانستند برای مردم بكنند. يك مورد هم كار به جای باريك كشيد و ماموران انتظامی فرد مستاصلی را كه فحش و ناسزا می داد كشان كشان از سالن ايستگاه بيرون كردند و او همچنان به مسببين اين اوضاع بد می گفت. فكر كرديم با اتوبوس های بين شهری به تهران برويم . با يك تلفن فهميديم تا يك هفته هم آنها بليط ندارند.
خبر شديم دوست ديگری توانسته بليط 100 هزار تومانی تهيه كند و به تهران برود. قيمت بليط رسمی هواپيما از ... به تهران 26400 تومان است و ايشان در واقع چهار برابر قيمت رسمی پول بليط داده بود. ما دو نفر بوديم و تهيه بليط برای دو نفر هم امكان نداشت.
خلاصه كلام : پس از اين كه از دولت خدمتگزار كاملا نا اميد شديم، دست به دامان مردم شديم و از يك راننده آژانس خواستيم ما را تا تهران ببرد و او 100 هزار تومان درخواست كرد كه با اين وضع تهيه بنزين معقول بود. پذيرفتيم و را افتاديم. برای اين كه راننده خسته نشود و بتواند راه برگشت را بدون خستگی طی كند عمده راه را خودم رانندگی كردم تا او بتواند استراحت کند. باراننده در طول راه در باره كمبود بنزين گپ زديم و اطلاعات جالبی كسب كرديم. می گفت: " 200 ليتر سهميه ديگر برای كارت سوخت ماشين ها شارژ شده كه تا چند روز ديگر تمام می شود و ما در واقع سهميه تا پايان آذر ماه خودمان را مصرف كرده ايم و بايد برويم گوشه خانه بخوابيم يا از تاكسی ها بنزين سهميه شان را ليتری 500 تومان بخريم. بعضی از تاكسی ها از اين سهميه به عنوان رانت استفاده می كنند و سهميه خود را می فروشند و خودشان كار نمی كنند و يا از سوخت جايگزين بنزين يعنی گاز استفاده می كنند. راننده می گفت به علت كمبود بنزين رانندگان آژانس ها فقط مسافت های كوتاه داخل شهری را می روند و حساب آنها كه راهشان دور است با" كرامات الكاتبين" است. سرقت كارت سوخت هم مسئله حادی شده و برای ايمنی بايد دو نفری به پمپ بنزين رفت. در يكی از شهرها سارقان به اداره پست دستبرد زدند و چند هزار كارت سوخت را يكجا بردند و در روزنامه ها هم منعكس شد. اگر كارت سوخت به هر دليل مفقود شود 45 روز طول می كشد تا بتوان جلوی برداشت غير مجاز بنزين را از كارت مفقود شده گرفت و سارق محترم فرصت كافی خواهد داشت تا سهميه شما را تا آخرين قطره به بهای گزاف در بازار سياه بفروشد".
پولدارها هم طبق معمول سنواتی در جمهوری اسلامی از بليات ارضی و سماوی مصون هستند و از قديم هم اين ضرب المثل را شنيده بوديم كه "پول بده، رو سبيل شاه نقاره بزن!" آنها با خريد وانت های قراضه مانند مزدا 1000 كه در حدود 5/1 ميليون است راحت به سهميه بنزين دسترسی پيدا می كنند . گروهی از مرفهين بی درد هم چند موتور سيكلت خريده اند تا از سهميه بنزينشان بهره ببرند .گروهی كارت سوخت اجاره می كنند. هنوز دقيقا معلوم نيست اين كارت ها از كجا می آيد.
امرار معاش بسياری از مردم با سهميه بندی نابخردانه و جبونانه بنزين به خطر افتاده است. به عنوان مثال رئيس اتحاديه هتلداران گفته هتل ها 80 در صد كاهش مسافر داشته اند. بسياری از مردم استان های گيلان و مازندران و گلستان از خرداد تا پايان شهريور با پذيرايی از مسافران زندگی خود را می گذرانند و با اين ماجرای سهميه بندی با بحران مواجه شده اند. گروهی از نمايندگان اصلاح طلب مجلس در پی عرضه بنزين آزاد هستند ولی با مخالفت جناح راست روبرو هستند كه نمی خواهد قوانين اقتصاد سالم را بپذيرد و از تورم ناشی از اين امر در هراس است.


از پزشک احمدی

تا

قاضی مرتضوی

شکوری راد

فکر می کنم همهء کسانی که دو جلسه گفتگوی اخیر برنامهء کوله پشتی را با آقای سعید مرتضوی، دادستان عمومی و انقلاب تهران را دیده باشند پی برده اند که وی یک پدیده است، به این معنا که برای رسیدن به مقصود خویش از هیچ اقدامی فروگذار نمی کند حتی اگر عالم و آدم ببینند و بفهمند که او از چه شگردهایی که متعارف، پسندیده، اخلاقی و قانونی نیستند نیز استفاده می کند.

او مستقیم در چشمان حیرت زده مجری جسوری(1) که دیگر نمی داند چه بگوید و یا جرات نمی کند چیزی بگوید نگاه می کند و می گوید در فیلم هایی که همکارانتان تهیه کرده اند این مطالب هست در حالیکه او و همکارانش هنوز نمی دانند فیلم هایی که به آنها داده شده است تا اجبارا در بین برنامه پخش کنند چه هستند و آیا اساسا قابل پخش هستند یا نه؟ علاوه بر این در طول برنامه مشخص می شود این فیلم ها بگونه ای تدوین شده اند که نقش مجری حذف وسوالها دلخواسته شوند.

هر کسی می توانست بفهمد مجری برنامه و تهیه کننده در پشت صحنه چه مقدار حیرت زده اند.

در این برنامه چندین خط قرمز صدا وسیما(2) در بعد اخلاقی و اجتماعی توسط میهمان برنامه و فیلمهای تحمیلی شکسته شد تا بلکه با تحریک عواطف دینی و اخلاقی مردم کار های غیر قانونی و ناشایستی که ذیل مسئولیت دادستان محترم انجام شده بود، توجیه شود(3). نیازی به بیان تفصیلی جزئیات نیست چرا که هرکس بهره ای از دانش حقوقی، سیاسی، اخلاقی و رسانه ای داشته باشد فادر خواهد بود فجایع قابل رخ داد در پس آنچه گفته و شنیده شد را دریابد.

اینجانب چند نوبت به عنوان متهم (4) و دو نوبت هم بعنوان بررسی کننده از سوی مجلس ششم و کمیسیون اصل نود با این پدیده عرصهء قضا در کشورمان مواجه شده ام. در این دیدارها دریافتم او دروغگویی بزرگ و بی پروا است. قانون در دستان او همچون مومی نرم به بازی گرفته می شود و هر حکمی را بخواهد از متن قانون استنتاج می کند و در این کار از هیچ چیز و هیچ کس واهمه ای نمی کند. در این داوری بسیاری با من همراه هستند و همین امر مرا متقاعد کرده است که دچار اشتباه نیستم.

به راستی اگر حجت کافی در پیشگاه الهی برای اثبات این مدعا نمی داشتم و اگر وجدان انقلابی به من حکم "لا تخف" نمی کرد چنین بی پروا در بیان این حقیقت نمی بودم و خودم را به دردسر های محتمل بعدی گرفتار نمی کردم.

روزی آقای علیزاده ، به دعوت ، در کمیسیون اصل نود مجلس ششم حاضر بود. در ضمن بحث نامی از قاضی مرتضوی برده شد. ایشان برآشفته شد و با پرخاش و عصبانیت بسیار اعتراض کرد که چرا از لفظ " قاضی مرتضوی" استفاده شد. وی آن را توهین تلقی می کرد چرا که مصطلح نبود سایر قضات چنین نامیده شوند.چنین عنوانی قرینه ای از عنوان " پزشک احمدی" را احتمالا به ذهن ایشان متبادر کرده بود که پزشک نبود بلکه هنرش کشتن زندانیان مبارز به وسیله آمپول هوا در زندان های دورهء رضا شاه بود و طبیعتا بسیار منفور بود.

نمی دانم استفاده از این عنوان کی و چگونه بر سر زبانها افتاد اما مشخص است که آقای مرتضوی بدلیل ابعاد سیاسی اقدامات قضایی اش مشهور ترین قاضی در دوران اصلاحات بوده است. ما و بسیاری دیگر قصد اهانت نداشته ایم ونسبت به چنین مقارنه ای هم بی توجه بوده ایم. اما اعتراض آقای علیزاده نیز بی مورد نبود.

برایم جالب توجه بود که در این برنامه صدا و سیما صراحتا از این عنوان به صورت کتبی و شفاهی استفاده شد و اعتراض مستقیمی را از سوی آقای مرتضوی بر نیانگیخت.

این هنوز پایان کار نیست و او همچنان نقش آفرینی می کند.آیا کسانی که او را در این منصب و مقام حفظ و ابقا کرده اند پا سخگوی حرف و عمل او در دنیا و آخرت خواهند بود؟

پا نوشت ها:

1- هدف دفاع مطلق از مجری برنامه نیست.مجری ضمن ان که باید شجاع و صریح باشد باید شان و جایگاه میهمان برنامه را در همه حال حفظ کند. به گمان من این موضوع در هنگام مصاحبه با سردار رادان مورد توجه کافی قرار نگرفته بود. افراط در آن برنامه موجب تفریط در مصاحبه با آقای مرتضوی شده بود. حال چه اختیاری و چه اجباری.

2- چند مورد مشخص آن عبارت است از 1- تفوه و تصریح بر شعار "من یک مفعول هستم" که بر پشت پیراهن یک پسر جوان کوهنورد نوشته شده بوده است. 2-در مصاحبه با پسری که با کمک دوستش دختر جوانی را ربوده و به وی تجاوز کرده بودند و همچنین در مصاحبه با دختری که مورد تجاوز قرار گرفته بود سوالات جزئی پرسیده می شد و بد تر از همه از آن پسر سوال شد اگر کسی با خواهر یا مادر تو چنین کاری بکنند چه نظری خواهی داشت. 3- نمایش صحنهء اعدام دسته جمعی اراذل و اوباش در حالی که چشمانشان نیز بسته نشده بود به نحوی غیر منتظره بود که بیش از چند ثانیه ادامه نیافت و مجری هم نتوانست تعجب خود را از نمایش آن صحنه پنهان کند.

3-نفس توجه به ایجاد امنیت اجتماعی ارزشمند است و مورد قدر شناسی است. اما باید توجه داشت خطا را با خطا وخلاف را با خلاف نمی شود برطرف کرد.نیروی انتظامی و دستگاه قضا وظیفه ذاتی و استمراری برقراری امنیت اجتماعی را عهده دار هستند. هر گاه این وظیفه استمراری بصورت طرح عملیاتی ضربتی اجرا شود که همراه با برنامه تبلیغاتی نیز باشد استعداد انحراف از اجرای محض قانون را پیدا می کند. صدا وسیما برای ایجاد رعب در دل اراذل و اوباش صحنه هایی را بارها نشان داد که سردار رادان نیز آن را محکوم و ماموران عامل را متخلف معرفی کرد.

4- اتهام من شکایت فرمانده وقت نیروی انتظامی از یک مصاحبهء من در ماجرای 18 تیر 78 کوی دانشگاه بود که توسط فرمانده بعدی نیروی انتظامی پس گرفته شد.