جنجال بزرگ در
قوه قضائیه بر سر مصاحبه
تلویزیونی فرمانده کل نیروهای
انتظامی و دفاع او از سردار
زارعی این احتمال را قوت
بخشیده که نوارهای ضبط شده از
مناسبات جنسی او با دختران و
زنان روی سی دی پخش شود!
تور سیاسی آلوده به طرح های توطئه
آمیز جورج بوش به خاورمیانه با
سفر به مصر و دیدارهای شرم الشیخ
وارد مرحله پایانی خود شده است و
او پس از شرکت در کنفرانس اقتصاد
جهانی در شرم الشیخ به واشنگتن
باز خواهد گشت. سفری که با حوادث
ناگهانی بیروت پایتخت لبنان آغاز
شد و با
بيانيه
اطلاعاتی روز گذشته وزارت اطلاعات
جمهوری اسلامی بدرقه. به همان
اندازه که حوادث بیروت زمینه ساز
موفقیت های بوش در ایجاد یک محور
عربی علیه ایران شد، اطلاعیه روز
گذشته وزارت اطلاعات ایران باعث
ترس و نگرانی مردم در داخل کشور.
نگرانی از تبدیل ایران به عراقی
دیگر.
در زمان حضور او در خاورمیانه،
برای نخستین بار کشورهای عربی
برای لبنان یک رئیس جمهور نظامی
انتخاب کردند. فرمانده ارتش لبنان
"میشل سلیمان". این یک بدعت عجیب
بود. نه به این دلیل که سید حسن
نصرالله رهبر حزب الله لبنان
مخالف ریاست جمهوری میشل سلیمان
بود، بلکه به آن دلیل که از هم
اکنون پشتوانه رئیس جمهور جدید
شماری از کشورهای عربی هستند. یک
گام از این هم می توان فراتر
گذاشت. حالا می توان یک ارتش
محدود و مشترک برای واکنش سریع،
دخالت و حمایت از این رئیس جمهور
منتخب اعراب تشکیل داد. گام را
فراتر هم می توان برداشت و آن
اینکه چنین ارتشی با حمایت
تسلیحاتی امریکا و فرانسه و برخی
دیگر کشورهای بزرگ اروپائی و موش
دوانی اسرائیل آماده قطع دخالت
جمهوری اسلامی در امور داخلی برخی
کشورهای عرب منطقه می شود. و این،
درنهایت می تواند به جنگ مشترک
اعراب با ایران تحت حمایت امریکا
بیانجامد. اگر بوش تنها با همین
دستآورد به امریکا بازگردد، سفر
مهم و موفقیت آمیزی انجام داده و
حوادث ناگهانی لبنان طرحی از پیش
تدوین شده بود. اما ملاقات با
نخست وزیر جدید پاکستان در شرم
الشیخ، در کنار پادشاه اردن هاشمی
و کرزای رئیس جمهور افغانستان در
همین محل، نشان دهنده وسعت
مذاکرات است. مذاکراتی که همه
همسایه های دور و نزدیک ایران را
شامل شده و ایران در کانون آن
بوده است و دو رئیس جمهور مصر و
پادشاه عربستان نزدیک ترین گفتگو
کنندگان.
او در شرم الشیخ کاندیدای مورد
نظر امریکا برای تحویل گرفتن پست
نخست وزیری از المرت نخست وزیر
کنونی اسرائیل را هم احضار و با
او مذاکره کرد. یعنی با وزیر دفاع
اسرائیل "اهودباراک".
سردار صفارهرندی وزیر ارشاد
اسلامی روز گذشته در تهران گفت که
مردم ایران روح لطیفی دارند و
نباید با خبر این روح را آزرد!
ظاهرا توصیه و نظر او عدم انتشار
همین اخباری بود که در منطقه و در
باره آینده ایران در جریان است و
مردم نباید از آن با اطلاع شوند
زیرا دولت کنونی حافظ روح لطیف
آنهاست. هم در خیابان، هم در
زندان، هم در دانشگاه و هم در
کارخانه ها! (بیانات و افاضات
وزیر ارشاد اسلامی را در همین
شماره پیک نت می خوانید)
شرق الاوسط
مقتدا صدر در پناهگاه سپاه
در شهر قم زندگی می کند
سالگرد تظاهرات اعتراضی خرداد 85 در
آذربایجان
با نزدیک شدن به دومین سالگرد
اعتراضات خرداد ۱۳۸۵ ارگان های
اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی در
شهرهای آذربایجان بیشتر شده است تا از
تظاهرات احتمالی در سالگرد این روز
جلوگیری شودو
گفته می شود که شماری از فعالان ملی
آذربایجان به اداره کل اطلاعات و
اداره حفاظت و اطلاعات نیروی انتظامی
احضار و به آنها اخطار شده است که از
هر گونه دعوت به تظاهراتی خود داری
کنند.
ادعای نشریه کریستین ساینس مانیتور
ملاقات فرمانده
سپاه قدس با جلال طالبانی آمادگی
سپاه برای مذاکرات
مستقیم نظامی با امریکائیها
عراق، لبنان و غزه سه محور پیشنهادی
مذاکره است
این ویلا
در شهر رشت بنا شده است. ما نمی
دانیم متعلق به کیست، اما تردید
نیست که از کنار پول به غارت رفته
نفت بنا شده است. در مملکتی که 45
میلیارد دلار واردات رسمی و 20
میلیارد دلار هم واردات غیر رسمی
داشته باشد و انواع اسکله های
قاچاق و فرودگاه ها در اختیار
شبکه وارد کنندگان باشد و رئیس
جمهورش در جمع طلاب مشهد رسما
بگوید "ای کاش 200 میلیارد دلار
واردات داشته باشم" جز این نخواهد
روئید، که می بینید در شهر رشت
روئیده است. آن که فرمان سرکوب
کارگر اعتصابی و گرسنه نیشکر هفت
تپه را صادر می کند، گلوی مطبوعات
را گرفته تا ننوانند "دم" بزنند و
اجازه نشت بالای 5 نفر را به
صاحبان اندیشه و فعالان حقوق مدنی
نمی دهد و اوین و رجائی شهر و
گوهر دشت را پر کرده، درخدمت
صاحبان همین قصرهاست! بقیه
ادعاهای اسرائیلستیزی و امریکا
ستیزی حرف مفت است! آن که می
خواهد با امریکا و اسرائیل به
ستیزد، چماق بر سر مردم خودش فرود
نمی آورد و افسار خصوصی سازی و
تجارت را چنان رها نمی کند که
چنین شود که در عکس می بینید.
بقیه عکس های این قصر را می
توانید از
اینجاببینید!
کژراهه (خاطرات احسان طبری)، خاطرات ایرج
اسکندری، خاطرات نورالدین کیانوری هر سه
کتاب ویراسته من است. مولف جزوه 1200
صفحهای که در هفتههای اخیر توسط مؤسسه
مطالعات و پژوهشهای سیاسی، با نام "حزب
توده،از شکلگیری تا فروپاشی"
منتشر شده و قریب دو دهه در دانشکده
اطلاعات تدریس میشد من هستم که با
درخواست من، بدون ذکر نام مؤلف، اخیرا نیز
باردیگر منتشر شده است. کتاب ظهور و سقوط
سلطنت پهلوی، مشتمل بر خاطرات ارتشبد
فردوست و پیوستهای من در جلد دوّم، که به
عنوان پرتیراژترین و مؤثرترین کتاب تاریخی
پس از انقلاب شناخته میشود، اثر من است.
تحقیقات و مستندات من از قتل های زنجیره
ای
عبدالله شهبازی در وبلاگ خود با روح
الله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب
اسلامی و از چهره های امنیتی طرفدار
قتل های زنجیره ای چنان سرشاخ شده است
که چاره ای نیست جز آنکه یکی پشت
دیگری را به خاک برساند. دراین نوشته
ها، تازه مشخص شده که عبدالله شهباری
طی دو دهه اخیر به عالی ترین سطوح
مجمع فرماندهان سپاه، بیت رهبری و
آرشیو محرمانه ترین اسناد دسترسی
داشته و برخی کتاب هائی که بی نام
مولف یا ویراستار منتشر شده، کار او
بوده است. همچنان که در این شاخ به
شاخ شدن مشخص شده که روحالله
حسینیان باحتمال بسیار زیاد شجره
بهائی دارد و سر و گوشش در محافل
وابسته به دستگاه های امنیتی اسرائیل
می جنبیده است!
عبدالله شهبازی در آخرین و جدیدترین
نوشته خود اطلاعاتی را پیرامون قتل
های زنجیره ای، نفوذی بودن سعید امامی
و مهرداد عالیخانی بعنوان مجری فتوای
قتل های زنجیره ای و همچنین محرمانه
ترین جلسات سران نظام در آن دوران
منتشر کرده است. او یک سر این وقایع و
شبکه ها را به شبکه مافیائی نفت در
جمهوری اسلامی وصل می کند. داده های
اطلاعاتی او، گرچه در باره وقایعی است
که زمان از روی آنها گذشته، اما از
آنجا که نفوذ و جاسوسی تا حد ربودن و
انتقال لب تاپ اتمی جمهوری اسلامی به
اسرائیل و امریکا ادامه داد، افشاگری
جدید او واقعا خواندنی است. بسیار
خواندنی تر و پر اطلاعات تر از مقالات
اکبر گنجی در سالهای شکوفائی مطبوعات
دوم خردادی. این نفوذ و دست باز شبکه
جاسوسی اسرائیل در جمهوری اسلامی را
با مرور اخبار مربوط به غیب شدن در
ترکیه و سپس پناهنده شدن سردار علیرضا
عسگری رابط اتمی- نظامی سپاه با سوریه
و حزب الله لبنان و یا لو رفتن زمان و
محل ملاقات فرماندهان سپاه در خاک
کردستان عراق و حتی آگاهی امریکائی ها
از افراد حاضر در تیم اعزامی و یورش
به محل اقامت آنها و ربودن آنها و
دهها حادثه کوچک و بزرگ مشابه دیگر
باید پی گرفت. از این نظر، خواندن
دقیق گزارش هائی که عبدالله شهبازی –
بی اعتنا به هر انگیزه و حمایتی- می
نویسد جالب است و آن را توصیه می
کنیم. ما از نوشته جدید و طولانی
عبدالله شهبازی یک خلاصه گزارش خبری
تهیه کرده ایم، که می خوانید و در
صورت تمایل می توانید اصل گزارش و
نوشته را در وبلاگ خود نویسنده
بخوانید که آدرس آن در صفحه پیوندهای
پیک نت قابل دسترسی است.
نشریه اینترنتی "عصر نو" که دیدگاه
های سازمان مجاهدین انقلاب را منتشر
می کند و در واقع ارگان مطبوعاتی این
سازمان است، در شماره 71 خود مقاله ای
در باره نقش مصباح یزدی در جمهوری
اسلامی پس از آیت الله خمینی منتشر
کرده است. بموجب اطلاعاتی که دراین
مقاله انتشار یافته، دولت و حاکمیت از
سه سال پیش بصورت یکپارچه دراختیار
مریدان و همفکران مصباح یزدی است.
تربیت شدگان مصباح یزدی تشکیلات حزب
پادگانی را برپا کرده اند و ریاست مهم
ترین دانشگاه ها به عوامل اطلاعاتی و
امنیتی وابسته به همین جریان فکری
سپرده شده است. با توجه به اشاره ای
که دراین مقاله به قتل های محفلی
کرمان شده، می توان حدس زد که آنچه
بعنوان طرح امنیت اجتماعی در ماه های
اخیر تهیه و اجرا شده، ادامه همان
اندیشه ایست که فتوای قتل های کرمان
را داد. شاید آن انگیزه ای که قبل از
ضربه آخر مصباح یزدی و جمع کردن بساط
جمهوری اسلامی، روحانیت حوزه علمیه قم
را از خواب غفلت بیدار کرد تا با
بیرون کردن مصباح یزدی از مدیریت حوزه
فرصتی برای جمع و جور کردن خود کنند،
همین اطلاعاتی باشد که در مقاله عصرنو
طرح شده است. اطلاعاتی که قطعا اگر
90 هم باشد، 100 آن را روحانیون حوزه
میدانند.
مصباح یزدی نه سید است و نه عمامه
اش سیاه و از هر دو بدتر مهر باطل
خمینی بر پیشانی اش خورده است. به
همین دلیل، وی طیف آبادگران و
رایحه خوش خدمت را سازمان داد و
با مریدان و وابستگان خود به
میدان فرستاد تا دولت را قبضه
کنند و سیداحمدی خاتمی را هم جلو
انداخت و راهش را برای مجلس
خبرگان و شورای نگهبان باز کرد تا
بعنوان مرید و کارگزار مصباح یزدی
بتدریج همان عمودی شود که خودش
امکان آن را ندارد. بیت رهبری این
خبر را پخش کرده که مدتی است رهبر
شب ها بی خوابی به سرش زده و
منتظر امام زمان است.
روزنامه ها خبر از
افتتاح پارک مخصوص خانم ها داده
اند تا به
قول آقای قالیباف
شهردار تهران "زنان بتوانند در آن
آزادنه به تفریح و نشاط
بپردازند".
(خبر را در
اینجا
بخوانید)
نمی دانم منظور
آقای قالیباف از تفریح و نشاط در
پارک زنان
چیست. اگر منظور
راه رفتن و یا دویدن است، تا
آنجایی که به خاطر
دارم، دویدن در
پارک برای زنان جرم نبوده
است،همآنطور که خندیدن و نشستن
روی نیمکت پارک
ها. اگر هم منظور ایشان ورزش در
پارک است که باشگاههای ورزشی برای
زنان وجود دارد و
کسی از یک سوی شهر در این ترافیک
به سوی دیگر شهر برای
ورزش نخواهد رفت.
بنابراین دلیلی که ایشان برای این
جداسازی جنسی آورده اند بی معنی
است.
شاید در ظاهر،
پارک ویژه خانم ها جالب باشد، اما
کیست که نداند این نوع جدا
کردن زنان از
مردان اتفاقا زنان را در کانون
توجه بیشتری از سوی مردان قرار
خواهد داد و جامعه
را نسبت به موضوع جنسیت حساس تر
هم خواهد کرد.
از گذشته
های دور، یعنی از
زمان ظاهر شاه، پادشاه افغانستان
در شهر کابل هنوز پارکی باقی است
بنام “باغ زنانه” که مخصوص زنان
است. بماند که در این باغ نه از
گل نشان است و نه از سبزه. زنان
در این “باغ سوخته” می توانند
چادرهایشان را برداشته
و با یکدیگر درد
دل کنند و یا از فروشگاههای زنانه
آن خرید کنند. بیرون
از این فضا، مقابل
دروازه آهنی ورودی این باغ، دو
سرباز پاسداری می دهند و مراقب
اند که مردی با چادر زنانه وارد
آن نشود. بارها مردانی را با لباس
زنانه و یا به اشتباه زنانی را که
جثه بزرگ و
یا پاهای بزرگی
داشته اند را به جای مردان دستگیر
کرده اند. نکته جالب اینجاست که
هر روز مردان بیکاره شهر کابل
برای سرگرمی و تفریح
مقابل دروازه و یا
کنار دیوارهای بلند این باغ به
انتظار خروج زنان از پارک می
نشینند تا متلکی نثار آنها کرده و
دیگران را بخندانند. این یگانه
تفریح باغ زنان در کابل است.
تا آنجا که من
شنیده ام
اگر مرد افغانی
بفهمد که زن و یا دخترش به این
باغ رفته است بشدت عصبانی
می شود، چرا که
تصور آنها اینست که تمام بیکاره
هایی که بیرون این
منطقه حفاظت شده
نشسته اند قطعا چشم چران هائی
هستند منتظر زنان و دخترانی که در
باغ اند و یا از باغ بیرون می
آیند.
اگر نگهبانی
دروازه های بیرونی پارکی که
شهردار تهران برای زنان پایتخت در
نظر گرفته به مردان انتظامی
واگذار شود که بیم است این پست
نگهبانی سرقفلی پیدا کند و اگر به
زنان انتظامی واگذار شود که دهان
به دهان شدن زنان انتظامی با
مردان عابر و یا چشم به دروازه
های پارک دوخته، خود خالق شنیدنی
ترین و دیدنی ترین داستان ها و
شایعات در شهر خواهد شد. اگر
مردان انتظامی را برای حفاظت از
زنان انتظامی دروازه های پارک
درکنار آنها بکارند که مواظب آنها
باشند که خود خنده دار تر از سوژه
قبلی می شود.
شهردار تهران
گفته، تندیس زن شهید را هم بجای
نصب در یکی از میادین شهر می
خواهد در این پارک اختصاصی نصب
کند. معلوم نیست این تندیس بی
حجاب است یا با حجاب؟ اگر این
شهید بی حجاب بوده و مجسمه اش
باید در پارک زنانه نصب شود،
چگونه در لیست شهدا جای گرفته؟
اگر با حجاب است، چرا در یکی از
میدان های شهر نصب نمی شود. شهری
که مجسمه های جان دارش با حجاب و
نیمه حجاب در زیرزمین های مترو و
خیابان های شهر، در پی هزار
گرفتاری روزانه اینسو و آنسو می
دوند. (با اندکی ویرایش از وبلاک
کاملیا انتخابی فرد برگرفته شده
که متن اصلی آن را میتوانید از
اینجابخوانید!