تا کی پيش رئيس دادگاه گردن کج کنيم
و حقوقمان را بخواهيم؟ خسته شديم. به
سازمان ملل نامه نوشتم و تقاضای
گزارشگر کردم!
ظرفيت حکومت ها را مردم بالا می برند و
هدف جنبش برابری حقوق(کمپين يک ميليون
امضاء) نيز بالا بردن همين ظرفيت است! اگر
زنی بگويد "هوو نمی خواهم" و يا بخواهد
سرپرست بچه اش باشد، عليه امنيت ملی اقدام
کرده؟ و يا زمينه حمله به ايران را فراهم
کرده؟
قتل عام 1367
سالگرد هولاکوست سياسی
در زندان های ج. اسلامی
فاطمه "حقيقت جو" نماينده مجلس ششم، با
جسارت می گويد:
آنها که قتل عام کردند، اکنون درحاکميت
اند!
در
روزهای اخير پيرامون کنگره سازمان
"کومله" گزارش ها مختلفی را دريافت
داشتيم که برای پرهيز از هر نوع موضع
گيری هيچيک از آنها را منتشر نکرديم.
نه اين شاخه و نه آن شاخه. از ميان
همه نوشته ها و بيانيه های رسيده بخش
هائی از مقاله "احمدی زاهدی" را که
جنبه های عام داشت، پس از حذف آن بخش
هائی که می توانست به نوعی موضع گيری
در برابر اين و يا آن شاخته سازمان
کومله ارزيابی شود انتخاب کرديم که می
خوانيد:
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ايران
(ايرنا) در لابهلای اخبار و
گزارشهای كميسيون اصل 90 مجلس
دربارهی مفاسد اقتصادی، خبری ت را
منتشر كرده بود كه بعد از آن خبرگزاری
بازتاب با مسرت اقدام به بازنشر آن
خبر نمود و مدت چند روز است كه در
تمام سايتهای خبری فارسی انعكاس
يافته است. عنوان خبر آخرين روز
مردادماه 1386 به نقل از خبرگزاری
ايرنا چنين است:
دو جناح يك گروهك تروريستی اقدام به
سنگر بندی در برابر هم كردند
در حقيقت، بحث بر سر تقويت مواضع
جناحی و رقابتهای درون حزبی است. اما
آيا اين همهی حقيقت است؟ يك حزب يا
سازمان سياسی هرچند كه هدفی جز كسب
قدرت سياسی از طرق قهرآميز يا
دموكراتيك نداشته باشد، باز هم نهادی
مدنی خواهد بود، هرچند كه خود نخواهد.
نهادهای مدنی نمیتوانند در جهت تخريب
جامعهی مدنی گام بردارند، كه در اين
صورت مانند شكل كنونی جمهوری اسلامی
محكوم به زوالاند. يا مانند حزب نازی
يا هر توتاليتری ديگری.
متاسفانه مانند در همه سازمانهای و
احزاب سياسی در بيش از يك قرن گذشته
در ايران - حتا مانند همالان جمهوری
اسلامی- فضای بحثهای سياسی درون اغلب
متشنج و غير منطقی است.
زمانی كه اسلحه بر گفتگو حاكم
باشد،(خواه در حکومت و خواه در
اپوزيسيون حکومت) ناگزير زمانی میرسد
كه برای گفتگوهای مخالف بين رفيقان
نيز از فشنگ و باروت استفاده خواهد
شد. عدم وجود فضای دموكراتيك موجب عدم
رشد كادرهای سياسی میشود و كيش شخصيت
سردمداران را بوجود میآورد. وقتی
سران سازمان با مشی دموكراتيك انتخاب
نمیشوند و همه چيز به «خودی" و «غير
خودی" به شيوهی حكومت اسلامی مبدل
میشود، میتوان نشانههای كژ
راهههای پيموده شده و تجربههای باز
آزموده و خطا را دريافت.
به هر روی با وجود اين كه يك سازمان،
هرچند هم مترقی، نمیتواند فارغ از
بسترها و بی تاثير از جامعهی خود عمل
كند، اما میتواند از گذشتهی خود و
سازمانهای مشابه درس و پند گرفته تا
اشتباهات آنها را تكرار نكرد. هنوز
هم فرصتهايی يافت میشود كه خردمندان
و مبارزان راستين بنشينند به مذاكره و
با بازآموزی از اشتباهات گذشته، گفتگو
را به جای گلوله بنشانند و با در پيش
گرفتن رفتاری دموكراتيك، برای يك بار
هم كه شده دست از اعمال دشمن شاد كن
برداشته و به نسل آينده نشان دهند كه
مبارزان آزادی هم تلاش خود را برای
آزادی با آزادهگی انجام دادهاند.
تكرار مضحك تاريخ اينك در
اردوگاههايی كوچك و بين جوانهايی نا
آزموده و خام در جريان است. تكراری
مضحك كه در درون، تراژدی يك نسل كشی و
برادر كشی را تداعی میكند! آزادی نه
از لولهی تفنگها خارج میشود و نه
از ميان غبار قدرتطلبی. بنا بر اين
چنين درگيریها و صفبندیهای
خشونتآميزی كه كنون در اردوگاههای
كومه له در جريان است، به هيچ نقطهی
مشخصی نمیرسد جز اينكه نيرو و
اعتبار جريانهای سياسی را روز به روز
ضعيفتر خواهد كرد.
احمدی
نژاد با به قدرت رسيدن به همراه خود
عدهای دوستان عمدتا نظامی سالهای
گذشته خود، به علاوه جوانانی که در
شهرداری و ستاد انتخاباتی او فعاليت
میکردند را به دولت آورد که چون همه
نمیتوانستند از مجلس رأی اعتماد
بگيرند، به عنوان مشاوران و معاونان
او منصوب شدند. اينان خواستههای او
را به وزرا اطلاع داده و مانند مبصر
کلاس بر جزء جزء فعاليتها اشراف
دارند. من نام اين ساختار گسترده را
دولت مخفی می گذارم.
اينان که حتی از داشتن تحصيلات عالی
بالاتر از ليسانس، حتی به صورت
فرمايشی آن- مانند دکترای خود احمدی
نژاد- بی بهرهاند، در مناصبی که نياز
به رای مجلس ندارد به راحتی منصوب می
شوند؛ مانند امير منصور برقعی که
کارشناسی مکانيک دارد و به جای دکتر
فرهاد رهبر به رياست سازمان مديريت و
برنامه ريزی منصوب شد.
ابداعات و ابتکارات دولت جديد از
انحلال سازمان مديريت و برنامهريزی
تا انحلال شورای پول و اعتبار ادامه
دارد و در آينده شاهد ادغام صنايع
خودروسازی نيز خواهيم بود. متأسفانه
چيزی که مانع رسوايی تصميمهای خام و
جاهلانهی احمدی نژاد میشود، قيمت
های افسانهای نفت است که هر
ناکارآمدی و ضعفی را می پوشاند. روند
مديريتی پس از جنگ هرچه بود لااقل
صورت موجهی داشت ولی دستورهای خلق
الساعهی دولت جديد جايی برای دفاع
نمی گذارد و کار دولت بعدی را برای
اصلاح آنچه در اين چهار سال تخريب
شده، مشکل و مشکل تر می کند.(خلاصه
شده)
اين
روزها، مسئولان حکومت با کمک صدا و
سيما برای توجيه بحران های موجود،
ترجيح داده اند مردم را زير بمباران
دروغ ها، آمارهای غلط و مغلطه ها
ببرند. به نحوی که ديگر کسی فرصت فکر
کردن و پاسخ دادن نداشته باشد. مثلا
امروز صدا و سيما آماری را راجع به
بنزين می داد. در اين آمار گفته شد که
مصرف بنزين در مالزی 5/1(عدد کسری)
درهند 4/1و در چين 2/1 مصرف بنزين در
ايران است . طبق اين آمار مصرف بنزين
در چين با آن جمعيت و وسعت نصف مصرف
بنزين در ايران است . اين در حالی است
که طبق گفته تحليلگر بانک سرمايه
گذاری فرانسه"ناتيکسيس "مصرف بنزين در
چين در هر ماه 9 درصد افزايش دارد.
حالا صدا و سيما توضيح نمی دهد که اين
آمار مربوط به کدام ماه از سال است؟
در آن ماه کشور چين چند روز تعطيلی
داشته است؟ چقدر پيکان مدل 57 در چين
هنوز کار می کند؟ روزانه چند ليتر
بنزين و آب بصورت قاطی به مردم می
دهند؟ و بسياری از مسائل ديگر. اين
موارد در مورد ساير کشورهايی که صدا و
سيما از آنها نام برده است صدق می کند
. البته اگر آمار درست باشد.
دربرنامه گفتگوی ويژه مهمانش وزير
ارشاد بود. آقای صفار هرندی برای
توجيه مجوز ندادن ها به خوانندگان
موسيقی چنين می گويند:
در ايران به علت وجود مراجع تقليد
مختلف و مقلدان متفاوت ما بايد از نظر
فقيه و مرجع تقليدی که حکومت می کند
پيروی کنيم . البته هم امام و هم
رهبری مصاديق را در موسيقی روشن کرده
اند .مثلا امام در ان زمان وقتی از
تلويزيون يا راديو يک آهنگی پخش می شد
که جزو آنهايی بود که نبايد پخش شود
به حاج احمد اقا می فرمودند که به
سازمان تماس بگيريد و به آقای فلانی
بگوئيد که اين از آن مصاديق است که
نبايد پخش شود.......ما آهنگ هايی را
که مطربی است يا به گونه ايست که
انسان را از حالت طبيعی خارج می کند
را مجوز نمی دهيم و اينها محکوم به رد
شدن هستند . شما هم (مجری) حتما شنيده
ايد که يک جوانی قرص خورده بوده است و
آهنگهای آنچنانی هم گوش می داده است و
از حالت خودش خارج می شود و در سرعت
بالا در ماشين را باز می کند و خودش
را به بيرون پرتاب می کند.
اينجا بايد گفت که اقای وزير يا معنی
قرص را نمی فهمند يا از موسيقی چيزی
نمی دانند و يا هر دوی اينها. اين
ماجرايی را که جناب وزير تعريف کرده
اند را همه شنيده اند ولی عمل اين
جوان ربطی به موسيقی نداشته است و همه
اش مربوط به قرص معروف به اکس بوده
است که يکی از دلايل رفتن برخی به طرف
اين قرص ها اينست که دهانشان بوی الکل
نگيرد و شلاق نخورند. پس ربطی بين
موسيقی و پرتاب کردن خود به بيرون در
اين وسط نيست. بايد اين را هم گفت که
تقريبا تمام موسيقی هايی که شما مجوز
ميدهيد نه تنها حسی به آدم نمی دهند
بلکه جوانها را از موسيقی ايرانی دور
کرده است چون ديگر محتوايی ندارند.
اينها نمونه هايی از خروار بود . در
ضمن دولت برای اينکه مردم در تعطيلات
نيمه شعبان خوش باشند 5 شنبه را تعطيل
اعلام کرد. چگونه خوش باشند؟