هرکس زورش بيش، اسلامش حاکم تر
سيب اسلام
همچنان در هوا می چرخد!
حسينه ارشاد- چهارمين سال درگذشت دکتر
يدالله سحابی، پدر مهندس عزت الله سحابی و
عضو ارشد کابينه مهندس بازرگان در ابتدای
پيروزی انقلاب 57. از مرگ او 4 سال گذشته
است. بر عمر آنها که در مجلس يادبودی وی
جمع شده اند نيز 28 سال اضافه شده است.
هيچيک از آنها که در عکس می بينيد، به
خواب هم نمی ديد که انقلاب شود، بنام
اسلام حکومت تشکيل شود و آنوقت دکتر سحابی
مغضوب و بقيه ای که در عکس می بينيد سرکوب
و ممنوع و محروم. همه آنها به روزگار خود
نام آورانی بودند با انديشه های اسلامی.
چه سند و مدرکی از اين واضح تر که هر کسی
زورش بيشتر اسلامش حاکم تر؟ جنگ هفتاد و
دو ملت از همينجا آب می خورد. فعلا باد در
پرچم اسلامی است که دولت و مجلس و قوه
قضائيه را دراختيار دارد و زير مجموعه های
بيت رهبری اند. اين سيب هنوز در هوا می
چرخد. در زمان آيت الله خمينی هم چرخيد،
در دوران پرچرخش علی خامنه ای هم می چرخد.
در دوران شهرت و اقبال بازرگان و سحابی هم
چرخيد...!
مصاحبه
"اعتماد" با علی يونسی
دومين وزير اطلاعات و امنيت دولت خاتمی
نمی توان دهان را باز کرد!
ماجرای اطلاعات موازی
و قتل های زنجيره ای
وزيرخارجه اسبق انگلستان:
کشورهای منطقه از قدرت نظامی ايران نگرانند و تا اعتماد سازی و عدم
انحراف اتمی درايران ثابت نشود مشکلات حل نمی شود.
مشاور
وزير خارجه قطر:
تا اختلافات منطقه ای پايان نيابد و ايران نتواند نظامی نشدن
فعاليت های اتمی خود را ثابت کند، نمی توان انتظار خروج نيروهای
نظامی خارجی از منطقه را داشت.
جواد
لاريجاني:
من خودم در عراق زاده شده و 11 سال آنجا زندگی کرده ام. با مشکلات
عراق آشنائی دارم. امارات متحده می تواند در جزاير ابوموسی سرمايه
گذاری اقتصادی کند.
آقای خامنه ای! چرا
همه ايرانی ها بايد
مانند شما بيانديشند؟
احمد زيدآبادی
چرا شما اصرار داريد همه ايرانيان ارزيابی شما را از شرايط داشته
باشند
و اگر جز اين باشد حرف دشمن را تکرار میکنند و يا به گفته برخی از مقامهای
امنيتی، از عوامل دشمن هستند؟ واقعيت اين است که بسياری از ايرانيان، ارزيابی
متفاوتی نسبت به ارزيابی شما از مجموعه شرايط کشور و بحران هستهای
جاری دارند و دقيقا از آينده اين کشور میترسند!
دقيق نمی
دانم ، اما بعيد نيست كه دولت نهم
ركورد ديگری را جابهجا كرده باشد ،
سكان مديريت يك شركت خودروسازی به
جوانی 28 ساله رسيدهاست كه بيشترين
تجربه او در اين صنعت عضويتی دوساله
در هيات مديره سايپا است كه البته
آنهم به رسم قدرشناسی از زحمات وی در
دوران عضويتش در بسيج دانشگاه شريف ،
عضويت در ستاد انتخاباتی محمود احمدی
نژاد و مشاوره وی به او اعطا شده
بود.
دولتی كه قرار بود كابينهای 70
ميليونی تشكيل دهد ، از فرط رفيقبازی
رئيسش محدود به رفقا و بچهمحلهای
آقای رئيس شده تا به هر ترتيبی شده
آنها بی كار نمانند . دولت 70 ميليونی
به جايی رسيده كه مديريت موسسه ايران
را به كاوه اشتهاردی دانشجوی دانشكده
خبر می سپارد، رياست بر مهمترين
سازمان كشور به منصور برقعی مهندس
مكانيك می رسد كه ترجيح دادهاست چيزی
نگويد، او حداقل عاقلتر از ديگر
رفقای رئيس دولت است و می داند تا مرد
سخن نگفتهباشد، عيب و هنرش نهفته
باشد.
البته از اين دست انتصابها در دولت
70 ميليونی بسيار است .
میگويند يكی از افتخارات بذرپاش در
دوره عضويت در بسيج دانشگاه شريف ،
برهم زدن تجمع دانشجويانی بودهاست كه
در اعتراض به حكم اعدام هاشم آغاجری
تجمع كرده بودند. او از مديرت صنعت
خودروسازی آنقدر میداند كه
منصوربرقعی از اقتصاد.(خلاصه شده)
امروز، يعنی 20 فروردين با اعلام قبلی
از طرف سيمای جمهوری اسلامی روز ملی
هسته ای برگزار شد. ساعت 3 احمدی نژاد
شمع ها را فوت کرد و با همين فوت
ايرانيان همه از فقر و گرسنگی و
استبداد و اختلاف شديد طبقاتی و
اعتياد و فقر و فحشا رهايی پيدا
کردند. پديده ای که امروز توجه همگان
را جلب کرده بود اين بود امروز خبری
از اسلام در سيمای جمهوری اسلامی پيدا
نمی شد. شعرها همه وطنی ملی و ميهنی
بود و مجری اين دفعه ما را فرزندان
بوعلی سينا و فردوسی، خيام و سعدی و
طباطبايی و بهبهانی و .... ناميد.
خلاصه در سيمای جمهوری اسلامی بسيار
جشن و سرور پايکوپی بود و امروز ديگر
حرفی از پرچم اسلام و غيره نبود.
اصلا، انگاری تا حالا اين اسلام و
پرچم آن مانع پيشرفت های ملی بوده
است.
البته طبق معمول تفاوت بين حرف های
سيمای جمهوری اسلامی و حرف هايی که در
جامعه شنيده می شود از زمين تا آنجايی
است که هنوز بشريت به آنجا دست پيدا
نکرده است.
در جامعه بر سر مسائل هسته ای
پراکندگی افکار بسيار زياد است، که
باز اين هم نشان می دهد بر خلاف گفته
آقای خامنه ای همه يک حرف نمی زنند بر
سر اين موضوع؛ گرچه فصل مشترک همه حرف
های مردم اينست که قضيه هسته ای
اينقدر هم که اينها بزرگش می کنند
بزرگ نيست و باعث رهايی ايرانيان از
مسائلی که در بالا عرض کردم نمی شود،
اما اگر داشته باشيم خوب است.
در اين روزها شما نه تنها خوشحالی و
جشن در ميان مردم نمی بينيد، بلکه همه
بسيار نگران اوضاع داخلی و خارجی اند
و هر روز با هم اخبار رد و بدل می
کنند. بحث بين جوانها (سياسی و غير
سياسی) زياد است، حتی بچه های بسيج هم
در يک جمع جرات دفاع از کارهای احمدی
نژاد را ندارند. مردم خود را در حالتی
می بينند که انگار با سرعت 200
کيلومتر در ساعت دارند با ديوار
برخورد می کنند و اميدشان اينست که
کسی شهامت کند و ترمزی که در زير پای
اقای راننده است را فشار دهد، گرچه می
گويند ديگر کاری از دست کسی بر نمی
آيد.
اين روزها وقتی با بچه دبستانی های
فاميل هم صحبت می کنيد از حرف هايشان
متوجه می شويد که در دبستان ها هم
بعضی حرف های گُنده گُنده زده می شود.
مثلا وقتی می شنويد که شاگرد کلاس 5
دبستان به خانم معلم می گويد که نوه
آيت الله کاشانی هم با اينها مخالف
است. يا می شنويد که پسر ديگری از
خانم معلمش می پرسد: مگر بعد از
انقلاب زندانيان سياسی را آزاد کردند؟
در چنين وضع و حالی، تعجب نکنيد اگر
جشن اتمی هم به مسخره گرفته شده بود.