اوباش ترياکی و اراذل هروئينی خطرناک تر از اعضای
القاعده نبودند که بی سر و صدا دستگير شدند و نيازی به نمايشهای
خيابانی نبود. همه ماجرای اخير مقابله با بدحجابی و اوباش و اراذل
مانور اشغال نظامی شهرها، سرکوب نيروی ذخيره کودتا و يا شورش غير
قابل کنترل و زهرچشم گرفتن از زنان و دانشجويان، کارگران و معلمان
بود.
پيش نويس قطعنامه سوم
سفر، تجارت، حرکت، پرواز
خط قرمزها بين المللی
عليه ايران گسترش می يابد
سخنرانی
سردار ذوالقدر
آزاديهای سياسی
اين اميد امريکا را خنثی می کنيم!
مقابله امريکا با قضيه هسته ای شکست خورد و احتمال حمله امريکا به
ايران صفر، محاصره اقتصادی ناممکن و تحريم بی نتيجه است.
ايران امروز
قاچاق دو ميليارد ليتر
بنزين و گازوئيل در سال
سخنرانی حذف شده
وزير کشور
از روی خروجی خبرگزاری های داخلی
100 کيلو اورانيوم غنی شده
در ايران ذخير کرده ايم!
راز دو قتل-
احمد خمينی وخانم برقعی- درسينه پورمحمدی حفظ است!
يک نفر همت کند و از آيت الله يزدی بپرسد:
حالا که به قول شما، برای دشمن خارجی اصلاح طلب و اصولگرا فرقی
ندارند، ممکن است بفرمائيد شما که چنين کمر به حذف اصلاح طلبان
بسته ايد دوستيد يا دشمن؟
تحليل جديد
"سيمورهرش"
international monvement for a just world
استراتژی حمله به ايران
با تاکتيک های جديد
ترجمه مهران جوادی برای پيک نت
شخصيت کليدی در پشت اين تغيير تاکتيک ها افرادی
نظير ديک چنی، اليوت آبرام (مشاور امنيت ملی)،
سفارت آمريکا در عراق و زلمای خليل زاد ميباشند.
تاکتيک جديد نیز
بخشی از رقابتی است که هدف آن افزايش فشار بر
ايران است تا آنها در مواردی اقدام به پاسخگويی کرده و
به اين ترتيب درهای حمله به ايران باز شود. در
هفته های اخير موج گسترده ای در مورد متهم کردن
ايران به دخالت در عراق به راه افتاده و نيروهای
آمريکايی صدها ايرانی
را در عراق تحت نظر و بازجويی قرار داده
اند. اخبار رسيده از منابع اطلاعاتی اسرائيل
حاکيست که ايران موشک های
قاره پيمايی با سوخت جامد توليد کرده که
می توانند کلاهک های کوچکی را به اروپا برسانند.
پنتاگون هنوز مشغول آماده سازی طرح حمله و بمباران
ايران است. روندی که از سال گذشته آغاز شد و طی
ماههای اخير گروه طراحی
ويژه ای جهت آماده کردن طرح بمباران
احتمالی ايران تشکيل شده است که شامل شناسايی
مراکزی در ايران
است که از گروه های شبه نظامی عراق حمايت می کنند
و مراکز هسته ای
ايران. اکنون دو کابوس متصور است:
دستيابی ايران به بمب اتمی و 2- حمله آمريکا به
ايران.
سايت
کمپين يک ميليون امضا ، تغيير برای
برابری، پس از گذشت دوماه از آخرين
فيلترينگ، برای بار ششم فيلتر شد. اگر
يکی از اهداف فيلترينگ راهی برای ريزش
مخاطبان سايت کمپين فرض شده باشد بايد
بگوييم که چنين روشی چندان موفق نبوده
است. بر اساس آمارروزانه بازديد
کنندگان سايت (بيش از 1100 بازديد
کننده در روز) اکثر بازديدکنندگان
همچنان از طريق نشانی های فيلتر شده
از سايت ديدن می کنند و باقی بازديد
کنندگان به طور متوسط از طريق 90 تا
100 سايت خبری ، سايت شخصی و وبلاگ -
که يا لوگوی کمپين را در صفحه خود
قرار داده اند و يا مطالبی از سايت را
منتشر کرده اند - وارد سايت کمپين می
شوند. جالب آنکه طی ماه های گذشته
نمودار بازديد کنندگان و همچنين لينک
دهندگان پس از هر فيلترينگ يک نزول
کوتاه مدت و سپس صعود چشمگيرو مداوم
را نشان داده است.
نشانی جديد: www.wechange.info
نشانی
فيلترشده: www.weforchange.info
يک
قاضی برای صدور حکم ميان دو متهم قرعه
کشی کرد که خبر آن را به نقل از
خبرگزاری ايسنا می خوانيد. اما فاجعه
به همينجا خاتمه نمی يابد و در گزارشی
که خبرگزاری ايسنا منتشر کرده ابعاد
ديگری از فاجعه قضائی و از آن
دردانگيز تر، فاجعه بازجوئی از متهمين
و اعتراف گيری بر ملا شده و مشخص می
شود که اعتراف گيری از سطح سياسی به
عمق جنائی نيز راه يافته و کسی خبر
ندارد.
قضيه اين است که در جريان بازجوئی از
دو متهم که اتهام اوليه شان شرکت در
تظاهرات کوی دانشگاه در سال 78 بوده،
دروغ يا راست، يک داستان جنائی فاش و
آشکار می شود که يکی از دو متهم
دستگير می شود. يعنی يکی از دو متهم
تظاهرات کوی دانشگاه، سالها پيش عمو و
زن عموی خود را کشته است! البته او
زير بازجوئی سياسی چنين اعترافی می
کند.
ماجرا به اينجا ختم نمی شود و تازه
معلوم می شود که در ارتباط با اين
قتل، پيش تر متهمی که از سوی پليس
دستگير شده بوده زير فشار اعتراف به
قتل کرده است!
در آن زمان اداره اگاهی به فردی که از
مقتولين طلبکار بوده مظنون می شود و
او را دستگير می کند. اين فرد زير
فشار بازجويان به قتل اعتراف کرده
وحتی صحنه قتل نکرده را باز سازی می
کند. حال بموجب اعتراف دانشجوئی که
سروش نام دارد و دست به اعتراف در زير
باجوئی زده معلوم شده که آن فرد بی
گناه بوده و زير فشاربازجويان قتل را
به گردن گرفته و حتی صحنه قتل را
بازسازی کرده است!
با خواندن متن خبر دقيق تر متوجه می
شويد که چه می خواهم بگويم. می خواهم
بگويم فاجعه اعتراف گيری در زير
بازجوئی عملا به عادی ترين شيوه در
بازجوئی ها و تشکيل پرونده ها- حتی
جنائی- تبديل شده است و بازجويان
قضائی نيز ديگر زحمت تحقيق و جمع آوری
مدرک به خود نمی دهند و از همان راهی
می روند و به همان شيوه هائی برای
تشکيل پرونده ها متوسل می شوند که
بازجوهای سياسی در زندان ها و
بازداشتگاه های امنيتی متوسل می شوند.
فاجعه اينست!
بخوانيد:
قرعهكشی برای مجازات
روز 18 تيرماه سال 82 پسر دانشجويی
بنام سروش، در جريان تظاهرات كوی
دانشگاه بازداشت شد و از سوی پليس
امنيت پايتخت تحت بازجويی قرار گرفت.
سروش، پس از 20 روز بازداشت ناچار به
اعترافات هولناكی شد و ادعا كرد که
همراه يكی از دوستانش بنام نادر،
راننده خودرو آژانسی را حوالی شهريار
به قتل رساندهاند!
او گفت:«روز 14 بهمنماه سال 81 من و
نادر به بهانه رفتن به باغمان در
شهريار آژانس كرايه كرديم، در مسير هر
دو وسوسه شديم تا خودرو را بدزديم، من
در صندلی جلو نشسته بودم. نادر،
كمربندش را از پشت سر دور گردن راننده
كه كريم نام داشت انداخت و او را خفه
كرد. سپس با انداختن جسد به بيرون از
خودرو، گريختيم.»
با اين اعترافات، پليس امنيتی، نادر
را دستگير كرد و از او شنيد که سروش
قاتل اصلی است و او در مسير رباط
كريم كمربند را دور گردن راننده گره
زده و او را خفه كرده است.
پليس آنها را با هم روبرو کرد، هر دو
يكديگر را متهم كردند و سپس نادر،
پرده از يك جنايت فاميلی برداشت.
مطابق اين اعتراف جديد سروش، عمو و
زنعمويش را به قتل رسانده بود!
پليس اينبار به بررسی پروندههای
بايگانی پرداخت و پی برد روز 23
اسفندماه سال 80 پس از اينكه عمو و
زنعموی سروش، بنامهای ميرزا
ابوالقاسم و مهيندخت به قتل
رسيدهاند، مردی از بستگانشان به خاطر
اختلافات مالی كه با قربانيان داشت به
اتهام اين جنايت بازداشت شده بود. وی
در بازجوئی ناچار به اعتراف شد و حتی
صحنه قتل را بازسازی کرد.
چند ماه پيش از بازداشت سروش، مظنون
پرونده قتل فاميلی، يعنی همان که صحنه
قتل را بازسازی کرده بود و كامبيز نام
دارد، تبرئه شد.
«سروش» بازجويی شد و اينبار به قتل
عمو و زنعمويش اعتراف كرد و گفت:«
روز حادثه به همراه يكی از دوستانم به
نام امير، به خانه عمويم رفتم، خيلی
عادی برخورد كرديم. وقتی زنعمويم به
آشپزخانه رفت به دنبالش رفتم و او را
خفه كردم. وقتی عمويم با شنيدن سر و
صدای زنش به آشپزخانه آمد، او را نيز
خفه كردم و با همدستی دوستم، اجسادشان
را داخل وان پر از آب حمام انداختيم
تا شانسی برای زنده ماندن نداشته
باشند. سپس با سرقت گاوصندوق و
جواهرات خانه گريختيم.
پس از 6 سال، بالاخره قاضی به دليل
مشخص نبودن قاتل اصلی راننده آژانس و
اصرار بر بیگناهی سروش و نادر، حكم
به پرداخت ديه از بيتالمال و زندان
برای آنان صادر كرد كه اين رای از سوی
قضات ديوان نقض شده و به شعبه هم ارز
ارجاع داده شد.
قرعهكشی عجيب
روز سهشنبه 29 خردادماه سال جاری،
قاضی شعبه 1156 دادگاه جزايی و عمومی
تهران برای روشن ساختن سرنوشت اين
پرونده به ابتكار عجيبی دست زد و برای
تعيين مجازات دو متهم بين آنان
قرعهكشی كرد. به اين ترتيب، «سروش»
به 5 سال زندان و نادر، به پرداخت ديه
محكوم شد.
البته پرونده قتل عمو و زنعموی
«سروش» هنوز در حال بررسی است.