مجله "News
Max" که در امريکا منتشر می شود و از جمله نشريات
سياسی مورد توجه محافل سياسی اين کشور است، در آخرين
شماره خود تفسيری را به قلم "کنت تيمرمن" منتشر کرده
است. اين تفسير با عنوان "6 روز در جهنم"، استدلال هائی
را ارائه می کند که بموجب آنها حمله امريکا به ايران
نه تنها قطعی است، بلکه فاصله زيادی نيز با اين فاجعه
نداريم. ظاهرا منظور او از 6 روز در جهنم نیز این باید
باشد که حمله امریکا 6 روز پیاپی ادامه خواهد یافت. آنچه وی در تفسير خود به آن می پردازد ابعاد
هول انگيز فاجعه و سرعت غافلگير کننده حمله است.
تيمرمن بنيانگذار "بنياد دمکراسی برای ايران"
و کاندیدای جایزه صلح نوبل در سال 2006 است. او
در کتاب که با عنوان "شمارش معکوس" قبلا منتشر کرده،
عکس ها و نقشه هائی را از تاسيسات اتمی ايران انتشار
داد که در زمان خود غافلگير کننده بود. از جمله عکس
هائی از احمد خمينی که تا زمان انتشار کتاب "شمارش
معکوس" در جائی منتشر نشده بود. خلاصه اين مقاله
تفسيری را در صورت دست يابی به متن کامل آن، ترجمه و
منتشر خواهيم کرد.
الله کرموحاج
سعيد
رهبران حزب الله و انتحاريون
دراروپا مستقر می شوند
تدارک تشکيل ستادهای ضربه متقابل، برای روزهای پس از حمله به ايران
اين صحنه ها، در اشکال
گوناگون روز گذشته در تهران ديده شد. ايست
اتومبيل هائی که در آنها زن مشاهده ميشد و
بازرسی آنها، بستن راه بر زنان و دختران
عابر و ايراد به حجاب آنها و انتقال شماری
از آنها به اداره "مفاسد". علاوه بر زنان
و دختران، روز گذشته هر جا که پليس پسران
جوان را متوقف کرد، از آنها کارت پايان
خدمت و يا دانشجوئی خواست. نه حجاب ها
چندان ايراد داشت و دارد و نه قرار بود
نداشتن کارت پايان خدمت از مفاسد اجتماعی
باشد. پشت اين ماجرا چه ماجرای بزرگتری
خفته است؟
امروز
نيروهای موتوری- حجابی هم، درکنار
پليس های خوش صورت و زير ابرو برداشته
زن در تهران وارد ميدان شدند.
موتورهای آنها معروف به موتور پرشی
است که در رزمايش های نظامی هم ديده
بودم و حالا در رزم آزاری های خيابانی
به کار گرفته شده اند . در اين 2 سال
اخير در ابتدا نيروهای پليس پياده را
روانه شهر کردند که وقتی اين برای
مردم عادی شد، کيوسک های پليس را
اضافه کردند که در همه جا بر قرار
است. از ميدان ها کوچک و بزرگ تا پارک
های کوچک و بزرگ. حتی در نقاطی که يک
تکه فضای سبز است. حالا که اين هم
عادی شده نيروهای موتوری علاوه بر
ماشين های گشت هميشگی به خيابان آمده
اند. کم مانده صاف و ساده اعلام حکومت
نظامی کنند.
امروزديدم مادری را با فرزندش گرفتند،
سر مسئله حجاب . مادر را سر مسئله
حجاب و پسر را برای موی بلند سرش.
همين موقع يک آقائی که ناظر اين صحنه
بود به ديگران می گفت" من استاد
دانشگاهم. ميدانم که وضع کارگران در
بوشهر خيلی خراب است.آنها را واقعا
استثمار می کنند... اگر راست می
گويند، بجای اين تئاترهای خيابانی
بروند فکر به حال آن بيچاره ها بکنند.
يک نفر ديگر هم صدا در صدای اين استاد
انداخته و گفت: چادر و حجاب که ديگه
جا افتاده و حتی اينهائی را که می
گيرند هم بالاخره يک جورائی حجاب را
مراعات کرده اند، ديگه دردشان چيه؟
تازه با اين وضع اقتصادی، همين مقدار
حجاب و حيا هم خودش يک هنر است.
ابطحی ـ
يکی از اتهامات رضا خاتمی اين بود که
در روزنامه ی مشارکت عکسی از سعيد
عسگر، که سعيد حجاريان را ترور کرد با
چفيه در روزنامه منتشر کرده و سپاه
پاسداران و بسيج از مشارکت شکايت کرده
بودند که اين عکس می خواسته القا کند
که بسيج در ترور حجاريان نقش داشته
است. رضا خاتمی در دادگاه گفت که ما
عکس را جعل نکرده بوديم؛ تازه اطرافش
کلی افراد ديگر با همان قيافه بودند
که ما آن را حذف کرديم. بعد از دادگاه
به رضا گفتم که بايد از سپاه تشکر می
کردی که نسبت به اين که سعيد عسگر جزء
بسيج معرفی شود، حساسيت نشان داده
است. آن چه که جريانات حکومتی از
خشونت آفرينان فاصله بگيرند به نفع
کشور است و مردم ايران.
طی چند
ماه اخير علاوه بر ايجاد فضای امنيتی
و بازداشت و احضارهايی که بر فعالان
جنبش زنان تحميل شده است، فشارهای
روانی نيز گسترش يافته است و بازار
اتهام زنی و برچسب وابستگی به
بيگانگان داغ و پر رونق شده است . به
گونه ای که به نظر می رسد برخی نهادها
از تمام امکانات خود برای خنثا کردن و
ازبين بردن سازمان های تاثيرگذار بر
حرکت های اجتماعی زنان بهره می گيرند:
با ابزار بازداشت های غيرقانونی
فعالان جنبش زنان (برای نمونه از بهمن
ماه سال گذشته تا کنون 10 نفر از
اعضای مرکز فرهنگی زنان به زندان
افتاده اند و بسياری ديگر از اعضا
مورد بازجويی قرار گرفته اند)، با
پلمب کردن دفاتر سازمان های مختلف
زنان، با ايجاد فضای رعب و وحشت در
سطح جامعه به منظور کنترل دوباره بر
فضای شهری و عقب راندن زنان از حوزه
عمومی ، با مطرح کردن تهديدها، اخراج
از محيط کار، کنترل و تعقيب و مراقبت
و... در واقع به نظر می رسد برخی از
نهادها برای پس زدن خواسته های حقوقی
زنان ازهر ابزاری (چه مشروع و چه
نامشروع) بهره می برند تا فضای ناامنی
برای فعالان زن فراهم سازند و آنان را
به عقب نشينی و تمکين از وضع موجود
وادار سازند. و در اين ميان پخش و
گسترش اتهام و شايعات مالی به سازمان
های زنان نيز يکی از همين ابزارهاست.
با صدای بلند اعلام می کنيم: مرکز
فرهنگی زنان هيچ کمک مالی از نهادهای
دولتی وبين المللی دريافت نکرده است
مرکز فرهنگی زنان شرح روند ايجاد
کتابخانه و نيز ديگر فعاليت های خود
را همواره در خبرنامه ها و در وب سايت
های خود (تريبون فمينيستی و زنستان)
به تدريج منتشر کرده است. در طول سال
ها فعاليت فرهنگی مان در مرکز، افتخار
می کنيم که توانستيم بدون هيچ کمک
مالی از سازمان های بين المللی و
دولتی، و تنها از طريق کمک های افراد
و کمک خود اعضای مرکز، اين کتابخانه و
ديگر فعاليت های مرکز را پيش برده و
بتوانيم کتابخانه را به حدی از بلوغ
خود برسانيم و به ديگران واگذاريم تا
بزرگ و بزرگ ترش کنند.
هرچند فکر می کنيم که دريافت کمک مالی
از سوی سازمان های بين المللی به
سازمان های غيردولتی نه جرم است و نه
يک کار غيرمعمول و نه يک عمل
غيراخلاقی، زيرا فکر می کنيم اگر نوع
فعاليت های برخی از سازمان های
غيردولتی حول فعاليت های خدمات رسانی
به زنان باشد ناچار از دريافت کمک های
مالی اين چنينی هستند، اما نوع فعاليت
مرکز فرهنگی زنان و نيز قول و قرار
اخلاقی ما در مرکز و دلايل ديگر که
برخی از آنها ذکر شد، باعث شده است که
تاکنون ما از دريافت چنين کمک هايی
امتناع کنيم و بر تعهد داخلی اعضای
مرکز مبنی بر عدم دريافت کمک مالی از
نهادهای بين المللی و دولتی پايبند
باشيم. ما می دانيم که با پخش چنين
شايعاتی سعی دارند افکار عمومی را
نسبت به انگيزه های انسانی فعالان زن
به شک و ترديد وادارند و از اين طريق
انگيزه تلاش برای تغييرات اجتماعی به
نفع زنان را در افکار عمومی بی اعتبار
سازند و پس از ايجاد شبهه و بی اعتبار
نمودن آنان، فعاليت شان را مهار يا
سرکوب کنند.
ما به خوبی می دانيم که چنين فضاسازی
ها و شايعه پراکنی ها ريشه در ستيزهای
جدی تری دارد، چرا که با جدی تر شدن
مبارزه حق خواهانه زنان و عمومی تر
شدن بحث تغيير قوانين تبعيض آميز و
گسترش اين خواست در لايه های مختلف
اجتماعی، واکنش منفی و خشونت بار از
سوی برخی از مقامات و نهادها نيز
گسترش يافته و بدين ترتيب جنبش زنان
وارد مرحله جديدی از زندگی خود شده
است. مرحله ای که هرچند دوران سختی را
برايمان به ارمغان آورده، اما حاصل به
ثمر رسيدن سال ها تلاش فرهنگی و پيگری
برای گسترش مسئله زنان است که به نظر
می رسد اکنون به تدريج به مراحل اوج
خود نزديک می شود.
ما و همه مدافعان حقوق زنان می
دانستيم به ميزانی که خواسته های خود
را جدی تر و عمومی تر سازيم، بالطبع
واکنش منفی به اين خواسته ها از سوی
برخی از صاحبان قدرت که اين خواست ها
را با منافع خود در تضاد می بينند
گسترش خواهد يافت. اگر نيروهای فعال
کنونی در جنبش زنان سرکوب يا به تسليم
واداشته شوند، باز هم نيروهای جديد و
تازه نفس فراخواهند روييد. مگر فعالان
جنبش زنان که در گذشته به بهانه های
مختلف سرکوب شدند، جايشان خالی مانده
است که جای فعالان کنونی جنبش زنان
خالی بماند؟
مرکز فرهنگی زنان
25فروردين ماه 1386
(متن اين نامه در سايت اينترنتی مرکز
نامبرده قابل دسترسی. آنچه را ما نقل
کرديم خلاصه اين نامه است.)