در نمايشگاه کتاب چه گذشت
هدايتوفروغ به پشت پيشخوان نمايشگاه تبعيد شدند
پوستر "چه گوارا" نيز از ديوار بالا نرفته، پائين
آورده شد
اين
خانم با ويلنش
ديدار رايس- متکی را بهم زد!
اين همان خانم ويلن زنی است که وزير
امور خارجه جمهوری اسلامی در ميهمانی شرم
الشيخ قد و قواره او را بهانه کرد و از
برابر وزير امور خارجه امريکا گريخت.
ظاهرا منوچهر متکی نتوانست تاب آورده و او
را نگاه نکند. گفتند پشتت را می کردی به
او و رويت را به کونداليزا رايس. گفت:
صدای ويلنش را چه ميکردم که به هر طرف رو
بر می گرداندم به گوش می رسيد!
ناگفته ها در يک
سخنرانی فوری و 10 دقيقه ای
فيروز گوران:
از اتم تا شورش در اقليد فارس حرف
های مردم کجا
بايد گفته و منتشر شود؟ اگر اتحاد ملی حاکم و فراگير بود نيازی به
نامگذاری امسال
به «سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی" نبود.
فیروز گوران (سمت چپ) هنگام
دریافت تقدیرنامه خود از دست دکتر معتمدنژاد
اگر مطبوعات درباره تجمع و خواست های
معلمان ننويسند، درباره گرانی ننويسند، درباره زنان ننويسند،
درباره دانشجويان ننويسند، درباره سياست خارجی و انرژی هسته يی
ننويسند، در باره تصميم شتابزده رئيس جمهور و ماجرای "اقليد"
فارس ننويسند و... پس نقش و وظيفه مطبوعات در انتشار خواست های
مردم و انعکاس نظراتشان نسبت به امور مملکت چه می شود؟ شاخص
آزادی مطبوعات نبايد و نمی تواند حد تحمل وزير ارشاد باشد.
سميرا مرادی- وبلاک
نوبت ما
درويشيان جمعه وقت رفتن و
ديدن او بود
دراين روزهای بگيربگير کم حجاب و بی حجاب
تجمع حراست و بسيج دانشجوئی!
تجمع و تنش و اعتراض
همچنان در دانشگاه اميرکبير ادامه دارد.
(عكسهای بالا) غائله با انتشار کاريکاتور
رهبر در يک نشريه دانشجوئی کليد خورد که
اکنون مشخص شده اين نشريه را نه انجمن
اسلامی و منتشر کنندگان اصلی آن نشريه،
بلکه بسيج و حراست دانشگاه خود منتشر کرده
بودند تا زمينه يورش به نشريات دانشگاهی
را فراهم سازند. مديرمسئول نشريه دانشجويی
سحر توسط وابستگان نهادهای امنيتی و شبه
نظامی ربوده امنيتی شده و احتمال آنکه تحت
شکنجه وادار شود چاپ نشريات مذکور را به
اجبار بپذيرد وجود دارد. وی در حالی ربوده
امنيتی شد که قصد داشت با مراجعه به
دادگاه از مسوولين دانشگاه و روزنامه
کيهان و سايت رجانيوز شکايت کند.
بسيج و حراست هم بيکار نمانده و آنها نيز
تجمع اعتراضی ترتيب داده اند. تفاوت تجمع
بسيج و حراست با تجمع معمولی دانشجويان
معترض در آنست که در اين روزهای بگيربگير
کم حجاب و بی حجاب، تجمع آنها در بخش زنان
و دختران دانشجو يک کلکسيون حجاب است.
يعنی کم حجاب و پرحجاب را با هم "بُر" زده
اند تا با انتشار تصاوير فيلم آن نشان
دهند که در دانشگاه از همه گروهی در
اينسو( سوی حراست و بسيج) هم قرار دارند!
سيمور هرش
سياست های کاخ سفيد را
"دريائی از تغييرات" می خواند.
مقابله با ايران از طريق
سامان دادن سازمان های تروريستی سنی (عمدتا سلفی)
از جمله طرح های امريکا،
بمنظور تضعيف ايران
است، کشوری
که شيعيان در آن جمعيت غالب اند.
کابينه بوش مصمم گرديده که يک بازنگری در اولويت های خود در
منطقه بعمل آورد...
محصول اين فعاليت
های جديد حمايت از گروههای سنی افراطی است که برداشتهای سراسر
نظامی (جهادی) از اسلام داشته و از سمپات های القاعده و حتی
دشمن آمريکا بشمار می روند.
ايران با خروج نيروهای آمريکائی از عراق پا به گردابی خواهد گذاشت
که هم پول و هزينه هنگفتی را
می بلعد
و هم نيروی انسانی و وقت و مايکرومديريت پيچيده ای را اسير خود
خواهد
کرد.
جنگ شيعه و سنی به يک جنگ
تمام عيار عرب و عجم نيز تبديل خواهد شد. رسانه های پرقدرت که
در اختيار مخالفان
ايران قرار دارند، از الجزيره و العربيه گرفته تا راديو
تلويزيون های محلی هيستری ضد ايرانی را دامن خواهند زد. وقوع
صحنه های تروريستی در ايران اصلا دور از ذهن نيست.
آنچه که آمريکا را
امروز از دامن زدن به عمليات تروريستی و گسترش آنها در داخل
ايران بر حذر می دارد
شکنندگی اين کشور با توجه به حضور نيروهايش در عراق است.
حضور سنگين نيروهای آمريکائی در منطقه خليج فارس با توجه به گزارش
منابع مختلف به منظور دست زدن به يک
حمله احتمالی و در عين حال ايجاد رعب و وحشت در دل ايران است.
هم طرز تفکر آقای بوش
و هم "استراتژی امنيت ملی"
آمريکا بر پايه برخورد با ايران استوار است. حمله به ايران در
بين جمهوريخواهان
طرفداران پروپا قرصی دارد و در بين دموکرات ها از طرفداران
بيشتری برخوردار است!
اگر
قرار باشد اين عمل بدست جمهوريخواهان صورت گيرد.
اتکاء آقای احمدی نژاد بر
اينکه عقلائی در آمريکا وجود دارند که جلوی حمله به ايران را
می گيرند بر واقعيات
مبتنی نيست. سخنان دو ماه پيش برژينسکی در برابر کميته روابط
خارجی سنای آمريکا
حاکی از آن بود که تصميمات استراتژيک در آمريکا توسط عده ای که
تعداد آنها به
انگشتان يک دست می رسد گرفته می شود. از سناتور راکفلر
رئيس کميته اطلاعات وامنيت سنای امريکا می گويد
"افراد
بوش هر کاری از
دستشان ساخته باشد و تا هر کجا که ممکن
باشد پيش خواهند رفت." درحال حاضر
حضور سربازان
آمريکائی در عراق يکی از بزرگترين عوامل بازدارنده آمريکا در
دست زدن به يک تهاجم
نظامی است. در صورت خروج سربازان آمريکائی و در صورتی که اميد
آمريکا برای حل
ديپلماتيک مسائل موجود با ايران به ياس مبدل شود گروه تصميم گيران
در کاخ سفيد بدون
واهمه از کشته شدن صدها و شايد هزاران سرباز آمريکائی به راه
حلی که به گفته ديک
چنی و سناتور مک کين "هر چه باشد بهتر از آنست که ايران صاحب
سلاح اتمی شود" يعنی حمله نظامی به ايران متوسل خواهند شد.
خروج
نيروهای آمريکا قبل از برقراری آرامش نسبی و تثبيت دولت عراق
منجر به سرايت جنگ
شيعه و سنی به ايران، نفوذ سلول های تروريستی به داخل ايران، و
آغاز برخورد و تقابل
دنيای سنی و عرب با ايران شيعه و هموار کردن راه برای حمله
احتمالی آمريکا به ايران
خواهد بود.
برای انتشار در پيک نت آب
حرف اول و آخر مردم
در سيستان و بلوچستان است!
تزویر و ریا، مثل خشونت، مانند رشوه
خواری، دروغگوئی، چند چهرگی و همانند همه
پدیده های نا میمون دیگری که شاهدیم، خود
به خود در جامعه نروئیده. ماهی از دُم
نگندیده، بلکه از سر خراب شده است. فیلم
مستند این مصاحبه انتخاباتی احمدی نژاد جز
این را نشان میدهد؟
حوزه
سياست ايران در هفته گذشته از سه زن
تأثير پذيرفت که خودشان نقشی در بحران
ها نداشتند. يکی معلم کلاس اول آقای
رئيس جمهور بود که به طور تصادفي(!)
با ايشان ديدار کرد و رئيس جمهور هم
در يک حرکت نمادين دست معلمش را
بوسيد. تصادفاً دست های معلم با دست
کش پوشيده شده بود که احتمالاً انصار
حزب الله به اين تصادف که ناشی از
هوشمندی دفتر رئيس جمهور بود بی توجه
بودند و کلی سر و صدا راه انداختند که
چرا احمدی نژاد دست معلم پيرزن خودش
را بوسيده؟ بخش ديگری از طرفداران
رئيس جمهور هم پاسخ دادند که سن معلم
بالا بوده و اين حرف ها چيست؟ و خلاصه
دفاع از رئيس جمهور، که بغل کردن و
بوسيدن دست معلم کار صوابی است.
خانم دوم، دانشجويی بود(دختر سليمی
نمين سردبير اسبق کيهان هوائی) که در
سر کلاس درس، با استادش بحث و مناظره
پيدا کرده و استاد در يک کار خلاف عرف
و اخلاق – چنان چه نوشته اند – موهای
خانم دانشجو را از زير روسری درآورده
است. اين کار غريب هم باعث شد تا فضای
دانشگاهها و اطراف آن با صدور بيانيه
ها و تجمعات مختلف تحت تأثير قرار
گيرد.
خانم سوم ويولن زن اُکراينی بود که هر
شب در سالن هتلی در شرم الشيخ ويولن
می زده ولی يک شب که ويولن زده چون يک
نفر پای شنيدن ويولن او ننشسته بوده،
ناگهان سوژه خبری دنيا شده است. وزير
خارجه ی ايران، مهمترين واقعه تاريخ
سياسی اخير را که رويارويی مستقيم با
وزير خارجه آمريکا بود، به خاطر لباس
نامناسب ويولن زن اُکراينی بر هم زد.
در حالی که وزير خارجه هم می توانست
مثل معاون رئيس جمهور به راحتی بنشيند
و ويولن را گوش دهد و به آن لباس
نامناسب که حتماً در شهرک تفريحی کنار
دريای شرم الشيخ لباس نامناسب تر هم
وجود داشته، نگاه نکند؛ ولی در عوض
گامی به سمت حل مشکلات ملتش بردارد.
به همين راحتی لااقل در افکار عمومی
روابط دو کشور ايران و آمريکا در اين
مرحله خطرناک و سرنوشت ساز به لباس
نامناسب آن خانم اُکراينی پيوند خورد.
اين هم از نقش اين جوری زنان در
سياست!
چند ماهی
است که واکنش های مردم نسبت به برخی
مسائل زياد شده است. در گذشته
اتفاقاتی که می افتاد واکنش همه گير
مردم را بدنبال نداشت و خيلی ها از
مسائل خبر نداشتند يا به راحتی از
کنار آن عبور می کردند . شايد به اين
دليل که مشکلات از جنسی نبودند که
بطور مستقيم با زندگی مردم در ارتباط
باشند، ولی اينروزها مشکلاتی که با
زندگی مردم بطور مستقيم در ارتباط
هستند زياد شده است . مثلا در ارتباط
با معلمان شما در اطراف خود معلمی را
که در اعتراضات معلمی شرکت کرده است و
واقعا نه چپ است و نه راست بلکه يک
معلم است و در خواست زندگی بالاتر از
زير خط فقر دارد را می بينيد. اين
اولين اعتراض در اين سالهای اخير بود
که شما بازتاب آن را بصورت گسترده ای،
حتی در شهرستانها از فاميل خود می
شنيديد. البته اعتراض کارگران شرکت
واحد هم در جامعه بازتابی داشت ولی به
گستردگی اين مواردی که عرض می کنم
نبود.
دومين عمل حکومت که بازتاب بسيار
گسترده ای در سطح جامعه داشت ورود اين
حجم از پليس به سطح شهرهای ايران به
بهانه مبارزه با بدحجابی بود که نام
اين طرح به ارتقای امنيت اجتماعی
تغيير يافت. اين واکنش از تمام واکنش
ها گسترده تر بود . پديده سومی که
موجش به تازگی جانی گرفته است و به
عصبانيت مردم افزوده است قيمت مسکن
است که اين سومين واکنش گسترده مردم
در ماه های اخير است . قيمت مسکن که
بالا رفته بود و همينطوری هم بالا بود
به مدت 2 ماه است که دوباره دستخوش يک
جهش شده است. من خودم با مقايسه قيمت
ها با دوماه پيش به اين نتيجه رسيدم
که قيمت مسکن 3 برابر شده است. اينکه
چند برابر شده است مهم نيست، مهم
اينست که با اين قيمت ها مردم نمی
توانند خانه داشته باشند . و بقول
جوانان خانه خريدن يا حتی اجاره کردن
برای نسل جوان يک کابوس شده است که
البته اين مطلب چيزی از مبارزه با
بيرون بودن تار موی دختران کم نمی کند
. ولی ای کاش که حکومت می توانست شکاف
طبقاتی موجود را و يا زندانی ماندن
معلمان و کارگران را ، قيمت افسانه ای
مسکن را ، گران شدن مواد غذايی سر
سفره را ، روی خط مطلق فقر بودن بخش
عظيمی از جامعه را و .... همراه موی
دختران به زير روسری ببرد . از حق
نگذريم دارد سعی خودش را می کند که
همه اين موارد را زير روسری پنهان
کند!
جزئيات
آنچه در شرم الشيخ گذشت و تصميماتی که
در آن گرفته شد هنوز بصورت رسمی منتشر
نشده است. انتشار بخش هائی از سخنرانی
وزير امور خارجه امريکا که در آن
اشاره مستقيم به نقش نظامی جمهوری
اسلامی درعراق کرد و خروج وزير خارجه
جمهوری اسلامی از ميهمانی رسمی اين
کنفرانس- پس از سخنرانی تندی که محافل
ديپلماتيک اروپائی رسما آن را غير
ديپلماتيک و توهين آميز ارزيابی
کردند- فعلا دو خبر مهم و علنی اين
اجلاس است! منوچهر متکی دستور داشت که
در صورت اشاره به نقش سپاه پاسداران
در حوادث عراق کنفرانس را ترک کند، او
اين دستور را به بهانه "ويلن" زدن يک
خانم هنگام صرف شام رسمی اجرا کرد! به
اين ترتيب، همه کاسه کوزه ها فعلا سر
آن خانم ويلن زنی شکست، که نه بر
"بام" که در سالن سرپوشيده "ويلن" زد
و منوچهر متکی اگر در جستجوی بهانه ای
برای فرار از شنيدن و گفتن نبود، می
توانست چشمش را ببندد تا آن خانم را
نبيند، اما گوشش را باز بگذار تا هم
ساز را بشنود و هم حرف های نه فقط
رايس، بلکه همه آنها که در آن ميهمانی
رسمی جمع شده بودند. فعلا، کسی در
حاکميت جمهوری اسلامی خيال بازکردن
گوش ها را ندارد و چشم ها را نيز به
روی حقايق داخلی و خارجی بسته اند.
همانند
گذشته، اقای جنتی ديروز امام جمعه
تهران بود و تريبون نماز جمعه دستش و
اظهار فضل تا بخواهيد. آن حرف هايی که
هميشه زده می شود و برای اينست که
مردم دلخوش کنند و همه هم می دانيم
نيازی به گفتن ندارد، ولی باز هم مثل
هميشه حرف هايش جوری است که اگر آدم
راجع به آن ننويسد نامردی است . ايشان
فرمودند : اين طرح ارتقای امنيت
اجتماعی برای گرفتن کسانی است که می
روند به دخترها تجاوز می کنند و بعد
هم فيلم می گيرند. ما می خواهيم
قاچاقچيان را بگيريم. ما می خواهيم
کسانی را که قمه می کشند بگيريم.
کسی نيست به آقای جنتی بگويد که ورود
اين همه پليس به سطح شهر برای گرفتن
اين گروه هايی که ذکر می کنيد همانند
ورود يک ماشين پليس به يک کوچه بن بست
با آژير روشن است که دزد ها با ديدن
چراغ و آژير از دور متوجه نزديک بودن
پليس می شوند و فرار می کنند. هر کر و
لال و کوری می داند که قاچاقچی و
کسانی که به دخترها تجاوز می کنند و
فيلم می گيرند که در جلوی پاساژ ها
پيداشان نمی شود که شما اين همه پليس
را در جلوی درب پاساژ های شهر ها
مستقر کرده ايد. هر کسی می داند که
اين باندهايی که شما می فرمائيد، در
خيابان دست به اين کارها نمی زنند که
شما نيروهای موتوری فرستاده ايد در
خيابان که اگر يک وقت اين باندها را
ديديد و آنها شروع کردند به تجاوز به
دختر ها شما آنها را بگيريد. اجرای
اين طرح برای گرفتن باندهايی که اقای
جنتی ذکر می کنند مثل جستجوی خانه به
خانه بدنبال يک کيف قاپ است . جسارتا،
درک و شعور من می گويد که برای
دستگيری چنين باندهايی بايد از وزارت
اطلاعات استفاده شود. چطور شد که آن
عقاب های تيز پروازی که منصور اسانلو
را می دزدند و همسر احمد باطبی را می
گيرند و اعتراضات معلمان و کارگران را
سرکوب می کنند برای دستگيری اين
باندها بی دست و پا هستند و از آنها
درخواستی نمی شود؟
رفتم
فيلم اخراجی ها را ببينم. بيشتر قصدم
اين بود كه ببينم می توان باور كرد
امثال ده نمكی ها تغيير كنند؛ يا به
قول خودش عوض شوند.
دوست نداشتم فيلمش را ببينم. از خنده
های مضحك و بی معنی مردم بدم می آمد.
از صدای پشت سری كه حتی به صحنه های
شيميايی هم می خنديد بدم می آمد. خيلی
می خنديدند چون شنيده بودند اين فيلم
خنده دار است؛ و گرنه در آن صحنه ها
نمی شد خنديد. چرا، چند باری به آن
معتاد فيلم من هم خنديدم. ولی نه به
همه فيلم.
فيلم نه فيلمنامه درست و حسابی دارد و
نه بازی چشمگيری. من نمی دانم چرا
مردم اين همه جو گير می شوند. ده نمكی
خواسته همه چيز جنگ را بياورد در يك
فيلم . از شيميايی؛ تا حضور تانك در
بيمارستان و تا بمباران. صحنه های
مصنوعی جنگی با كيفيتی پايين. پرش های
بی معنی. تحولی بی معنی تر و گنگ تر.
انصافا نمی دانم ده نمكی انتظار داشت
كدام بازيگر سيمرغ بگيرد. شايد تنها
چيزی كه بشود درمورد آن گفت سوژه فيلم
بود که اگر كس ديگری ساخته بود،
امثال ده نمكی می ريختند و فيلم را
از پرده سينما پايين می كشيدند. (كه
كم اين كار را نكرده اند) اما چون خود
آقای ده نمكی فيلم را ساخته بود كسی
نبود كه بر او خرده بگيرد.
من نتوانسته ام امثال ده نمكی را
ببخشم. حتی اگر با فيلمش مرا بخنداند.
من شب كوی دانشگاه تهران را فراموش
نمی كنم. من آن روزی كه مغول وار حمله
كردند و همين آقا در تحريك و تهييج يك
مشت جوان احساساتی نقش داشت را فراموش
نمی كنم. من عزت ابراهيم نژاد را
فراموش نمی كنم. من آن جوان شاگرد اول
رشته پزشكی را كه اتفاقا بيشتر نزديك
به بسيج دانشگاه بود را فراموش نمی
كنم، هم اويی كه با يك "يا زهرا" چشمش
را از كاسه در آوردند. من اتاق های
سوخته و كتاب های پرپر شده را فراموش
نمی كنم. من قرآن های پاره شده بچه
های كوی را فراموش نمی كنم. من
دانشجوهای اميدواری كه بعد از من دچار
سرخوردگی شدند را فراموش نمی كنم. من
نمی توانم فراموش كنم كه چقدر تلاش
كرديم تا روزهای بعد از آن آرام باشد.
آن زنجيره های انسانی، آن سخنرانی
های كذايی و آن ديدار نامبارك را
فراموش نمی كنم. من ضربه باتوم را بر
دست دختری كه در خيابان اميرآباد داشت
از دست وحشيان فرار می كرد ، فراموش
نمی كنم.
پس چطور می توانم ده نمكی و امثال او
را فراموش كنم. كسانی كه بزرگترين
هديه كه همان اميد بود را از دل
هزاران جوان گرفتند. خود آقای ده نمكی
بايد پاسخ بگويد كه امثال من چگونه
بايد آن صحنه ها را فراموش كنيم. آيا
ده نمكی حاضر است فيلمی بسازد و اين
جنايات را كه از نزديك شاهد آن بوده
به تصوير بكشد. آيا برادر ده نمكی
ديروز و كارگردان امروز حاضر است
فيلمی بسازد كه نشان دهد نتيجه آن
جنايت؛ تنها شد ريش تراشی كه دزديده
شد، در خيل آن همه اتاق آتش گرفته.
آيا آقای ده نمكی حاضر است به تصوير
بكشد كه جنايتی انجام شد و مجريان
فيلمساز شدند و بی گناهانی كه سند
مظلوميتشان را بلند كرده بودند به
زندان افتادند.
آقای ده نمكی خود شما پاسخ دهيد آيا
حاضريد چنين فيلمی بسازيد؟ چون اگر
كسی بتواند، قطعا او شما هستيد. هم
مطلع تر و هم اينكه كسی نيست كه به
شما گير بدهد. راحت تر حقتان را می
گيريد. فريادتان هم بلند تر است.
نه من اين فيلم را دوست نداشتم. نه
فقط چون فيلمسازش را دوست نداشتم.
دلايل ديگری هم بود. اما توان و تحمل
خنده های حاضرين در سينما را هم
نداشتم.
اصلا احساسی هم نمی نويسم. هر كس سال
78 را بخاطر دارد. هر كس صحبت های
بعدی امير فرشاد را خواند. هر كس با
دكتر رهامی نشست. هركس خواهر داغدار
عزت ابراهيم نژاد را ديد، ديگر كوی
دانشگاه را فراموش نمی كند. بماند
اينكه ما در جايگاه انجمن دانشگاه
تهران وقتی راوی حادثه شديم، بعنوان
دروغگو از درها هم رانده شديم.
آقای ده نمكی شما دين بزرگی به گردن
دانشجويان داريد. اگر اصرار داريد
ابزارتان عوض شده بسم الله. هرچه مدرك
هم از اين جنايت خواستيد می توانيد در
دل و خاطره بچه های كوی دانشگاه و بچه
هايی كه آن روز آنجا بودند، پيدا
كنيد. باور كنيد مدرك بسيار است.
خيلی با خودم كلنجار رفتم اين جمله را
ننويسم و مودب تر باشم. اما می نويسم.
در مصاحبه ای شنيدم كه آقای ده نمكی
می گفت خوب است آدمها عوض شوند ولی ای
كاش عوضی نشوند. می پرسم در مقابل
عوضی هايی كه ادعای عوض شدن دارند،
چه بايد كرد؟ُ
از
اتم
به
حجاب
خيال
کردند
اولی حل شده
آمدند سراغ دومی
سيامک زند