گزارش سفر احمدی نژاد به امارات
سانسور شده درايران منتشر شد حاکم امارات 3 جزيره را خواست
احمدی نژاد به واردات پرسود 5ر7 ميليارد دلاری از امارات به ايران
اشاره کرد!
سخنان جنگی ديگ چيني
بر عرشه ناو امريکائی در خليج فارس
ديگ چينی در آستانه سفر به عربستان
سعودی، بر عرشه ناو USS John C. Stennis
امريکا در خليج فارس- 20 مايلی امارات و
ابوظبی- خطاب به نظاميان امريکائی گفت:
«ايران در جستجوی سلاح های خطرناک است تا
خود را نيروی مسلط در خليج (فارس) نشان
دهد. آنها می خواهند تنگه هرمز را در
اختيار بگيرد. ما اين پيام را از همينجا،
يعنی خليج(فارس) به دوستانمان می دهيم که
اين راه را باز نگه می داريم و اجازه هيچ
تعرضی به دوستان خود در منطقه را نمی
دهيم. هر نوع حمله ای به دوستان ما در
منطقه بدون پاسخ نمی ماند. ما و دوستانمان
ايستاده ايم که ايران به سلاح اتمی دست
نيابد. اين وظيفه مهم ماست. »
از آنجا که حمله به کشورهای متحد امريکا
در خليج فارس تنها در صورت حمله به ايران
مطرح است، اين سخنان چينی در حمايت از
"دوستان" ساعات و يا روزهای پس از حمله به
ايران را در بر می گيرد.
سخنرانی فرمانده
کل سپاه و قائم مقام شورای عالی امنيت ملی
در همايش سراسری بسيج
وظيفه سپاه و بسيج همان وظيفه ارتش شاه است
طرح سوئيس يعنی توقف غنی سازی و آن را نخواهيم پذيرفت."مذاکره" نام رمز بازی دو طرفه ميان ايران و امريکا برای بازی با
افکار عمومی جهان و پيش برد
برنامه های غيرعلنی است.
سخنرانی احمدزیدآبادی
در همایش پرونده اتمی ایران در دانشگاه تهران
غربی ها معتقدند: سوخت هسته
ای درایران با یک
تصمیم سیاسی
تبدیل به سلاح نظامی می شود
ایران نه از توان
نظامی خود ارزیابی درستی دارد و نه از توان نظامی امریکا. سرکوب
احزاب توسط دولت بعید است، زیرا مشكل نه احزاب اند و نه مخالفان
سیاسی، بلکه مشکل در متن جامعه
است. حتی شرايط جنگي هم نمی تواند كمكي به حل اين مشكلات بکند.
الهه کولائی در
همايش پرونده اتمي:
دولتمردان ج.ا فراموش کرده اند
روسيه امروز، شوروی ديروز نيست
مانورهای سياسی – اقتصادی روسيه
بر محور فعاليت های اتمی ايران و حفظ منافع اسرائيل
جمع بندی
سازمان مجاهدين انقلاب
شکست توطئه در امير کبير
وجستجوی راه حل پايان ماجرا
سياست تحريم در جنبش دانشجوئی با شکست روبرو شده و اکنون عقبه
درحال بازسازی باند سعيد امامی تلاش می کنند سياست رعب و وحشت را
بر دانشگاه حاکم کنند!
همگان شاهد
باشند
خواست های 10 هزار دانشجوی شبستر
صنفی است، نياز به حمله امنيتی نيست!
ناگفته ها در يک
سخنرانی فوری و 10 دقيقه ای
فيروز گوران:
از اتم تا شورش در اقليد فارس
حرف
های مردم کجا
بايد گفته و منتشر شود؟ اگر اتحاد ملی حاکم و فراگير بود نيازی به
نامگذاری امسال
به «سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی" نبود.
اگر مطبوعات درباره تجمع و خواست های
معلمان ننويسند، درباره گرانی ننويسند، درباره زنان ننويسند،
درباره دانشجويان ننويسند، درباره سياست خارجی و انرژی هسته يی
ننويسند، در باره تصميم شتابزده رئيس جمهور و ماجرای "اقليد"
فارس ننويسند و... پس نقش و وظيفه مطبوعات در انتشار خواست های
مردم و انعکاس نظراتشان نسبت به امور مملکت چه می شود؟ شاخص
آزادی مطبوعات نبايد و نمی تواند حد تحمل وزير ارشاد باشد.
سميرا مرادی- وبلاک
نوبت ما
درويشيان جمعه وقت رفتن و
ديدن او بود
معاونت
محترم سينمايی وزارت فرهنگ و ارشاد و
اسلامی
دعوت به قضاوت عمومی برای حل يك مشكل
حرفهيی، آخرين راه باقی مانده برای
يك هنرمند است. راهی كه من انتخاب
كردهام تا شايد مشكل نخستين فيلمم كه
سه سال از ساختش میگذرد و هنوز به
نمايش عمومی در نيامده است را حل كنم.
«يك شب» طبق اسناد موجود در نزد من و
در اداره كل نظارت و ارزشيابی با پشت
سر گذاشتن مراحل قانونی ساخته شده و
هيچ ابهامی درباره ساخت آن وجود
ندارد. فيلم در جشنواره فجر و چند
جشنواره مهم جهانی به نمايش در آمده
است، در چنين شرايط روشن و شفافی
اداره كل نظارت و ارزشيابی از ارائه
پروانه نمايش به اين فيلم سرباز
میزند، فيلمی كه نهقرار است ركورد
فروش را جابهجا كند و نه در محاسبات
رايج اين روزهای سينما كسی را آزرده
خاطر میكند. نمايشعمومی اين فيلم
انعكاس انديشهای است كه سهسال پيش
شكل گرفته و اگر از آن زمان تاكنون
مصالح جامعه درباره اين فيلم آنقدر
تغيير كرده كه نمايش عمومی « يك شب»
امكانپذير نيست، اعلام آن هم چندان
در اين شرايط متغير كار سختی نخواهد
بود.
برای من ساخت فيلم توقيف شده موهبت
بزرگی نيست، گمان نمیكنم كه اعلام
رسمی كنار گذاشتن هميشگی اين فيلم نيز
شكست يا بیكفايتی برای مديران شما
محسوب شود! اگر چه « يك شب» نه اولين
و نهآخرين فيلم اين پرونده قطور
خواهد بود.
«يك شب» بالاخره روزی اكران خواهد شد
و اين مثل روز برايم روشن است. دراين
ميان فقط بر ابهام رابطه هنرمند و
مردم افزوده میشود. چيزی كه انگار
بايد مسؤوليت اول شما، رفع آن باشد.
اين نامه فقط برای قضاوت مردم و حافظه
تاريخ نوشته شده، نه چيزی بيشتر نه
چيزی كمتر.
ارديبهشت 1386
در
ايران، مخصوصا از زمانی که سپاه قدرت
اقتصادی را بدست گرفت، هرچه بيشتر
گوشه و کنار کشور را در شهرهای مختلف
می بينيد به عمق فاجعه بيشتر پی می
بريد. با مسافرتها، با ديدن کارخانه
های مختلف صنعتی، با نحوه زندگی
کارگران و مهندسانی که در شهرستانها
کار می کنند هر چه بيشتر از نزديک
آشنا می شويد، بيشتر متوجه فاجعه ای
می شويد که يا جامعه به آنها عادت
خواهد کرد و زندگی را بر اساس مناسبات
حاکم تنظيم می کند،- که اين حالت
بسيار فاجعه بار تر از خود فاجعه ايست
که در حال رخ دادن است- و يا در آينده
به يک انفجار خونين ختم می شود.
بخش گسترده ای از اقتصاد دراختيار
نظاميانی است که در همکاری با کسانی
که لزوما تجربه و سن بالايی ندارند و
حتی تظاهر مذهبی هم ندارند جلو می رود
. بازاری های سنتی و سرمايه دارانی که
از صدقه سری انقلاب به همه جا رسيده
بودند و بيشتر از راه قاچاق کالا و
مناسبات دلالی به همه جا رسيدند، حالا
می بينند که سرمايه دارانی دارند
بوجود می ايند که در مقابلشان هيچ
نيستند. در اين نوع پروژه ها که در
بالا عرض کردم استثمار و برده داری
واقعی ، به خوبی و علنی ديده می شود.
حقوق بسيار پائين کارگرانی که در
گرمای طاقت فرسا روزانه به طور متوسط
10 ساعت کار می کنند يا مهندسانی که
با هزار اميد درس خواندند و فکر کردند
علم از ثروت بهتر است با حقوق های
بسيار پايينی مجبورند کار کنند. تازه
منت هم سرشان هست که بهشان کار داده
شده است . وضع خوابگاه هايی که در
اختيار کارمندان گذاشته می شود، از
اصطبل کمی بهتر است. اين نوع پروژه ها
در شهرستان های مختلف ايران وجود دارد
و اوضاع تماميشان تقريبا همانند
همديگر است .در اين نوع پروژه ها
انسان حرمتی ندارد. حالا می خواهد
مهندس باشد يا کارگرباشد. شايد بتوان
گفت مديريت اين نوع پروژه ها يک
مديريت کلاسيک اند که اين مکتب مديريت
برای 100 سال پيش بوده است. ايران
امروز در حالتی قرار دارد که يا بايد
استثمار کنيد و يا بايد استثمار شويد
. البته من نقاط ديگر جهان را نديده
ام تا بتوانم مقايسه کنم . ولی حتی
اگر تمام دنيا هم چنين باشد ، در اين
که اين مناسبات غير انسانی است شک
نيست.
وضعيت
اين روزهای ايران شايد در يک دهه ی
اخير منحصر بفرد باشد. درشرايطی که
دولت، مجلس، دستگاه قضايی و رسانه های
دولتی و به عبارتی تمام حاکميت
برخواسته از يک جناح است، بحران های
مختلفی کشور را فرا گرفته است.
سال 1386 درحالی با بحران اسارت
سربازهای انگليسی آغاز شد که هنوز
اعتراضات معلمان و زنان در آخرين ماه
سال گذشته فروکش نکرده بود. آزاد سازی
ملوانان انگليسی هم تقريبا مصادف با
دستگیری فعالين جنبش زنان و همچنين
نمایندگان معلمان معترض بود.
اعتراض دانشجويان دانشگاه شيراز و
تحصن آنها، دستگيری 15 دانشجوی
دانشگاه مازندران و تعطيلی دانشگاه و
تجمع های اعتراضی بخاطر آبگيری سد
سيوند از ديگر مسايل فرورين ماه 86
بود.
در همين حال کشمکش در مورد طرح برخورد
با بدحجابی -يا دگرباشان اجتماعی-
ابعاد تازه ای يافت. تا جايی که
اعتراض بسياری از نمايندگان ، رييس
دستگاه قضايی و رسانه های مستقل را در
پی داشت.
در حالی که بنظر می رسيد بر اعتراضات
عمومی نسبت به اين طرح افزوده شده،
ماجرای انتشار نشريات جعلی صحنه ی
دانشگاهی کشور را به ميدان جدال ميان
هواداران دولت و دانشجويان تبديل
کرد.همچنان دانشگاه اميرکبير تهران
کانون اين درگيرها است.
دستگيری موسويان سفير سابق ايران در
آلمان و سخنگوی تيم مذاکره کننده ی
هسته ای حسن روحانی و از نزديکان
هاشمی رفسنجانی نيز از ديگر خبرهای
روزهای گذشته بود.
استعفای استاندار خوزستان در کنار
اعتراض مردم اروندکنار و تحصن آنها،
کشته و زخمی شدن ده ها نفر در نا
آرامی های اقليد و فردوس، سرکوب
کارگران ومعلمان در روز جهانی کار از
ديگر اتفاقات سال جديد است.
به همه ی اينها وضعيت بغرنج پرونده ی
هسته ای ايران، تورم و بالا رفتن بی
سابقه نقدينگی، بيکاری و گرانی های
کمر شکن را بايد اضافه نمود.
گرچه با دقيق تر شدن در اخبار و حوادث
50 روز ابتدايی امسال، می توان مسايل
بسياری را به اين ليست بلند بالا
اضافه نمود اما همين ميزان بحران و نا
آرامی و سو مديريت بی هيچ وجه منطقی و
طبيعی بنظر نمی رسد.
احمدی نژاد و دوستانش تا کنون بخوبی
دريافته اند مديريت کلان کشور با شعار
و ادعاهای واهی امکان پذير نيست. و
اگر نبود دلارهای نفتی صندوق ذخيره ی
ارزی شايد وضعيت کشور بدتر اين نيز می
شد.
بايد ديد دولت نهم و حاميانشان در
حاکميت چه طرح هايی را برای حل اين
مشکلات در دست دارند. گرچه شايد بيشتر
در پی پاک نمودن صورت مسئله و انحراف
افکار عمومی از اين مشکلات و بحرانها
باشند.
شايد بتوان حضور حسينيان و پر رنگ تر
شدن نقش صفار هرندی و تيم کيهان و
اتفاقات شبيه دانشگاه اميرکبير و
دانشگاه تهران را در همين راستا
ارزيابی کرد.